هویتی برخاسته از فرهنگی چند وجهی
مروری بر آثار انور براهم، آهنگساز و نوازنده تونسی
آزاده شمعی
صدای پیانو از اعماق سکوت آرام آرام جلو می آید. پس از لحظه ای کوتاه صدای آکاردئون را می شنویم که با پیانو همراه شده، ولی آمدنش چنان نامحسوس است که پیداکردن نقطه شروع، کاری بی فایده به نظر می رسد. نوانس های پیاپی و به جا و ریتم منظم و تکرارشونده ی پیانو، شنونده را در فضایی معلق و مبهم با خود می برد و آن گاه که آکاردئون با ظرافت و به شکلی زیرکانه میدان را از پیانو می گیرد، حس انتظار و تعلیق و اشتیاق برای رسیدن به مقصدی مشخص، هر لحظه برای شنونده پررنگ تر و شدیدتر می شود. هر دو ساز در مسیر خود به شکلی پیوسته با همدیگر جا عوض می کنند تا زمانی که عود با صدای قوی و قاطع خود از راه می رسد و مسیری جدید برای شنونده خلق می کند…
چهارمین قطعه (Vague/E la Nave va) از تازه ترین آلبوم «انور ابراهم» (Anouar Brahem)، «سفر صبح» (Le Voyage de Sahar)، با چنین فضایی شروع می شود و در پایان حسی ماندگار از «دلتنگی به یاد آوردن یک خاطره» را بر جای می گذارد. صداها در طول این قطعه مسیرهایی خلاف جهت یکدیگر می پیمایند و دنیایی به وجود می آورند که برای هر شنونده ی مشتاق تجربه ی فضاهای جدید و ناشناخته، می تواند لذتی وصف ناشدنی به دنبال داشته باشد.
آخرین کار ابراهم مجموعه ای است تاثیرگذار همراه با حسی قوی و نیرومند که روایت جدیدی از سه قطعه معروف و پرطرفدار او در آثار قبلی به دست داده است؛ قطعاتی با نام های «Vague»، «La Nave Va» و «Halfaouine».
ظرایف موسیقایی تازه ترین اثر انور ابراهم
«هر گروه و اثر هنری ای، بازتاب بخشی از یک جامعه و شرایط حاکم بر آن است. آثار انور ابراهم و بخصوص آخرین کارهای او در قالب سه نوازی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. حال و هوای موسیقی او در این سه نوازی ها بخشی به شکل سنتی تخت (Takht)، قسمتی در فضای موسیقی جاز و گاهی به شکل یک ارکستر مجلسی موجب پیدایش نوعی از موسیقی قرن بیست ویکمی آندلسی شده؛ به طوری که خصوصیات و ظرایف موسیقی اروپایی و عربی آن چنان با هم ترکیب شده که همه مرزهای میان آنها ناپدید شده است. این تصویر ممکن است آرمانی به نظر برسد، اما زیبایی آن غیرقابل انکار است.» این نوشتار، بخشی از توصیفی است که منتقدی به نام «آدام شاتز» درباره ی جدیدترین آلبوم انور ابراهم در روزنامه «نیویورک تایمز» ارایه داده است.
تازه ترین اثر انور ابراهم، یک سه نوازی نامتعارف و خلاقانه است از ترکیب سه ساز (با ویژگی ها و شیوه های بسیار متفاوت) و دو فضای موسیقایی کاملاً مستقل، که با مهارت و شناختی که ابراهم نسبت به هر کدام دارد، ترکیبی زیبا و منحصر به فرد از آنها آفریده است؛ ترکیبی از موسیقی سنتی عربی و موسیقی جاز.
انور ابراهم، «فرانسوا کوتوریه» (Francois Couturier) و «ژان لوئی ماتینیه» (Jean Louis Matinier) در سال ۲۰۰۶ در کنار یکدیگر جمع شدند تا جدیدترین اثر ابراهم با نام «سفر صبح» اجرا و ضبط شود. البته این نخستین بار نبود که آنها مجموعه ای جدید به دنیای موسیقی عرضه می کردند؛ آنها پیش از این نیز در سال ۲۰۰۲ برای آلبوم «رد پای گربه سیاه» (Le Pas du Chat Noir) با یکدیگر همکاری و هم نوازی داشتند.
مجله ی «گیتار آکوستیک»، ترکیب گروه ابراهم، کوتوریه و ماتینیه را شگفت انگیزترین و بهترین مجموعه از نوازندگانی می داند که تا به حال موسیقی مدرن عربی را اجرا کرده اند. نویسـنده ی این مجله پیــش از آن که ســتایش خود را از آخرین اثر انور ابراهم ادامه دهد، می نویسد: «ثمره ی همکاری آنها بسیار دور از حال و هوا و بیان موسیقایی سنت های عربی است. آکاردئون، عود و پیانو پیوسته نقش خود را با همدیگر عوض می کنند. گاه ملودی را پیش می برند، ریتم را حفظ می کنند و بعضی اوقات فقط نقشی زینتی و حاشیه ای دارند».
این اثر شامل ۱۳ قطعه از ساخته های انور ابراهم است که می توان برخی از آنها (بخصوص قطعات شماره ی ۴، ۹ و ۱۳) را واریاسیون های جدیدی از ساخته های پیشین او به حساب آورد. حالت و ویژگی مشترک تمام این قطعات، وجود لحظات غافلگیرکننده ای است که در هر بار گوش سپردن و عادت کردن به جریان ثابت و ملودیک هر قطعه، شنونده در برخورد با آنها به فضایی نامانوس و انتزاعی وارد می شود. در عین حال در هر کدام از این قطعه ها یک تم اصلی وجود دارد که می توان به راحتی آن را زیر لب زمزمه کرد.
در ارتباط با این مجموعه نکته ی جالب توجهی وجود دارد؛ این که برای نخستین بار ابراهم به عنوان موسیقی دانی ماجراجو و کنجکاو، از وضع موجود و آنچه خلق کرده است راضی و خوشحال به نظر می رسد. او درباره ی آخرین کارش می گوید: «زمانی که به این مجموعه فکر می کردم و در حال نوشتن آن بودم، یک لحظه هم تصور نمی کردم که آن را با فرانسوا و ژان لویی اجرا خواهم کرد. همیشه در تصورم این بود که با نوازنده ای مثل «بارباروس» (Barbarose Erkose نوازنده رومانیایی کلارینت) کار خواهم کرد. ولی در پایان کار، شوق همکاری و هم نوازی با آن دو نفر، از همه چیز قوی تر و روشن تر بود».
این آلبوم، اثری است نو و متفاوت همراه با ظرافت و باریک بینی ای که کمتر ملودیک به حساب می آید و از آثار قبلی ابراهم ماجراجویانه تر است. شاید بتوان گفت «سفر صبح»، کامل ترین و بالغ ترین کار اوست.
شیوه آهنگسازی و نوازندگی انور ابراهم
انور ابراهم هنرمندی است که سنت ها، موسیقی و میراث فرهنگ عربی را بسیار خوب و به شکلی عمیق می شناسد و در عین حال انسانی است کاملاً مدرن که همراه با زمانه ی خویش به سوی آینده پیش می رود. او هنرمندی است که از برخورد و ارتباط میان فرهنگ های مختلف آسیب ندیده و همیشه از این که با موسیقی دان هایی در حوزه های مختلف و جایگاه های متفاوت از خود معاشرت داشته باشد لذت می برد. او با طیف گسترده ای از آهنگسازان و نوازندگان ارتباط دارد و در هر بار ملاقات با آنها، به دنبال تازه کردن افکار و اندیشه های خویش است و این در حالی است که همواره هویت و خصوصیات فردی خود را نیز حفظ می کند. ابراهم معتقد است سنتی که توانایی تغییر یا تطبیق را نداشته باشد، محکوم به مرگ است و به همین دلیل است که او بدون ذره ای تردید از تغییرات استقبال می کند و دریچه ی موسیقی اش را برای ورود هر نوع بیان نو و تازه ای، باز می گذارد.
این آهنگساز تونسی از یک سو تمام ساختار موسیقی سنتی عربی و از سوی دیگر موسیقی جاز را به هم ریخته و در مسیر حرکت خود، ملودی ها و سبک های سنتی کشور زادگاهش را به سمت نوعی موسیقی بداهه تغییر داده است. موسیقی ای که وقتی بر مبنای موسیقی جاز اجرا می شود، بسیار تاثیرگذار به نظر می رسد. اساس کار ابراهم بر نوع موسیقی جاز است و او در این مسیر، به یک سبک شخصی دست یافته و بیانی خاص در ساز و موسیقی خود دارد. او درباره ی ارتباطش با موسیقی جاز این گونه می گوید: «من هرگز ادعا نمی کنم که یک جازیست هستم، اما مطمئنم که به گروهی تعلق دارم که در همان فضا کار می کنند و موسیقی خلق می کنند؛ موسیقی دانانی مانند «اگبرتو گیسمونتی» (Egberto Gismonti)…».
برای ابراهم چندان راحت نیست که از شروع کار خود و چگونگی تلفیق موسیقی جاز با موسیقی عربی سخن بگوید. به اعتقاد او «خیلی مشکل است که درباره ی آنچه بر ما اثر می گذارد صحبت کنیم. چرا که موسیقی در شکل های مختلف آن، از درون می جوشد و درواقع از آنچه اندوخته ایم…». او همچنین درباره ی آنچه بر وی اثر گذاشته نیز این طور می گوید: «من مجذوب سینما بودم، بخصوص سینمای موج نوی فرانسه. در روزهای جوانی بیشتر به سینما می رفتم تا کنسرت…». بر اثر شیفتگی ای که همیشه نسبت به سینما، تئاتر، باله و رقص در ابراهم وجود داشته، او همواره به جست وجو در آثار موسیقی همه ی انواع و سبک های هنری پرداخته است تا بتواند به مرور از طریق تاثیرپذیری از آنها به بیانی پالوده و شخصی و بکر برسد.
این نوع تاثیرپذیری او از محیط، تنها به هنر محدود نمی شود. به گفته ی خودش، وقتی که برای جدیدترین آلبومش آهنگ می ساخته است، درخت پشت پنجره ی اتاقش، بسیار برای او الهام بخش بوده؛ مثلاً حرکت شاخه ها موجب شده است تا در ریتم کارش نوعی حالت جهش (مانند حرکت فنر) به وجود آورد.
زمانی از ابراهم پرسیدند که منبع الهام و شهودش در موسیقی چیست(؟) و او پاسخ داد: «درختی که همزمان با قد کشیدن از سطح زمین و بزرگ شدن، ریشه های خود را در زیر زمین گسترش می دهد و بیشتر به عمق فرو می رود» و این تصویری است که به شکلی آشکار با تونس، کشور زادگاهش نیز ارتباط می یابد؛ کشوری چند وجهی که از یک سو ریشه در فرهنگ اعراب مسلمان دارد و از سوی دیگر فرهنگ آفریقایی و مدیترانه ای نیز در آن گسترش یافته است. رد پا و نشانه های این تاثیرات همیشه در آثار ابراهم احساس می شود.
انور ابراهم عودنوازی است که رمز و راز اعماق صدا را جست وجو کرده و در زمانی طولانی و با شیفتگی بسیار، به ژرف کاوی در میراث موسیقی هنری دنیای عرب و جهان اسلام پرداخته و در کنار آن، تمام انواع شناخته شده ی موسیقی جاز را نیز بررسی کرده است. او که در چارچوب قوانین هیچ کدام از ناشران موسیقی نمی گنجد، توانسته در همین مسیر به نوعی بیان آزاد دست یابد که در بستر فرهنگی و موسیقایی ای که در آن رشد کرده، محصولی کاملاً غیرمعمول است. همین نکته که موسیقی اش در برابر طبقه بندی ها ایستادگی می کند، می تواند معیار خوبی برای سنجش درستی خط مشی هنری او باشد.
در ادامه ی این نوشتار شاید بهتر باشد در نگاهی کلی برای شناخت بهتر دنیای ذهنی و فضای موسیقایی انور ابراهم، روند فعالیت هنری او در سه دوره ی زمانی بررسی شود:
دوره ی اول: از آموختن تا اجرا روی صحنه (۱۹۵۷ تا ۱۹۸۶)
انور ابراهم به تاریخ ۲۰ اکتبر سال ۱۹۵۷ و در محله ی «هالفاوین» (Halfaouine)، واقع در بخش تاریخی پایتخت تونس، به دنیا آمد و در همان محله از ده سالگی با حمایت و تشویق پدرش، آموختن نوازندگی عود را در کنسرواتوار ملی تونس (Tunis National Conservatory of Music) نزد بهترین استاد آن زمان، «علی اسریتی» (Ali Sriti)، آغاز کرد. در ۱۸ سالگی تصمیم گرفت زندگی خود را یکسره وقف موسیقی کند. به دنبال این تصمیم برای چهار سال متوالی، علی اسریتی هر روز ابراهم را در خانه اش پذیرفت و در قالب رابطه ی «مرید و مراد» و به شیوه ای سنتی تمام حالت ها، ریزه کاری ها و رمز و رازهای موسیقی کلاسیک عربی را به او آموخت.
انور ابراهم نخستین اثر خود را با هزینه ی شخصی خودش در حالی منتشر کرد که در آن یک نوازنده ی معروف سازهای کوبه ای، به نام «لاساد حسنی» (Lasaad Hosni)، وی را همراهی کرده بود. در همان دوران، منتقدی به نام «حاتم توییل» (Hatem Touil)، در مروری بر یکی از اولین اجراهای زنده ی ابراهم نوشت: «این نوازنده ی بااستعداد جوان نه تنها شنوندگان خود را در موسیقی اش غوطه ور می سازد بلکه با ارایه ی موسیقی بدون آواز در تونس، می خواهد همراه با حفظ اصالت موسیقی این منطقه، امکانات و توانایی های عود را نیز احیا کند».
در سال ۱۹۸۱ ضرورت جست وجو و دست یافتن به تجربه های نو برای انور ابراهم جدی تر شد و در پی آن به پاریس (شهری که در نظر او از تعصب قومی و نژادی به دور است) سفر کرد. این سفر به او امکان داد که با موسیقی دانان کشورهای مختلف دیدار کند و سبک های بسیار متفاوت موسیقی را بشناسد. ابراهم مدت چهار سال در پاریس ماند و در این دوره آثار زیادی خلق کرد؛ بخصوص آثاری درخور توجه برای سینما و تئاتر تونس. همچنین در باله ای با نام «Thalassa Mare Nostrum» با «موریس بژار» (Maurice Bejart) همکاری کرد و در اجرای موسیقی فیلمی از «کوستا گاوراس» با نام «Hanna K» که «گابریل یارد» (Gabriel Yared) آن را ساخته بود، به عنوان نوازنده ی عود حضور داشت.
ابراهم در سال ۱۹۸۵ به تونس بازگشت و برای اجرای برنامه به جشنواره ی «کارتاژ» (Carthage Festival) دعوت شد. این دعوت برای او فرصت خوبی فراهم آورد تا بتواند با اجرای قطعه ی «Liqua ۸۵»، چهره های برجسته و درخشان موسیقی تونس، ترکیه و جاز فرانسه را در کنار هم جمع کند. این گروه عبارت بودند از: «عبدالواهب بربک» (Abdelwaheb Berbech)، برادران «ارکوس»، «فرانسوا ژانو» (Francois Jeanneau)، «ژان پل سلِآ» (Jean Paul Celea)، «فرانسوا کوتوریه» و … موفقیت این برنامه، باعث شد انور ابراهم جایزه ی بزرگ ملی تونس را دریافت کند.
دوره ی دوم: سال های تجربه و تغییر (۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰)
در سال۱۹۸۷، ابراهم به عنوان رهبر گروه موسیقی ای با نام «شهر تونس» (The City of Tunis) و یا «EMVT» انتخاب شد. او به جای آن که ارکستر بزرگ موجود را حفظ کند، آن را به گروه هایی کوچک تر با ترکیبی از نوازندگان مختلف و متغیر تقسیم کرد و به هر کدام سمت وسوی جدیدی داد؛ یک سال برای خلق آثار متفاوت و جدید پیش می رفت و سال دیگر بیشتر به موسیقی سنتی و رسمی تمایل نشان می داد. از معروف ترین آثاری که محصول این دوره از کار او هستند و کاملاً در مسیر تحقیقات و جست وجوهایش شکل گرفته اند، می توان دو اثر را نام برد: «Leilatou Tayer» در سال ۱۹۸۸ و «El Hizam El Dhahbi» در سال ۱۹۸۹…
با خلق آثاری مانند «رابب» (Rabeb) در سال ۱۹۸۹ و «اندلسی ها» (Andalousiat) در سال ۱۹۹۲، ابراهم بازگشتی به موسیقی کلاسیک عربی داشت. با وجود آن که میراثی غنی از موسیقی سنتی از طریق علی اسریتی به او منتقل شده بود و این که مبنای اصلی آموزش های او را همین نوع موسیقی می ساخت، تا آن زمان چنین موسیقی ای را برای عموم اجرا نکرده بود. به دنبال این بازگشت، وی تمایل پیدا کرد که خیلی زود آن را احیا کند و گروه کوچکی را گرد هم جمع کرد؛ گروهی با ساختاری سنتی و بومی که «تخت» نامیده می شد و در آن هر نوازنده در هر دو جایگاه تک نواز و بداهه نواز می نواخت.
او پس از مدتی، در اثری به نام «Ennaoura El Achiqua» قطعه هایی آوازی ساخت و اجرا کرد که نتیجه ی آشنایی و معاشرتش با شاعری به نام «علی لوآتی» (Ali Louati) بودند. در مسیر تازه اش که نوعی جست وجو درباره ی موسیقی آوازی بود، اشتیاق فراوانی یافت که بر فرم های غنی و پربار سنتی مانند «Quassid» مروری دوباره داشته باشد و برای این کار رد پای به جامانده از افرادی نظیر «خمیس تارنین» (Khemais Tarnane)، «سعید درویش» (Saied Darwich)، «ریاض سمباتی» (Riadh Sombati) و «محمد عبدالوهاب» (Mohamed Abdelwahab) را دنبال کرد.
این مجموعه تنها اثری نبود که انور ابراهم با آن وارد دنیای آواز شد، بعدها گاه گاهی با ساختن موسیقی فیلم یا همکاری با یک خواننده به آن فضا بازمی گشت؛ مثلاً با همکاری «لطفی بوچناک» (Lotfi Bouchnak) اثری تصنیف کرد که بر مبنای روح فرهنگ شفاهی و در قالبی طنزآمیز درباره ی فراز و نشیب سرنوشت، خلق شده بود و بین مردم بسیار مورد توجه قرار گرفت و تبدیل شد به موسیقی ای پرطرفدار برای مجالس عروسی!
انور ابراهم، نمونه ای بسیار موفق از موسیقی دانان و نوازندگانی است که زندگی شان را وقف موسیقی کرده اند و لحظه ای از مطالعه و تجربه ی فضاهای جدید و متفاوت در موسیقی بازنایستاده اند و نترسیده اند
در سال۱۹۸۸، پیش از آن که در جشنواره ی کارتیج (که آن را با Leilatou Tayer افتتاح کرد) ده هزار نفر شنونده داشته باشد، روزنامه ی «تونس هبدو» (Tunis Hebdo) درباره ی او نوشت: «اگر بخواهیم بهترین موسیقی دان دهه ی هشتاد را انتخاب کنیم، بدون کم ترین تردید، انور ابراهم را انتخاب خواهیم کرد.».ابراهم در سال ۱۹۹۰ تصمیم گرفت گروه موسیقی شهر تونس را ترک کند و در یک سفر دریایی به آمریکا و کانادا برود. در طول همین سفر بود که «مانفرد آیخر» (Manfred Eicher) را ملاقات کرد؛ کسی که تهیه کننده و موسس شرکت آلمانی معروف «ای سی ام» (ECM) بود. این ملاقات نتایج سودمندی برای ابراهم در پی داشت و بدون شک تاثیر مهمی بر کارهای او گذاشت. حاصل همکاری میان این دو نفر، هفت مجموعه (آلبوم) موسیقی است که تا امروز واکنش هایی بی نهایت مثبت و عالی از سوی مطبوعات و عموم مردم به دنبال داشته است. شرکت ای سی ام به جهت خط مشی مشترکی که با انور ابراهم دارد، از سال ۱۹۹۱ ناشر آثار او بوده است. همکاری آنها با «برزخ» (Barzakh) شروع شده و تا همین جدیدترین و هفتمین اثر او ادامه داشته است.
دوره سوم: روزهای پربار همکاری و دوستی با مانفرد آیخر و شرکت ای سی ام (۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶)
ابراهم در همان سال آشنایی با مانفرد آیخر و آگاهی از روند کارهای شرکت ای سی ام، تصمیم گرفت با دو نفر از موسیقی دانان برجسته ی تونسی که روابط هنری و دوستانه ی بسیار نزدیکی با آنها برقرار کرده بود، اثر مشترکی خلق کند که حاصل آن برزخ نام گرفت؛ این دو نفر «بشیر سلمی» و «لاساد حُسنی» بودند. چندی بعد مجله ی آلمانی «استریو» این اثر ابراهم را اتفاقی بزرگ در دنیای موسیقی خواند و به دنبال آن، آلبوم برزخ موقعیت ابراهم را به عنوان موسیقی دان و بداهه نوازی استثنایی در جهان تثبیت کرد.
در ادامه ی این جریان مجموعه ای دیگر به نام «داستان یک عشق شگفت انگیز» (Conte de lincroyable Amoure) در سال ۱۹۹۲ ضبط شد. در این اثر بداهه نوازی حرف اول را می زد و لحن آن بسیار متفاوت از باقی آثار بود؛ بخصوص به واسطه ی حضور چشمگیر و اثرگذار نوازنده ای مثل بارباروس ارکوس که قدرت عجیبی در نواختن کلارینت داشت و همچنین به خاطر نیروی مسحورکننده و صوفیانه ای که در صدای نی «قدسی ارگانر» (Kudsi Erguner) وجود داشت. براساس نوشته مجله ی «موند» (Monde): این آلبوم حول محور استعداد شاعرانه ی انور ابراهم در نواختن عود می گردد و شنونده تحت تاثیر ساختار دقیق ملودی، سکوت های قاطع و به جا در جمله های موسیقایی و همچنین فضای شرقی غیرقابل وصفی که در این اثر وجود دارد، موسیقی را دنبال می کند». همین مجله آلبوم «داستان یک عشق شگفت انگیز» را یکی از بهترین مجموعه های سال ۹۲ برشمرد.
در نوامبر سال ۱۹۹۳، انور ابراهم یکی از رویاهای بسیار ارزشمند خود را که سال ها در سر می پروراند، به انجام رساند؛ این که بتواند قدردانی شایسته ای از اولین و بهترین استاد خود علی اسریتی داشته باشد. علی اسریتی با وجود آن که از ۳۰ سال قبل صحنه ی اجرا را ترک کرده بود، برای این مناسبت ویژه به صحنه بازگشت. به همین مناسبت، ابراهم کنسرتی به نام «Awdet Tarab» ترتیب داد که با سازهای سنتی و به شکل موسیقی آوازی در کاخ «ارلانگر» اجرا شد. تماشاچیان تونسی، هرگز خاطره ی به یاد ماندنی «دو نوازی» استاد و شاگرد همراه با صدای «سونیا مبارِک» (Sonia Mbarek) در آن کنسرت را فراموش نخواهند کرد.
مجموعه ای دیگر با نام «مدار» (Madar) در سال ۱۹۹۴ با مشارکت «یان گاربارک» (Jan Garbarek)، نوازنده ی معروف ساکسفون که اهل نروژ است و یک استاد طبلا در پاکستان به نام «شوکت حسین» (Shaukat Hussain) اجرا و ضبط شد. ماجرای همکاری بین آنها این طور شکل گرفت: یان گاربارک بعد از شنیدن دو اثر اول انور ابراهم، تحت تاثیر قرار گرفته و گفته بود که علاقه مند است با او کار کند. ابراهم نیز سال ها ابراز تمایل کرده بود که اثری مشترک با گاربارک اجرا کند. در نهایت ملاقات آنها در فضایی کاملاً صمیمانه و طبیعی، به وسیله ی مانفرد آیخر، اتفاق افتاد. ابراهم و گاربارک در جست وجوی یک مسیر و هدف با یکدیگر نگاهی مشترک داشتند و هم عقیده بودند؛ به وجود آوردن «زبان و سبکی جهانی و همگانی»… به همین دلیل آلبوم مدار تبدیل به بیانیه ای شد برای این که نشان دهد چگونه می توان سنت ها و سبک های مختلف را به هم پیوند داد، بدون این که به ماهیت هر کدام از آنها آسیبی برسد.
انور ابراهم در سال ۱۹۹۵ در اثری به نام «خُمسا» (Khomsa) تعدادی از قطعاتی که برای فیلم ها و تئاترهای مختلف ساخته بود را گرد هم آورد و این کاری بود که همیشه آرزویش را داشت؛ این که قطعات مختلف موسیقی فیلم هایی که ساخته بود را به شیوه ای آزاد و ناب، همراه با ظرایف موسیقایی آنها اجرا کند و هر یک را از بند تصاویر و متن ها رها سازد… و به خوبی توانست این کار را انجام دهد. ابراهم برای اجرای این نوع موسیقی، گروهی خاص و منتخب از نوازندگانی ماهر تشکیل داد: «ریچارد گالیانو» (Richard Galliano) نوازندهd آکاردئون، «پیل دانیلسون» (Palle Danielsson) نوازنده ی کنترباس، «جان کریستنسن» (Jon Christensen) نوازنده ی درامز، «فرانسوا کوتوریه»، «ژان مارک لارش» (Jean Mark Larche) نوازنده ی ساکسفون و «بشیر سلمی» (Bechir Selmi) نوازنده ی ویولن.
این گروه شش نفره به همراه آفریننده ی اثر گرد هم آمدند و با تاکید و توجهی بیشتر بر عود، موسیقی ای را اجرا کردند که به شکلی پیوسته و مداوم بین فرم های تک نوازی، دو نوازی و سه نوازی در حرکت و تغییر بود و به همین سبب با بیانی زیبا و تاثیرگذار حالتی مانند یک سفر دریایی را به شنونده منتقل می کرد؛ یک سفر دریایی آرام، پر از رمز و رازهای دریایی و فضاهایی غریب و ناشناخته همراه با به جاماندن حس تعلیق در پایان… این جملات برگرفته از گفته های «الکس دوتیل» (Alex Dutilh) در مجله ی «موسیقی فرانسه» (France Musique) است. روزنامهd انگلیسی «گاردین» (The Guardian) نیز درباره ی این اثر چنین می نویسد: «خُمسا یکی از بهترین آثار امسال است. انور ابراهم در جایگاه اول موسیقی جاز است، چون درواقع گامی فراتر از آن گذاشته است».
انور ابراهم ۳ سال بعد به استودیو بازگشت تا کاری را که در زمان ساختن مدار نیمه تمام گذاشته بود، دوباره ادامه دهد. او با شور و هیجان فراوان تحقیق و جست و جوی بیشتر درباره فرم های مختلف ارکسترال برای سه نوازی را از سر گرفت، در حالی که این بار با تکیه بر دانشی گسترده درباره ی انواع متنوع موسیقی جاز در جهان، مسیر پیشین خود را دنبال می کرد. او تحت تاثیر دو موسیقی دان برجسته، «جان سرمن» (John Surman)، نوازنده ی ساکسفون و «دیو هالند» (Dave Holland)، نوازنده ی کنترباس، که از ارکان اصلی شرکت ای سی ام در ۳۰ سال گذشته محسوب می شوند، و به واسطه ی همکاری با آنها، قطعات شاعرانه ای برای ساز خودش ساخت که در فضایی بی نهایت زیبا و براساس ساختاری بداهه خلق شده بودند و با نوآوری خویش تن به کاری داد که می توانست برایش مخاطره آمیز باشد؛ چرا که این آثار از حال وهوای پذیرفته شده ی موسیقی او بسیار دور بودند. اما نتیجه ی کار، ابراهم را برای همراه شدن با تغییرات و نوآوری در آثار جدید، مشتاق تر کرد. مجموعه «تیمار» (Thimar) که یک موفقیت شاخص و ممتاز در بین کارهای اوست، محصول همین دوره است؛ اثری متفکرانه و متعالی که سرشار از لحظات شاعرانه ی بسیار تاثیرگذار و عالی است.
در این اثر هر قطعه در فضایی معنوی و فرازمینی، با تمرکز و خلسه ای تمام نشدنی و غیرقابل وصف، اجرا شده است؛ درست مثل حالت هوشیاری در عین ناآگاهی و غوطه خوردن در یک رویا… آلبوم تیمار عنوان «بهترین آلبوم جاز سال» را از طرف «مجله ی جاز وایز» (Jazz Wise) از آن خود کرد. انور ابراهم در این دوره از کار خود بدون این که از دیدگاه های زیبایی شناسانه اش دور شود، زیر و بم موسیقی جاز را در وسعتی که پیش از این هرگز تجربه نکرده بود، شناخت و به کندوکاو درباره آن پرداخت.
ششمین اثر انور ابراهم در این دوره «کافه استراخان» (Astrakan Café) نام دارد که شرکت «مونیخ» (Munich) در سپتامبر سال ۲۰۰۰ آن را منتشر کرده است. این مجموعه به عنوان توقفی درونگرایانه در مسیر کارهای آهنگساز شناخته می شود. او در کافه استراخان بار دیگر فرصت یافت با دو دوست وفادار و قدیمی خود، بارباروس ارکوس و لاساد حسنی، همکاری کند. این ترکیب باعث شد که او به آهستگی در مسیری فوق العاده درونی و کاملاً شخصی پیش برود و به عنوان آهنگسازی شناخته شود که روح و جان موسیقی عربی را به شنونده انتقال می دهد و به همان اندازه، گرایش و علاقه اش به بداهه نوازی و فضایی که در آثاری مانند مدار و تیمار تجربه کرده بود را دنبال می کند.
در سال ۲۰۰۲، عودنواز گروه «کارتاژ» با پیانیستی به نام فرانسوا کوتوریه و یک نوازنده ی آکاردئون به نام ژان لویی ماتینیه شروع به کار کرد. آن دو خط مشی هایی شبیه به هم و به ظاهر پیچیده داشتند و نوازندگانی بودند که حساسیت هایشان کاملاً با رویاهای انور ابراهم در دنیای موسیقی منطبق بود.
مجموعه ی رد پای گربه سیاه در همین سال و با همکاری این سه نفر شکل گرفت و بسیار از آن استقبال شد. ابراهم به واسطه ی این اثر شگفت انگیز، غیرمعمول و کاملاً شخصی اش شهرت بسیاری یافت و شاید بهتر باشد بگوییم این مجموعه زیباترین و مطمئناً جاه طلبانه ترین کار در میان دیگر آثار اوست. او با این آلبوم، موسیقی ای آرامش بخش و در عین حال مالیخولیایی همراه با لحنی پالوده و ساختاری متعادل عرضه می کند که بیشتر چیزی است شبیه یک معجزه ی کوچک. او پیش از این به عنوان آهنگساز و بداهه نواز، برای سه دهه ی متوالی جایگاه شایسته ای در دنیای موسیقی جاز داشت، اما همکاری او با این دو نوازنده و انتخاب قالب «سه نوازی» در مسیر کار او یک تحول اساسی به حساب می آید.
پس از این آلبوم شرکت ای سی ام در سال ۲۰۰۳ منتخبی از بهترین قطعات انور ابراهم را در مجموعه ای به نام «Vague» جمع آوری و منتشر کرد که می توان گفت به راستی مروری است بر بهترین ساخته های او.
همانطور که در ابتدای این نوشتار اشاره شد، جدیدترین اثری که از ابراهم منتشر شده است، سفر صبح نام دارد که در سال ۲۰۰۶ به بازار موسیقی عرضه شد.
سفری که همچنان رو به سحر ادامه دارد…
انور ابراهم، نمونه ای بسیار موفق از موسیقی دانان و نوازندگانی است که زندگی شان را وقف موسیقی کرده اند و لحظه ای از مطالعه و تجربه ی فضاهای جدید و متفاوت در موسیقی بازنایستاده اند و نترسیده اند. او که در نوازندگی عود دارای روشی مخصوص به خود است، به دلیل شیوه ی سهل و ممتنعی که در نوازندگی خود یافته، صدای سازش را به خوبی قابل تفکیک و تشخیص در میان دیگر نوازندگان عود کرده است. شنونده ی پی گیر و آگاه موسیقی، با دنبال کردن و گوش سپردن به آثار ابراهم، دنیای جدید و متفاوتی را تجربه خواهد کرد که مطمئناً تکرارنشدنی و منحصربه فرد است؛ دنیایی که از تفکر خاص و یگانه ی این آهنگساز و نوازنده ی تونسی نسبت به موسیقی و در وسعتی بیشتر نسبت به «هستی» شکل گرفته است.
منبع: فرهنگ و آهنگ – شماره 17 – مهر و آبان 1386