بتهوون هم نمی تواند موزیک فیلم بسازد
روبیک منصوری پس از سال ها تجربه در زمینه ی صدابرداری استدیویی و صداگذاری فیلم، در سال 1350 استودیوی صدای «فیلمکار» را تأسیس کرد و تا پایان زندگی اش در آنجا فعالیت داشت. انتخاب موسیقی برای فیلم هایی همچون «حسن کچل»، «حاجی واشنگتن» و سریال «هزاردستان» (علی حاتمی)، «پستچی» (داریوش مهرجویی)، «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی)، «خاک» (مسعود کیمیایی) و «نرگس» (رخشان بنی اعتماد) از کارهای او در زمینه صداگذاری است. منصوری در سومین « جشن سینمای ایران» (1378) تندیس خانه ی سینما و دیپلم افتخار به پاس یک عمر تلاش مستمر وصادقانه را دریافت کرد. وی در سال 1379 درگذشت. مطلب زیر بخشی از گفت و گویی بلند و منتشر نشده ای است که مهران پورمندان با وی پیش از این انجام داده و قرار است در جلد دوم کتاب «تاریخ تحلیلی موسیقی فیلم در ایران» به چاپ رسد.
از شروع کار خود در استودیوهای صداگذاری فیلم بگویید
تابستان سالی که سیکلم را از هنرستان موسیقی گرفتم، در یک تراشکاری شروع به کار کردم. در نزدیکی تراشکاری استودیوی تازه تأسیسی وجود داشت که یک مهندس آمریکایی و یک مهندس ایرانی در آن کار می کردند. کار اصلی این استودیو که «مگنت» نام داشت دوبله فیلم بود. مهندس آمریکایی استودیو قطعات دستگاه ها را از خارج می آورد و من در تراشکاری زیر نظر آقای مصیبی که مسوول این دستگاه ها بود آنها را تراش می دادم و سر هم می کردم. من تمام این قطعات را با سوهان و خیلی ظریف تراش می دادم. آقای مصیبی هم تعریف این ظرافت کار من را به همکاران استدیویی اش کرده بود. همین شد که آنها من را به استودیو دعوت کردند. خلاصه با هفته ای 21 تومان دستمزد، پای من به استودیو «مگنت» باز شد. من چون فهمیدم که در این استودیو دوبله و صداگذاری فیلم می کنند و با عشقی که به سینما داشتم و دیدن صحنه های فیلم و گذاشتن موسیقی روی آنها، پول را فراموش کردم و جذب کار شدم.
اولین باری که در کار صدابرداری و صداگذاری شرکت کردید کی بود؟
در استودیو مشغول دوبلهی فیلم «ملکه آفریقا» بودند که مرحوم «محمود مهیار» صدابرداری کار را به عهده داشت. همزمان با دوبلهی فیلم، موزیک مناسب با صحنههای فیلم هم باید انتخاب میشد. من در بین کار، برای موسیقی یکی از سکانسها، سمفونی «آهنگ پریکومو» را پیشنهاد کردم. با حرف من، مهندس آمریکایی تعجب کرد و گفت: «تو مگه موزیک میدونی؟» من هم برای او توضیح دادم که در هنرستان موسیقی تحصیل کردم و فلوت مینوازم. او هم گفت تو بیا در قسمت صدا فعالیت کن. بعد از شش ماه کار در استودیو صدابردار شدم. بعد از یک سال هم کارهای میکس انجام میدادم. شبانهروز کار میکردم و فقط چند ساعت وقت برای خواب و درس خواندن داشتم. رفتهرفته کارم در استودیو گرفت و همه مرید من شدند. استودیو «مگنت» به خاطر حجم بالای کار کمکم نیاز به جای بزرگتری پیدا کرد. مسؤولان استودیو نیز تصمیم گرفتند با سینمای ایران شریک شوند و در D.C.I (دوبله سینما ایران) فعالیت کنند. در D.C.I ما فیلمها را انتخاب میکردیم و برای دوبله به استودیو میآوردیم. برای مثال یکی از فیلمهایی که خیلی برای من مهم بود، فیلمی از آرشیو «سرهنگ شبپره» بود که در آن «سوفیا لورن» بازی میکرد. ما موزیک آن را عوض کردیم و یکی از قطعاتی را که چندبار از رادیو پخش شده بود و من هم صفحه آن را داشتم، روی فیلم گذاشتیم. بعد هم با کریم چمن آرا مسؤول صفحه فروشی بتهوون صحبت کردم تا تکه موسیقیهایی را برای بعضی از قسمتهای فیلم به من بدهد. به این ترتیب من موسیقی فیلم را عوض کردم.
آیا در D.C.I استودیوهای دیگری هم فعالیت میکردند؟
در ساختمان D.C.I ، استودیوی دیگری هم به نام «آژیر فیلم» باز شده بود. آقای «شاهرخ رفیع» و «ساموئل خاچیکیان» مسؤولیت این استودیو را بر عهده داشتند. جالب اینجا بود که «ایرِن» و «بهزاد» که دوبلور بودند هم با ما کار میکردند و هم با «آژیر فیلم» ، آن زمان ساموئل فیلمی به نام «طوفان در شهر ما» ساخته بود که در «آژیر فیلم» در حال صداگذاری بود. در بین کار صداگذاری این فیلم، به من اصرار میکرد که در آژیر فیلم شروع به کار کنم. بالاخره استودیو «مگنت» را رها کردم و در «آژیر فیلم» شروع به کار کردم. در آن زمان صدابرداری فیلم سرصحنه انجام نمیشد و دیالوگها، افکتها و موسیقی همزمان بر روی فیلم گذاشته میشد. اولین باری که وارد استودیوی «آژیر فیلم» شدم، چندین نفر پشت دستگاه صدا مشغول ضبط و صداگذاری دیالوگها، افکتها و موسیقی فیلم بودند. یک نفر متصدی افکت بود، یک نفر متصدی موسیقی و یک نفرهم مسؤول دیالوگها بود. ساموئل هم داشت برای فیلم موسیقی انتخاب میکرد. به ساموئل گفتم شما موسیقی را انتخاب کن، بقیه کارها با من. خلاصه آخر سر هم روی فیلم موزیک گذاشتیم. از وقتی هم که ساموئل رفت. من تنها کار میکردم. مسؤولیت خیلی از فیلمها با من بود مثل فیلم «وحدت» ساختهی «حسین مهدوی».
افکت ها ی فیلم ها را چگونه ضبط و صداگذاری می کردید؟
در آن دوران اصلاً نمی دانستند افکت چیست، فقط دوبله می کردند. من فیلمی کار کردم که اسمش خاطرم نیست، در آن فیلم من با صفحه ای که روی تایم معینی ضربه می زد و بعد شروع به پخش ترانه می کرد، برای استفاده افکتیو استفاده کردم. برای قسمت ها ی غم انگیز فیلم هم خودم با فلوت فضاسازی می کردم. چندین فیلم را به همین شیوه کار کردم. ولی چند سال بعد که «آژیر فیلم» یک ضبط صوت برقی آورده بود، برای ضبط افکت ها از آن استفاده می کردیم. مثلا برای ضبط صوت برقی آورده بود، برای ضبط صدای ماشین چندین متر سیم را از داخل استودیو تا خیابان می کشیدیم تا صدای اتومبیل ها را ضبط کنیم. استودیو «ایران فیلم» هم ضبط صوتی داشتند که با باطری کار می کرد که احتیاجی به سیم کشی نبود و می شد تا دو دقیقه بدون برق صدا ضبط کرد. در آن زمان قبل از پخش فیلم در سینماها دو دفعه اخبار می گفتند، یک بار فارسی و یک بار هم انگلیسی. ما هم صداهای افکتیو اخبار را با همین ضبط صوت باطری دار ضبط می کردیم.
از چه زمانی موسیقی متن به صورت اوریژینال برای فیلم تولید شد؟
تا قبل از سال ها 40 و 41 همان طور که گفتم موسیقی و افکت همراه هم برای فیلم انتخاب و صداگذاری می شد. اما در سال 1341 که مشغول آماده سازی فیلم «ساحل انتظار» بودیم با «مرتضی حنانه» آشنا شدم. روزی با حنانه در استودیو «میثاقیه» راجع به یک آواز محلی که قرار بود قسمت ها یی از آن در فیلم استفاده شود، صحبت می کردیم. به حنانه گفتم : « من آرزویم این است که برای فیلم موسیقی ساخته شود. اگر شما موافق باشید من هم کمک می کنم که برای این فیلم موسیقی ساخته شود.» خلاصه حنانه موسیقی را ساخت. اما مشکل بزرگ ما این بود که موسیقی را کجا ضبط کنیم. چون هیچ کجا امکانات ضبط یک ارکستر را نداشت، مجبور شدیم در همان استودیو «میثاقیه» با یک میکروفون از کل ارکستر صدا بگیریم.
آقای حنانه برای کل قسمت ها ی فیلم موسیقی ساخت یا این که شما هم موزیک انتخابی داشتید؟
حنانه برای تمام فیلم موسیقی ساخت و من اصلاً دخالتی نداشتم. این موسیقی اولین موسیقی فیلم اوریژینال بود.
مجله «موزیک» هم در همان زمان نقدی برای فیلم نوشت.
بله، خب واقعاً هم موسیقی بد بود. البته شما باید شرایط زمان را هم در نظر بگیرید. فیلم ها اکثراً آواز داشتند، خواننده ها ی معروفی هم در فیلم ها می خواندند و اگر ارکستر هم در فیلم بود با خواننده شروع می کرد با خواننده هم تمام می کرد.
شما به مشکلات ضبط موسیقی برای فیلم اشاره کردید، در آن زمان بقیه کارهای موسیقی چگونه ضبط می شد، مثلا زنده یاد حنانه چگونه کارهای خود را ضبط می کرد؟
حنانه کارهایش را ضبط نمی کرد، اصلاً ضبط وجود نداشت. تمام کارها مستقیم از رادیو پخش می شد. بعدها رادیو، میکسر آورد که من هم موسیقی فیلم «فرار» جلال مقدم را با میکسر رادیو ضبط کردم. در وزارت فرهنگ و هنر با آن عظمتش یک دستگاه ضبط موسیقی وجود نداشت.
در این دوره فقط مرتضی حنانه به عنوان آهنگساز فیلم مطرح بود؟
با وجود این که کار حنانه در فیلم «ساحل انتظار» تجربه ی موفقی نبود ولی تا چند سال او تنها آهنگساز فیلم بود. البته همزمان انوشیروان روحانی هم با آثاری که از وی در رادیو پخش می شد، کم کم مطرح شد. بعدها با آمدن «اسفندیار منفردزاده» و «واروژان» تعداد این افراد بیشتر شد، که این دو نفر موسیقی در فیلم «حسن کچل» را به صورت گروهی کار کردند.
واروژان خیلی موفق بود، به نظر شما دلیل این موفقیت چه بود؟
قطعاتی که واروژان می ساخت، زمین تا آسمان با بقیه ی کارها فرق می کرد و واقعاً به دل می نشست. حتی بدترین آهنگ ها را جوری تنظیم می کرد که باز هم به دل بنیشیند. موفقیت واروژان به خاطر حسی بود که نسبت به موسیقی داشت. این حس قوی را به راحتی می توان در فیلم ها ی «سلطان صاحبقران» و «برفراز آسمان ها » شنید. همین احساسش به موسیقی باعث شد که ماندگار شود.
چرا در تیتراژ فیلم ها ی آن دوره نامی از آهنگساز در میان نبود؟
برای این که معلوم نشود که از موسیقی فلان فیلم استفاده شده. فیلم «فریاد نیمه شب» که به ایتالیا دعوت شد. ما برای پخش قسمت ها ی شرقی فیلم، به مشکل برخوردیم، چرا که نمی توانستیم از قطعات «چایکفسکی» که برای آن انتخاب شده بود استفاده کنیم. مسئوولان سینما برای پخش این قطعات از ما مجوز خواستند و بدون مجوز نمی توانستند موسیقی را پخش کنند.
برخورد تهیه کنندگان و کارگردان ها با مقوله ی موسیقی متن فیلم چگونه بود؟
تک و توک از تهیه کنندگان راضی می شدند که مخارجی را به ساخت موسیقی متن اختصاص دهند. اگر هم چنین کاری را می کردند مختص کارگردان ها ی خاص بود. کارگردان ها بعضی وقت ها خودشان خیلی به موسیقی کمک می کردند. مثلا در فیلم «پستچی» مهرجویی خودش در کنار گروه موسیقی سنتور نواخت. بعضی وقت ها هم کارگردان ها هیچ ایده ای برای موسیقی متن خود ندارند. مثل فیلمی از «ناصر تقوایی» که موزیک اش را «فرهت» ساخته بود که موزیک خوبی از آب در نیامد.
یعنی موسیقی و تصویر همخوانی نداشت؟
بله. ببینید یک زمانی «شوستاکوویچ» یا «آرام خاچاطوریان» را آوردند که موسیقی فیلم بسازند، من معتقدم اگر بتهوون هم بیاورند که برای فیلم موسیقی بسازد نتیجه نمی دهد، چرا که این آدم ها از سینما اطلاعات چندانی ندارند. موسیقی فیلم باید خط مشخص داشته باشد. آقای فرهت بسیار موزیسین خوبی هستند ولی آثاری که برای موسیقی فیلم ساخته آثار خوبی نیستند. «چکناوریان» هم همین طور. او از بزرگترین موسیقی دانان ایران است، اولین موزیسینی است که موسیقی ایرانی را به صورت سمفونی در آورد. ولی همین آدم برای دو تا فیلم موسیقی ساخت که اصلاً کار موفقی نبود. هرچقدر هم به او گفتم که عزیز من این کار را نکن زیر بار نرفت و کارش را ادامه داد.
منبع: مجله فرهنگ و آهنگ – شماره ۲ – بهمن ۱۳۸۳