هوشنگ استوار و بابا کَرَم در سوئیت ایرانی
محمود خوشنام
هوشنگ استوار در هفتم ژانویه ٢٠١۶ در ٨٩ سالگی در فرانسه به علت ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. وی در سال ۱۳۰۶ در تهران و در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ به دنیا آمد. مادرش دختر غلامرضا خان مین باشیان، معروف به سالار معزز بود که پس از لومر فرانسوی به ریاست شعبه موسیقی نظام در دارالفنون برگزیده شد و پدر او حسین استوار، از نخستین پیانو نوازان ایرانی به شمار میرفت. پرویز محمود٬ موسیقیدان برجسته ایرانی نیز پسر عمه او بود.
او در آغاز نواختن سه تار و تار را نزد درویش خان آموخته بود و بعد به پیانو علاقمند شد و همراه با مرتضی محجوبی نزد لطفالله مفخم به فراگیری این ساز تازه وارد پرداخت.
در چنین فضایی طبیعی است اگر هوشنگ استوار از خردسالی هم با موسیقی ملی و هم با موسیقی بینالمللی آشنا شده باشد. پدر و مادر، او را به هنرستان فرستادند تا مقدمات موسیقی را بیاموزد. هوشنگ پس از فراگیریهای اولیه، در سال ۱۳۲۵ راهی سوئیس شد و در کنسرواتوار ژنو نامنویسی کرد ولی پس از مدتی کوتاه ترجیح داد به بلژیک برود و در کنسرواتوار بروکسل نزد استادانی چون آندره سوری و مارسل کینه به ادامه تحصیل بپردازد.
استوار سرانجام در سال ۱۳۳۱ توانست دیپلم خود را در رشته هارمونی با امتیازی چشمگیر دریافت کند. او در آن سال در میان ۱۴ هنرجوی بلژیکی در امتحانات پایانی نفر دوم شده است.
دیدار با مسیان
استوار یک سالی را نیز در پاریس گذرانید و در کنسرواتوار این شهر از آموزههای اولیویه مسیان، موسیقیدان پیشرو فرانسه بهره گیری کرد و پس از آن به ایران بازگشت. او از سال ۱۳۳۳ تا برپائی انقلاب اسلامی در هنرستان عالی موسیقی استاد آهنگسازی و ارکستراسیون بود و در جوار آن به آفرینش موسیقی نیز میپرداخت.
از میان آفریدههای هوشنگ استوار برای پیانو میتوان از دو نکتورن، یک سوناتین، رومانس در ر بمل ماژور، اِلِژی برای آواز و پیانو، لالائی و اجاق سرد، نشسته بر روی شعر معروفی به همین نام از نیما یوشیج، یاد کرد.
استوار برای ارکستر نیز آفریده هایی دارد که از آن میان باید از فانتزی برای پیانو و ارکستر به ویژه از سوئیت ایرانی نام برد که این دومی در سال ۱۳۵۲ به وسیله ارکستر سنفونیک تهران به اجرا درآمده است.
هوشنگ استوار به نظر می رسد که در سالهای اقامت در بروکسل و پاریس تا اندازهای زیر تاثیر امپرسیونیستها قرار گرفته است. برخی از آفریدههای آغازین او برای پیانو گاه تاثیر شوپن و گاه تاثیر کلود دبوسی و موریس راول را نشان میدهد- در آفریدههای بعدی او این تاثیرات کم تر شده و موتیفهائی از موسیقی ملی ایران جای آن را گرفته است.
استوار معتقد به هیچ محدودیتی در استفاده از شگردهای آهنگنویسی غربی نبود. برای آنکه یک قطعه موسیقی هویت ایرانی داشته باشد، الزاما نباید از سازهای سنتی استفاده کرد. ساز، وسیله و ابزار است و از همه آنها میتوان بر اساس نیازهای فنی در آهنگسازی بهره گرفت.
استفاده از موسیقی عامیانه
استوار یک بار در ایام اقامت در پاریس در پاسخ اولیویه مسیان که از او میپرسد چرا کارهای خود را برای سازهای ایرانی نمینویسد میگوید: “شما آقای مسیان چرا با وجود گامهایی که خودتان دارید برای آهنگسازی از مُدهای هندی استفاده میکنید؟”
استوار میگوید که مسیان دیگر در این باره چیزی نگفت. آشنایی با مُدهای هفتگانه یونانی که پیش از گامهای ماژور و مینور وجود داشته است، به او امکان داده تا ارتباط این مُدها را با مقامهای موسیقی سنتی ایران پیدا کند و پس از شناخت نقطههای ارتباطی فکر میکند که چه اشکالی دارد که در آهنگسازی از همین مقامها، البته به شیوهای جهان فهم بهره بگیرد. سوئیت ایرانی در چهارگاه نشان از توفیق او در این تجربه دارد.
سوئیت ایرانی، آفریده برجسته هوشنگ استوار دارای سه بخش است: پیش درآمد، آواز و رِنگ. درست به همان ترتیبی که در موسیقی سنتی اجرا میشود. همه این بخشها در مقام چهارگاه گردش میکند که از نظر فواصل دشواریهای کم تری برای ارکستراسیون به وجود میآورد.
جالب است که درست بر اساس الگوهای سنتی، در میان بخشی که آواز نام گرفته، دو چهار مضراب نیز گنجانده شده است. بخش پایانی سوئیت را ترکیبی استیلیزه شده از دو رِنگ عامیانه بابا کرم و مینا ناز داره مینا! پدید میآورد.
استوار میگفت: “این دو رِنگ، یعنی رسوبات این دو رِنگ در ذهن من درست همان وقتی که داشتم سوئیت رامینوشتم بروی کاغذ آمد ولی طبیعی است برای آنکه رِنگ شش هشتم را از حالت یکنواختی درآورم، خیلی زیاد روی این دو تا تِم کار کردم.”
پس از اجرای سوئیت ایرانی در تالار رودکی، ناقدی از نامرسوم بودن ارکستراسیون آن سخن به میان آورد. پاسخ استوار این بود: “من نخواستهام از ارکستراسیون های مالِر، دبوسی یا موتسارت تقلید کنم و این همان چیزی است که به نظر شما نامرسوم میآید. واقعیت این است که هر تجربه مستقل نخستین، نامرسوم است.”
هوشنگ استوار در سالهای پس از انقلاب از ایران رفت و چندان در محافل عمومی ظاهر نمی شد. به گفته همسرش در ماههای آخر عمرش به دلیل ابتلا به سرطان لوز المعده در بیمارستان بستری بود.
منبع: بی بی سی