یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت
به یاد فرهاد مهراد
سهیل نفیسی
«فرهاد مهراد» در ابتدا فرهادی است که به عنوان خواننده ای توانا و البته کاملا متفاوت (و به قول خودش غیرآکادمیک)از نوع معمول ان در دههی پنجاه در کنار دیگرانی که بانیان این گونه موسیقی بوده اند، حضوری برجسته و محبوب یافته و با استعداد و خلاقیتی چشمگیر و گوش نواز مجری آوازی آنها بوده است. این موسیقی و آواز، فراتر از یک موسیقی،بیشتر از چیزی که بشنوی و آن را در حد تنقلات صرف کنی و پس از تاریخ مصرف حتی آن را به یاد نیاوری به نظر می رسید. این آثار در آن سال ها عنصر تاثیر گذار و سرنوشت سازی بود که قادر است تو را متوجه خود سازد تا آن را بشنوی، دریابی و سپس به حافظهای طولانی و ابدی بسپاری. موسیقیای انسان ساز که در خود تلنگری برای بیدار ساختن ناخودآگاه و مکاشفه داشت….
اما فرهادی که من دوباره شناخته ام، به تابستان سال1372 باز می گردد. به زمانی که عطش شنیدن آلبومی متفاوت و بیش از آن نبود، موسیقیای از این دست، به شوره زار مبدل شده بود…. و بدین ترتیب «خواب در بیداری» نخستین آلبوم فرهاد بود که به یکباره نه تنها خوانندهای با خاطرات مشترک هزاران شنونده را پس از سال ها سکوت پیش رو می گذاشت،بلکه فرهاد را به عنوان هنرمندی خاص با ظرافتی پالوده و یک دست، به نسل های جدید معرفی می کرد. نوازندهای مسلط با آوازی بی پیرایه اما نیرومند که این بار یا خود سازندهی آن است، یا باز اجرای آثار گذشته را چنان صمیمی و شنیدنی تنظیم کرده و ارایه می دهد که گویی تازه آن را می شنوی… .
فرهاد آن سال های دور با فرهادی که در سرزمین خود ماند و صبوری پیشه کرد،تفاوت هایی یافته بود.فرهادی که در وطن خود ماند و در همین جا و به هر ترتیب ادامه داد، به نقطه ای رسید که وی را بار دیگر به شنوندگانش شناساند و ارزش او را دوچندان نمود….خواب در بیداری فرهاد نقطهی اوجی است که یگانگی آن حاصل سال ها خلوت و زمانی طولانی و ملال انگیز است که در آن با فرهادی مواجه می شوید که خوش خط است،اهل مطالعه است،برای جلد آلبومش طراحی می کند و چه گستردگی ویژهای برای درک ادبیات فارسی، انگلیسی و حتی ترجمهی انها دارد. با شعر سرزمین مادری اش آغاز می کند و شعر«تورا دوست دارم» را تا حد سرودی جاودانه برای ایران ابدی می سازد. ترجمه های فرهاد نیز نه تنها از یک دستی و خوانشی خوب برخوردارند،بلکه او آگاهانه آن را به شعر ترانهای مبدل ساخته یا آن را تالیف کرده است.1 این گستردگی،تنوع بیشتری رقم می زند و به سراغ پردهای از نمایش«ریچارد دوم» اثر «ویلیام شکسپیر» می رود و با چه ابتکار و دقتی آن را دکلمه وار می خواند….
سلیقهای سالم، خوش فکر و آموزگارانه برای بالا بردن طبع شنیداری مخاطب از موسیقیای که وی با آن زیسته بود و خود نیز یکی از آنان به شمار می رفت و در این خصوص از شکل ایرانی آن بود. البته در ایران نیز کم نبوده اند گوسان ها و خنیاگرانی که چون او روایتگر بوده اند و نه آوازه خوان….
اما مهراد همچنین از نسلی بود که موسیقی پاپ، راک اندرول و در ادامه جریان تاثیرگذار موسیقی راک، فولک و پاپ آرت دهه های شصت و هفتاد میلادی را نه تنها به خوبی دریافته بود، بلکه با استعدادی کم نظیر خود مجری و بازساز دوبارهی آنهااست. این تاثیر در موسیقی و نوع خواندن او به زبان متل ها و ترانه هایی متفاوت است که در آن پیروی از وزن ذاتی کلمات واجب بود،رخ می دهد. تسلط فرهاد به زبان انگلیسی،عربی(وشاید کمی آلمانی و فرانسوی) از دیگر ویژگی های او است. در ترانه هایی که به زبان اصلی می خواند نیز پویایی و گزیده سازی فراتر از خواندن آوازی برای برانگیخته ساختن خاطرات مشترک عمل می کند. بازخوانی ترانهی Unchain Melody از موومان آخر سمفونی 9 «بتهوون » یا ترانهی «گل یخ» در آلبوم های بعدی فرهادو…
فرهادی که بار دیگر شناختم به خنیاگری تمام عیار مبدل شده است که به سراغ «ابوسعید ابوالخیر» می رود،«عطار» می خواند، مثنوی را از حفظ دارد،«حافظ» و «سعدی»….شعر معاصر،«کوچ بنفشه ها»،«وقتی که بچه بودم» و …. چه هنرمندانه پشت پیانو غوغا به پا می کند. فرهاد آذرخشی بود که یک دم در آسمان فرهنگ و هنر معاصر ایران همچون شهابی درخشید و رفت. گاهی فکر کرده اید که اگر فرهاد در این سال هایی که گذشت در میانمان بود و هنوز می توانست بخواند چه موهبتی بود؟
بازم صدای نی میاد
آواز پی در پی میاد
«بانوی گیسو حنایی من» و آوازهایی ناتمام که دیگر شنیدن آن به وقت گل نی وعده داده می شود. چندخطی از شعر «مرگ نازلی» «احمد شاملو» را به یاد فرهاد، به خاطر می آوریم. یادش گرامی و شیرین…..
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گل داد و مژده داد: «زمستان شکست»
و رفت….
پی نوشت:
1.خواب در بیداری بر اساس شعری از juanramon Jimenez
منبع:فرهنگ و آهنگ – شمارهی 27 – آبان 1388