کاملاً در رویا
گفتگویی کوتاه و البته عجیب با اشتوکهاوزن
برگردان: مهسا مجتهدی
مطلب زیر ترجمه ای است از فیلمی کوتاه دربارهی «اشتوکهاوزن » که چندسال قبل توسط «لورنس پولارد» (lawrence pollard) تهیه و بر روی اینترنت گذاشته شده بود. در ابتدای این فیلم، پولارد با ارایهی بیوگرافی ای کلی از اشتوکهاوزن و بیان دیدگاه های خود و دیگران در رابطه با این آهنگساز در حین پخش هم زمان تصاویری از اجراهای مختلف وی، می گوید: «اشتوکهاوزن نابغه ای بود که تعریفی نو از موسیقی را بنیان نهاد. او درسال ١٩۵٠ کمک بزرگی به سبک سریالیسم کرد. در آثار او، فرمول های دقیق ریاضی تعیین می کنند که ارتفاع صوتی، ارزش زمانی و دینامیک چگونه باشند. اولین اجرای او به خاطر فقدان هارمونی متعارف،برای شنونده سردرگمی و وحشت به همراه داشت. اما با این حال شهرت وی بیشتر و بیشتر می شد. او کارهای شگفت انگیز زیادی در طول عمر خود انجام داد که از آن میان می توان به قطعهی «گروه ها» اشاره کرد. گروه ها در اصل از سه ارکستر متفاوت تشکیل شده که در هنگام اجرا، اطراف شنونده ها قرا گرفته بودند که این کار باعث می شد صدا در فضا به حرکت درآید. او پیش قراول موسیقی الکترونیک شد و در جایگاهی قرار گرفت که در نهایت تصویری از وی روی آلبوم «سرجنت پپرز»
(SGT PEPPERS)«بیتلز» چاپ شود.اپرای هفت قسمتی «نور» از آثار وی که ساخت آن بیست سال به طول انجامید، احتمالاً غرورآمیزترین کاری بود که یک آهنگساز می توانست انجام دهد. علاقمندان او اعتقاد دارند که وی در قلهی قدرت خود قرار دارد، اما برخی منتقدان ادعا می کنند که او به یک بن بست رسیده و دچار خودشیفتگی شده که به مرور نیز بیشتر می شود و چیزهایی که به تصویر می کشد بسیار نامتعارف و ناخوشایند است. بعضی از مدرنیست ها نیز اعتقاد دارند که او به خاطر تفکراتش منزوی شده و فکر می کند که از آسمان افتاده و متعلق به زمین نیست.».
در ادامهی این فیلم پولارد با بیان این مطلب که اشتوکهاوزن کمتر تن به مصاحبه می دهد،می گوید که توانسته یازده دقیقه با وی گفت وگو کند. دراین نوشتار گفت وگوی وی با اشتوکهاوزن را می خوانید.لازم به ذکر است که اشتوکهاوزن در حالی که جواب سوال آخر را با چند کلمهی کوتاه می دهد، بلند شده و می رود و مصاحبه را ناتمام می گذارد…!
پولارد: می توانید بگویید که زیباترین یا جذاب ترین صدایی که تا به حال شنیده اید چه بوده ؟
اشتوکهاوزن: نه.
پولارد: در مورد ملودی چه فکر می کنید و چه صدایی در ذهنتان ایجاد می شود؟ آیا چیزی را سوت می زنید؟
اشتوکهاوزن: البته! خیلی سوت می زنم.
پولارد: چه چیزی را سوت می زنید؟
اشتوکهاورن: چیزهایی که خودم می نویسم.
پولارد: چیزهایی که خودتان می نویسید!؟
اشتوکهاوزن: بله.
پولارد: دوست دارید کارهای دیگری مثل «موتسارت»،«باخ»،و افراد مثل آنها را سوت بزنید؟
اشتوکهاوزن: موتسارت، زمانی که قطعاتی از موتسارت را برای ضبط رهبری می کردم، عادت به سوت زدن آن قطعات داشتم.
پولارد: زمان کاری شما در روز چه زمانی است و در چه ساعاتی بهتر کار می کنید؟
اشتوکهاوزن: از ساعت ده تا یک آهنگسازی می کنم و بعد از سه تا هفت و مجدداً از هشت تا ده و بعضی از وقت ها هم دیرتر. همیشه پشت میزم مشغول نوشتن هستم و نصف عمرم را در استودیو برای موسیقی الکترونیک گذراندم. در طول شب صداهایی را تولید می کنم و طرح هایم را برای روز بعد آماده می کنم.
پولارد: فکر می کنید که در طول شب از قدرت تخیل خود بهتر استفاده می کنید و افکار مختلف به ذهنتان می آید؟
اشتوکهاوزن: بیشتر وقت ها.
پولارد: مثلا کوارتت «هلی کوپتر» یک رویا بود؟
اشتوکهاوزن: کاملاً در رویاهایم بود. ولی نه تمام نت ها، بلکه فقط اینکه چطور اجرا می شود.
پولارد: وقتی موسیقی را تصور می کنید، آیا صداها را تصور می کنید یا پارتیتور را می بینید؟
اشتوکهاوزن: نه، بیشتر صداست.
پولارد: پس در خیالتان می شنویدشان؟
اشتوکهاوزن: بله.
پولارد: آیا صداها را مثل یک رنگ در ذهنتان می بینید و تصور می کنید؟
اشتوکهاوزن: بله و همچنین اینکه چطور اجرا می شوند. این یک تجربه ای از خیال است. خیلی وقت ها اتفاق می افتد،زمانی که با جرا همراه است.
پولارد: در اوایل قرن بیستم اشخاصی مثل«شوئنبرگ» و «برگ» و کسانی مثل آنها سعی داشتند که متفاوت باشند و سنت ها را بشکنند اما شما در این تحول بهتر رفتار کردید.
اشتوکهاوزن: چیزی که در کار من در ١٩۵١ اتفاق افتاد، خیلی متفاوت بود با آنچه در مکتب دوم وین اتفاق افتاده بود.آنها کسانی را داشتند که از ایشان پیروی کنند و بهشان وفادار باشند. اما ما در آلمان بعد از جنگ موقعیتی نداشتیم و هنوز هم نداریم. موسیقی کلاسیک، باروک و رمانتیک غالب است و موسیقی نو و کشفیات جدید و گستردگی های جدید و صداهای جدید، توسط دنیای موسیقی خواسته شده نیستند. اما خیلی از فرهیختگان هستند که موسیقی مرا مطالعه می کنند و این برای من کافی است.
پولارد: آیا شما از تاثیری که موسیقی تان بر روی پاپ داشته آگاه هستید؟
اشتوکهاوزن: نه،نه، این اتفاق بعدها افتاد. تاثیر پاپ مال بیست سال اخیر است. آهنگسازان موسیقی پاپ به صداهایی که من تولید می کنم خیلی علاقمندند.
پولارد: شما کمکشان می کنید؟
اشتوکهاوزن: بله، آنها مرتب برای من نامه می نویسند.
پولارد: آیا وقتی شما این کارها را می کنید و در اصل به سنت هایی که هست یک جور جواب می دهید، به خاطر این است که از سنت متنفرید یا اینکه می خواهید کار جدید انجام دهید؟
اشتوکهاوزن: من گفته بودم که کارهای موتسارت را رهبری کردم و خیلی از کارهای کلاسیک و رمانتیک را به عنوان پیانیست اجرا کردم. من چیزی را نمی شکنم. من آنها را همان گونه که بوده رها کرده ام. اما به آن اضافه هم کرده ام. کارهای زیادی حدود سیصد اثر و این برای مطالعه و برای اضافه کردن به موسیقی کلاسیک (سنتی) کافی است. بی احترامی است اگر بخواهیم سنت شکنی کنیم و من این را دوست ندارم.
پولارد: در دنیای صدایی شما، آیا موسیقی چیز بخصوصی است؟ یعنی اینکه آیا موسیقی دان چیزی را تعریف می کند یا فقط در ارتباط با خودش است؟
اشتوکهاوزن: امیدوارم اینطور باشد!
منبع: فرهنگ و آهنگ – شمارهی 29 – تیر 1389