۱۰ اثر ماندگار از محمدرضا لطفی که باید شنید
امیر رستاق
محمدرضا لطفی آهنگساز، ردیفدان، نوازنده تار و سهتار و چند ساز دیگر از جمله نوابغ تاریخ موسیقی معاصر ایران بود که در هر زمینهای گام نهاد، تاثیرات فراوانی بر جای گذاشت.
او نوازندهای چیرهدست بود، بداههپردازی قهار و آهنگسازی با ملودیهای بکر و درخشان. در این نوشته از برخی قطعات و تصانیف او ،که در ضمیر و خاطره جمعی ایرانیان ماندگار شده است، یاد میکنیم.
“داروگ” فصلی تازه در تلفیق موسیقی سنتی با شعرنیمایی
تا پیش از عرضه تصنیف-ترانه “داروگ” در سالهای اولیه دهه پنجاه با تنظیم فرهاد فخرالدینی و صدای محمدرضا شجریان، کمتر موزیسینی به سراغ شعر نو رفته بود.
محمدرضا لطفی از پیشگامان این عرصه بود که با انتخاب آواز دشتی بر شعر معروف نیما یوشیج گامی مهم در این مسیر برداشت. فضای به کار برده در این اثر تلفیقی از دریافتهای لطفی از فضاهای آوازی موسیقی سنتی است که به خوبی در چارچوب شعر نیما نشست و آن را به یکی از ماندگارترین آثار در زمینه تلفیق موسیقی سنتی با شعر نو تبدیل کرد. تنظیم زیبا و حسی فرهاد فخرالدینی از این اثر به همراه صدای آماده و پابه کار محمدرضا شجریان و البته ذهن جوان و بکر محمدرضا لطفی در انتخاب ملودیهای دلنشین و متفاوت با جریان رسمی موسیقی گلها، اثری آفرید که هنوز به عنوان یکی از موفقترین تلفیقهای موسیقی سنتی با شعر نو از آن یاد میشود.
شب نورد؛ اثری به یاد انقلاب و کشته شدگان آن
روزهای توفانی قبل از انقلاب و اوایل انقلاب هر هنرمندی را به شور و تپش وا می داشت- به خصوص محمدرضا لطفی و جمع چاووش که بعد از حادثه ۱۷ شهریور عملا به جمع مخالفان شاه پیوسته بودند.
در فضاهای آتش و خون سال های اول انقلاب لطفی زخمی و خون آلود ملودی تصنیف “شب نورد” را می سازد. اگر چه “شب نورد” در مایه دشتی ساخته شده است، اما همانند قطعه “ای ایران” خالقی روحی حماسی و رزمی در آن بروز و ظهور دارد.
ملودی روان و سادهٰ اما بکر و نوست و در کنار آن برخی ابتکارات در تلفیق شعر و موسیقی چفت و بست محکمی به کار داده است که از جمله آنها بخش آخر این قطعه است. آنجا که شجریان شعر “بزن شیپور صبح روشنایی” را می خواند و لطفی با به کارگیری نی به جای شیپور همان فضا را برای شنونده تداعی کرده است.
صدای شجریان در این قطعه هم همانند سایر قطعات آماده، زلال و بی خط و خش است.
سپیده؛ نخستین قطعهای که از صدای بعد از انقلاب پخش شد
سرود- تصنیف “سپیده” را باید معروفترین اثر محمدرضا لطفی لقب داد- قطعهای که با صدای محمدرضا شجریان و شعر هوشنگ ابتهاج (سایه) در همان روزهای نخست انقلاب ساخته و آنچنان که لطفی در یادداشتی خاطرنشان کرده است”خود آن را شب پیروزی انقلاب ایران به رادیو برد و آن را پخش کرد “این قطعه در دستگاه ماهور ساخته و ابتدا در آلبوم “چاووش ۶ ” با صدای شجریان عرضه شد.
اما در سالهای میانی دهه هشتاد که محمدرضا شجریان نسبت به انتشار این اثر با صدای خود از تلویزیون اعتراض کرد، لطفی به عنوان آهنگساز اثر آن را در کنسرتی با صدای محمد معتمدی اجرا و در قالب آلبومی تصویری منتشر کرد.
چه این تصنیف و چه پیشدرآمد منحصر به فردی که لطفی در دستگاه ماهور ساخت و البته همنوازی تار او با آواز شجریان ترکیبی منسجم و ماندگار از اثری شورآفرین را در اذهان مخاطبان ایجاد کرد.
آواز ابوعطا در سفارت آلمان
سال ۱۳۵۹ محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی در سفارت آلمان به اجرایی در آواز ابوعطا پرداختند که از جمله کارهای مشترک درخشان این دو تن به شمار می رود. اجرایی که به اعتقاد پرویز مشکاتیان “بهترین کار لطفی است. آن اجرا یکی از زیباترین ابوعطاهای ایرانی است. شجریان بعد از آن آواز زیباتر دارد اما لطفی کار باشکوه تر از آن ندارد.”
اجرا روی شعری از حافظ با مطلع “در نظر بازی ما بی خبران حیرانند” انجام شد و در انتها تصنیف معروف “بهار دلکش” درویشخان با شعری از ملک الشعرای بهار اجرا شد تا یک بداهه نوازی و بداهه خانی ناب شکل بگیرد.
این اثر در همان یکی دو ماه بعد از اجرا به شکل خصوصی دست به دست شد و اهلش آن را گوش کردند تا اینکه اوایل دهه هفتاد شرکت موسیقی زیر نظر آقای شجریان آن را با عنوان “عشق داند” به بازار موسیقی عرضه کرد.
یاد درویشخان و اجرای حماسی تصنیف ‘ز من نگارم’
تا پیش از اجرا و انتشار آلبوم “به یاد درویشخان” کمتر کسی سهتار نوازی لطفی را شنیده بود. او همچنان که هوشنگ ابتهاج سایه در خاطراتش نقل کرد، همه گاه به دنبال این بود که تصویری تازه از این ساز ارائه دهد و این آلبوم چنین فرصتی را فراهم کرد تا لطفی سه تاری متفاوت بنوازد.
روزهای تلخ سالهای ابتدایی دهه شصت (به خصوص برای اهالی موسیقی) و زندان رفتن برخی از دوستان لطفی را به سمت این ساز کشاند که در تعریف آن گفتهاند برای یک تن کم و برای دو تن زیاد است.
نوع نواخت این اثر و انتخاب اشعاری که تنهایی و درد و غربت آن سالها را به خوبی و با زبان بیزبانی در قالب سه تار و تنبک انعکاس میداد انعکاسی مطلوب به اثر در میان مخاطبان داد.
البته دو دانگ صدای محزون و غمزده لطفی که برای نخستین بار در منظری عمومی میخواند، اثری خلق کرد که هنوز که هنوز است شنیدنی و خاطره انگیز است.
تصنیف “ز من نگارم” این آلبوم را نصرالله ناصحپور خواند که آن سالها دوستی و رفاقتی ویژه با لطفی داشت. صدایی آماده و هیبتشکن که بعدها و با سفر لطفی تنها به آموزش ردیف و آواز به شاگردان منحصر شد.
کاروان شهید؛ تصنیفی با مقدمهای شکوهمند
آغازین روزهای جنگ ایران و عراق مصادف میشود با کشتهشدن یکی از نزدیکان و دوستان باوفای شهرام ناظری. او سراسیمه از تهران به کرمانشاه میرود تا در تشییع جنازه دوست و فامیل نزدیکش شرکت جوید.
هنگام تشیع پیکر ملودیهایی بر ذهن ناظری جوان مینشیند که بعد از آمدن به تهران آن را در نشستی مشترک با لطفی و سایه طرح میکند. همان جا ایده ساخت تصنیف “کاروان شهید” جان میگیرد.
لطفی مقدمهای زیبا و دلنشین در آواز شوشتری برای آن مینویسد و کار در فرصتی کوتاه تبدیل میشود به تصنیفی شنیدنی که بعدها به عنوان بهترین تصنیف جنگ از آن یاد میشود.
این تصنیف به همراه قطعه ضربی که لطفی برای آواز کار مینویسد در آلبوم ” هشت” منتشر میشود. اثری که هم غم را در آن میتوان دید و هم بهجت و سروری درونی و پرتاثیر. لطفی در قطعه ضربی این اثر از ریتمهایی بهره برد که تا پیش از او در موسیقی سنتی معاصر کمتر مورد استفاده قرار گرفته بود.
یاد قمر و صدای اخوان
هنوز صدای بانوان ممنوع نشده بود که لطفی جوان با صدای بانویی مواجه میشود که به گفته خودش در صورت اولیهاش بکر و منحصر به فرد بود.
هنگامه اخوان که از شاگردان ادیب خوانساری بود، حنجره و صدایی داشت بسیار شبیه قمرالملوک وزیری و همین نکته لطفی را به این صرافت می اندازد تا با او اثری را به یاد قمر اجرا کند.
حاصل این همکاری که سهم لطفی در گرفتن آوازی شسته رفته و منطبق با متر و لحن صدای آواز قمر از اخوان بلاتردید است، اثری شد که در کارنامه کاری هنگامه اخوان در اوج قرار دارد.
این اثر ابتدا در آلبوم “چاووش ۴” منتشر شد، اما ممنوعیت صدای بانوان سبب شد تا این اثر نیز حذف و تنها در آرشیو های شخصی بتوان یافتش. تکنوازی لطفی در نواختن چهارمضراب ها و نیز جواب آواز از نوازنده ای شش دانگ و آماده خبر می دهد. مضراب ها شفاف و شمرده با ریزهای پر و چپ و راست های منظم با سرعتی کم نظیر که سخت تحت تاثیرنواختن استادش علی اکبر خان شهنازی است.
یاد طاهرزاده و صدای تعریف
بخشی از فعالیتهای محمدرضا لطفی احیا و بازسازی آثار گذشتگان بود.
او جوانان مستعد و جویای نام را انتخاب و بلکه شکار میکرد و با تمریناتی طاقتفرسا و سر و کلهزدنهای نفسگیر آثار آوازی و سازی گذشته را احیا و با کیفیتی بالا منتشر میکرد.
از جمله این افراد صدیق تعریف بود. لطفی با انتخاب آوازی دشوار و پرتحریر از سید حسین طاهرزاده در مایه سهگاه با مطلع شعر “غلام نرگس مست تو تاجدارانند” و البته همراهی تار خود با آواز تعریف جوان یکی از مدرسی ترین آلبومهای موسیقی آوازی را منتشر کرد. او بعدها و در دهه هشتاد که گروه بازسازی شیدا را شکل داد، همین تجربه را با آوازخوانان جوان دیگری هم شکل داد.
“ای عاشقان” اثری در هجرت و بازخوانی در ایران
سفر و هجرت ناخواسته لطفی به دیار غرب او را در فضایی متفاوت قرار داد.
دیگر از آن جمع همدل چاووش خبری نبود، اگرچه او این آزادی واختیار را داشت که با صدای خواننده گان زن اثر منتشر کند که از جمله این ها آلبومی در نغمه اصفهان با زویا ثابت بود.
تصنیف با ریتم لنگ “ای عاشقان، ای عاشقان ” که شعر آن سروده ابتهاج (سایه) است از جمله این آثار بود که هم اسباب تقلید بسیاری شد و هم آنکه بعدها توسط لطفی و نیز محمد معتمدی بازخوانی شد.
ملودی روان و شعر آشنای سایه به سرعت در ذهن و ضمیر علاقه مندان کارهای لطفی و موسیقی سنتی نشست و کاست آن به شکل خصوصی در ایران تکثیر شد.
در این آلبوم بیش از آنکه صدای زویا مطرح باشد، ریتم و ملودی به همراه یکی از چهارمضراب های دلنشین بود که کار را جلوه ای دیگر بخشید.
آخرین اجرای شجریان و لطفی
از سال ۵۴ که لطفی و شجریان در کنار تمبک ناصر فرهنگ فر به اجرایی خیره کننده از دستگاه راست پنجگاه پرداختند تا سال ۷۳ درپاریس سه دهه گذشته بود.
بسیاری را گمان بر این بود که لطفی و شجریان بعد از مشکلاتی که در جریان جدایی چاووش پیش آمد همکاری نخواهند کرد، اما دست تقدیر این دو را در اوایل دهه هفتاد کنار هم نشاند تا یکی از آخرین همکاری های این دوتن شکل بگیرد حاصل کار آلبومی شد با عنوان “چشمه نوش” که بداهه نوازی و بداهه خوانی درخشانی ثبت و ضبط شد.
این آلبوم را باید یکی از آوازی ترین آلبوم های شجریان نام نهاد که به گفته محمدرضا لطفی بعد از دو هفته تمرین فشرده اجرا شد. از عادات لطفی بودکه هنگام اجرای آواز با یک خواننده حتما چند مدتی با او همنشینی داشته باشد و ساز و آواز همدیگر را مزه مزه کنند تا گیر و گرفت های کار آشکار و در نهایت به یک تالیف و تلائمی با یکدیگر برسند.
این اتفاق در این آلبوم رخ داد و حاصل اثری ماندگار شد که به گنجینه همکاری این دو بزرگ موسیقی اضافه شد.
اجرای محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر در جشن هنر شیراز، 1355
منبع: بیبیسی