تاملی بر سروده های رامی
حسن کرمی
مجموع سروده های « رامی » را می توان در دو بخش بزرگ جای داد :
۱- شعرهای فارسی ۲- بومی سروده ها و ترانه ها.
شعرهای فارسی او را نیز می توان به دو بخش تقسیم کرد : شعرهای آزاد و بی وزن و شعرهای موزون و مقفی .اکثر شعرهای فارسی او را اشعار بی وزن یا به تعبیری « شاملویی » تشکلیل می دهد . دفتر اول جمعا” شامل پنجاه و هشت شعر آزاد او بوده است . در این دفتر غیر از بقیه ی شعرهای آزاد ، اشعار موزون فارسی او نیز جای دارد که شامل تعدادی غزل ، رباعی ، مثنوی و قطعات دیگر است .
« رامی » اگر چه قویا” تحت تاثیر زبان شعر شاملو است ولی همچنان که پیش ازین گفته ایم ، اواین تاثیرات را درونی کرده و از صافی ذهن هوشیار و هنرمند خود عبور داده است . او بنا بر خصلت های فردی و توانایی ذاتی ابداع و با بهره مندی از ویژگیهای فرهنگ جنوبی و زمینه های اقلیمی و قومی خود ، توانسته در شعرهای آزاد و شاملوئی خویش به زبانی دست یابد که منحصر به اوست. این زبان به سادگی و انگیزشی درونی ، لحن تغزلی و اساطیری به خود می گیرد.
مضمون و محتوای شعرهای «رامی » عبارتند از ستایش زیبایی ، نیک وعشق و آزادی ، بیان تالمات روحی و رنج و اندوه ناشی ار شکستها و مصائب زندگی ، بازگوئی مشکلات اجتماعی و موانع بازدارنده ، بیزاری و شکایت از شرایط غیرانسانی ستمگرانه ی حاکم ، تردید در قواعد و احکام بی چون و چرای مسلط ، آرزوی عدالت اجتماعی و بهروزی برای همه ، با این همه این عشق و تغزل است که فضای وسیعی از شعرهای او را در بر می گیرد . تغزلی پرشور که با صداقتی عاطفی ویژگیهای فرهنگی و اقلیمی جنوب به آن تمایزی نمایان می بخشد :
به شبستان بیا/ به معبد قدیمی سیتار و عطر و زمزمه / بیا ای آشنای جان من /کنارم بمان / تاسیرسیرکهای نینوا / شب هنگام را لحظه به لحظه / از تکرار نام تو و من همهمه کنند.
این چنین تغزل صمیمانه و گویائی از مرگ نیز می گذرد و فراتر می رود :
مرا عشقی دوباره اگر باشد / بی گمان مرگ است / مرگ در هزاره های رنگ و نوازش و پرواز / مرگ در دهان و عطر گلوی تو / بانوی گندمگون ساحلی / ملکه ی زیبای پروانه های جنگل / و شکوه گل مریم در شنبم نوروز
عشق غریب و پرشوری که کلمات نیز از بیان آن در می مانند :
تا تو را زیباتر و شایسته تر سروده باشم / اینک سکوت / زیرا کلام را یارای گفتن عشق تو نیست !« رامی » غیر از شعرهای آزاد ، تعدادی غزل موزون و قدمائی سروده است که از سادگی ، ایجاز ، فصاحت و گیرائی بسیار برخوردارند .هر چند او این قول معروف « شاملو » را قبول داشت که عمر غزل سر آمده است ، ولی برخی از همین غزلهای معدود او از چنان کیفیت شاعرانه و بیهمتائی بر خوردارند که گوئی او با شهودی درونی ، ناگهان آن را یکباره بر کاغذ آورده است :
ای که شکفته ای چو گل در ملکوت خواب من
چشمه ی خوشگواره ای در عطش سراب من
حاصل آن شکر لبت وقت جمیـل بـــوســه ها
از در غیب عشق تو نان من است و آب من
طــــرح تبســم تو را روح بهــار می کشــد
تا که ترانه خوان شـود هر ورق کتـاب مـن
همچنانکه پیش از این گفته شده است ،استفاده ی « رامی » از نام ها و شخصیت های عهد عتیق و زبان اساطیری آن فارغ از تاثیر پذیری های خام و سطحی با دریافتی فهیمانه و صمیمانه صورت گرفته ، به نحوی که گوئی او خود بطور طبیعی ، یک تن از آن قهرمانان اساطیری است که با گذشت قرنها توانسته دوباره به این جهان خاکی برگردد ، تا صدای عشق و اندوه خود را با زبانی امروزی ، به گوش مردم این روزگار برساند او با درک کامل آن فضا و همدلی و همذاتی با پیامبران آن دوران همچون « ابراهیم » « عیسی » و « داوود » توانسته با زبان شعر خود به آن جهان دورکهن حیاتی نو ببخشاید :
حجاز از کعبه خالیست /و سنگ سیاه مقدس / برجدار سیاره ای مجهول می چرخد / ابراهیم با آتش ناآشناست / « آزار » هم وجود ندارد / اقیانوس شن و آتشبازی خورشید / و شباهنگام سکوت و توهم / ستارگان را با دست می توان / از طاق آسمان برچید / آن جا اندیشه محض حاکم است / هزاره هائی دیگر می بایست / براین سپهر گذر کند / تا اسماعیل / به قربانگاه رود / و سارای سالخورده مادر شود.
این ترانه ها با گویش های متفاوت جنوبی همچون بندری ( بخش اعظم ترانه ها ) گوده ای و مینابی سروده و خوانده شده و همواره مورد استقبال و علاقه روزافزون مردمان جنوب بوده است . هم اکنون زن و مرد ، کودک و پیر و جوان باعشق و علاقه به این ترانه ها گوش می سارند و آنها را با خود در خلوت تنهایی زمزمه می کنند . امروز جوانان عاشق موسیقی با اجراهای مختلف و به همراه گیتار و سازهای دیگر این ترانه ها را می نوازند و می خوانند . مردمان جنوب در این ترانه ها ، آرزوها ، امیدها ،شادی ها و غم هایشان را در گویش اصیل با صدای گرم و دلپذیر « رامی » می شنوند و به آن گوش جان می سپارند .
منبع : کتاب زخم هزار ترانه