کودک، موسیقی، آموزش
سه اولویت در موسیقی کودکان
سرور زره گر
اشاره: این مقاله با دیدگاهی روانشناختی، دانش و تجربهی موسیقی نگارنده را، چه در حوزهی اجرا و چه در حوزهی آموزش، به هم آمیخته تا نگرشی متفاوت به آموزش موسیقی به کودکان ایرانی را طرح کند.
روزی در کلاس درس خانم معلمی در یک روستا، پس از مدتی که از تدریس مطالب معمول پیش میرود. یکی از بچهها با لحنی ساده و با صفای خاص کودکانهاش میگوید: «خانم معلم! خسته شدیم- بذار من برم دایرهمو بیارم کمی دایره بزنیم». خانم معلم چون خودش هم ار همان چششمههای صفا نوشیده بود. او را درک می کنند و میگوید: «برو بیار…»کودک با شوق تا خانهاش که خیلی هم دور نیست میدود. دایره را می آورد، میزند. بچهها همراهش کف میزنند. آواز میخوانند. میرقصند و پس از آن که به طور طبیعی به اصل خویش بازگشتند و خود را یافتند. دوباره به سراغ درس و مشق میروند.
***
بیراهه رفتهایم
مشهور است که گفتهاند :آنجا که سخن باز می ماند موسیقی آغاز میشود» حال ما از سخن بازماندهایم ولی موسیقی آغاز نشده! ما در آموزش موسیقی به کودک بیراهه رفتهایم. به همین دلیل مشق ساز برای کودک ما یک انجام وظیفهی نه چندان خوش آیند است اما برای کودک روستایی مراقبه – شنیدهایم «با لب دمساز خود گر جفتمی / همچو نی من گفتنیها گفتمی». ولی ما دمساز و همراز کودک خود را نشناختهایم و یا نادیدهش گرفتهایم؛ از این روست که کودک ما نمیگوید. نمی خواند. نمیسازد، نمینوازد و نمیرقصد.
مادرها و پدرها فرزندشان را به امیدی یا در آرزویی چراغ راه شدهاند که او پیدا کند آنچه را که آنان در خاموشی گم کردهاند. اما افسوس با همه تلاشی که در همراهی فرزندشان دارند، آن خواسته که کسب هنر موسیقی است برآورده نمیشود. زیرا که گویی باران نمیبارد و فضای زندگی این کودکان از طراوت ترانهها سرشار نیست. رفتار کودک روستایی در کلاس درس به ما میگوید که گلهای وجود کودکانمان در آفتاب و باد و خاک و آب این سرزمین و در بارش باران ترانههای مادرانه و تابش مهر پدرانشان است که شکوه میشود.
آموزش موسیقی کودک از آغوش مادر آغاز میشود و در چهار دیواری خانه ادامه مییابد. نخستین برخورد اجتماعی کودک در مهد کودک اتفاق میافتد؛ آنجا که اولین بار اولین درسها را در اولین جمع همسالان از اولین معلم فرا میگیرد. بهترین راه در این مرحله آوازخوانی و بازی آمیخته با موسیقی است. حرکات، کلمات و ملودی اساس کار است. ملحق شدن کودکان به برنامهی کار معلم در این مرحله با فاصله صورت میگیرد و تابع شخصیت خاص هر کدام است و معلم با درک تفاوتهای فردی آنان به نتیجهی مطلوب میرسد کودک از بدو تولد به سرعت مراحل تکامل را طی میکند. از چهار دست و پا راه رفتن تا ایستادن و بر روی دو پا راه رفتن، از ایجاد صوت و حرکت و سعی در تفهیم احساسات و خواستههایش به وسیلهی این آواها و حرکات تا یادگیری زبان مادی و بیان هر آنچه که میخواهد . با کلام تکامل یافته، دیدن، شنیدن، درک روابط اشیا و شناخت اطراف و ایجاد ارتباط و غیره…همه از یک روند تکامل پیروی میکند. ما به عنوان معلم و به خصوص معلم موسیقی باید این مراحل را مدنظر داشته باشیم و برای آشنایی کودک با موسیقی و آموزش او، به طبیعت و مراحل رشد او توجه کنیم و آوازها و ترانههای زبان موسیقایی مادری را در همان سالهای اول زندگی و با همان روش که لب به سخن میگشاید به او بیاموزیم. موسیقی هنری شنیداری است. نخستین قدم در یادگیری آن شنیدن و درست شنیدن است. زبان مادری در گفتار و نوا اولین دریافت کودک است که به گوش جان میشنود و میخواهد بازگو کند و درس موسیقی کودک بهتر است برگفته از اولین شنیدهها باشد. مثلاً با ترانههای محلی که در عین سادگی، عمیق هستند و طی سالها و نسلها خالص شدهاند.
مثلث خانواده، اجتماع و مربیان
آموزش موسیقی به کودکان در فضای آشنای آنان به موسیقی و در واقع از تجدید و تداوم خاطرات شنیداری آغاز میشود و سه بخش خانواده، اجتماع و مربیان، مانند سه ضلع یک مثلث کودک را در برمیگیرند (که البته هر کدام سایهای از دیگری را نیز در خود دارند).
– نقش خانواده از بدو تولد و شاید قبل از تولد براساس فرهنگ و نگرش و رفتار والدین در پیوند با موسیقی و نیوشایی آن، اثری عمیق و غیر قابل انکار و ریشهدار در کودک به جا میگذارد و سنگ اول بنای فرهنگ و نگرش و رفتار و پیوند و نیوشایی اوست. خانواده، خود، البته برآیند دو بخش دیگر یعنی اجتماع و مربیان نسل خود است که در ترمیم و تکمیل ساختاری آن، بخش اجتماعی به خصوص رسانهها میتوانند نقش موثری داشته باشند.
– بخش اجتماعی در مسئولیت آموزش و پرورش و رسانههاست. هستهی فکری این بخش اعتقاد حاکم در برنامهریزیها نسبت به پرورش روح سالم و پویا در کودکان با استفاده از ارکان تربیتی از جمله آموزش موسیقی است. در این بخش، آموزش و پرورش مسئولیت مستقیم دارد؛ زیرا شناخت موسیقی روندی است که هر نسل برای درک ارزشهای سرزمین خود و رشد استعدادها و ارتقا شخصیت خویش بدان نیازمند است و باید در مدرسه جایگاهی جدی و مستمر داشته باشد. رسانهها نیز با نگرش مثبت و آموزنده میتوانند برنامههای موسیقی را با تفکری فرهنگ ساز برای جامعه تولید کنند.
– بخش سوم، که در واقع نیروی اجرایی اهداف و خواستههای دو بخش دیگر است، آموزش مستقیم و برنامهی مشخصی است که از جانب مربیان متخصص صورت میگیرد. در اینجا، طرح و برنامهای که منطبق بر فرهنگ این سرزمین و موسیقی بومی باشد مسلماً نتایج قابل قبولی به بار میآورد.
سه گروه سنی از سه تا پانزده سال
در تدوین یک برنامهی پیگیر آموزشی سه گروه سنی 3 تا 5 سال 6 تا 10 سال و 11 سال تا 15 سال مدنظر قرار دارند. آموزش گروه سنی سه تا پنج سال به تعداد شش تا هشت نفر و زمان آموزش 60 دقیقه به طوری که تمرکز کار فردی بر هر کدام بیش از 5 دقیقه نباشد و بیشتر وقت صرف ایجاد فضای یادگیری گروهی در عین فرصتهای فردی باشد. مربی، آموزش موسیقی را با همان سازهایی که کودکان به شکل طبیعی با خود دارند شروع میکند؛ یعنی حنجره برای خواندن، دستها برای دست زدن و پاها برای پا زدن و تمام بدن برای همسویی و همراهی در حرکت و سکون. معلم در نخستین روز کلاس، از بچهها میخواهد هر کدام موسیقی خودشان را بخوانند. بازیهای توام با ریتم و ملودی، استفاده از اشعار کودکانه و قصههای آشنا که با کمک خود بچهها ساخته و پرداخته میشود و در جمع شکل میگیرد از برنامههای جلسات بعدی کلاس است. مربی بهتر است در ابتدای کار، حضوری پنهان و پیدا داشته باشد تا عملکردش مانع خلاقیت طبیعی کودکان نشود در این دوره هر چه بایگانی ذهن کودک با شنیدن و خواندن خلاق از ریتم و ملودی غنی شود در مراحل بعد موفقتر خواهد بود. پس از خواندن و دست زدن و پای کوفتن نوبت ساز زدن است.
در گروه سنی شش تا ده سال، ضمن ادامهی برنامه خواندن، بچهها راهنمایی میشوند که با وسایل سادهای که در دسترس دارند مثل نخ، کاغذ، مقوا، تخته، چوب، لولههای مختلف و هر شیئی که بشود صدایی با آن تولید کرد ساز بسازند. بیان تاریخ موسیقی به زبان ساده در قالب داستان از همین مقطع برای کودکان مفید خواهد بود. این که چگونه و چرا انسانهای اولیه از صدای خود و ابزاری که میساختند استفاده میکردند، طبیعی بودن خواندن و نواختن را به آنان می آموزد. در این مرحله مربی میتواند با سازهای کوبهای، بادی و یا زهی مورد استفاده در موسیقی محلی بچهها را در کارگاه موسیقی همراهی کند.
در آموزش موسیقی، بعد از خواندن نوبت نوشتن است. در گروه شش تا ده ساله، نوشتن و یادگیری علایم ثبت موسیقی در برنامهی آموزشی قرار میگیرد. در اینجا هم بهتر است ابتدا به طور طبیعی و به زبان ساده و ملموس از انگشتان دست برای نشان دادن پنج خط حامل و قرار گرفتن نتها بر روی یا بین خطوط و نامگذاری آنها استفاده شود. سپس به کمک نقاشی، پنج انگشت دست به پنج خط حامل تبدیل شود و شناسایی نتها به لحاظ زیر و بمی و بالا و پایین بودن جای آنها روی پنج خط با شخصیتسازی و بازیهای گروهی قابل فهم شود. این گونه، به کمک معلم، ضمن یادگیری نتنویسی صداهای آنها را هم یاد میگیرند؛ یعنی در واقع دانستههای شفاهی خود را در نوشتار مرور میکنند. در این گروه سنی برای شنیدن موسیقی، برنامهی گستردهتری لازم است تا کودکان، پس از موسیقی خود و موسیقی محلی، با موسیقی ملی و سپس نمونههایی از موسیقی دیگر مناطق جهان آشنا شوند. استفاده از وسایل صوتی و تصویری در شناخت سازهای مختلف و ایجاد نگرش و انگیزهی انتخاب ساز بسیار موثر است. مدت آموزش این کودکان در هر جلسهی گروهی حدود 90 دقیقه برای تعداد ده تا پانزده نفر است.
گروه سنی یازده تا پانزده سال پس از گذراندن مرحلهی اول و دوم میتواند سازی را برای یادگیری انتخاب کند. البته در این مرحله، معلم با توجه به خصوصیات فیزیکی و علاقهی شخصی کودک، در انتخاب ساز کمک میکند و آموزش نوازندگی آغاز میشود؛ همزمان آواز گروهی ادامه دارد. در مرحلهی آموزش ساز زنان اختصاصی برای هر هنرجو 15 دقیقه است و البته بهتر است این آموزش هم در کلاس گروهی با نماد 10 نفر صورت گیرد که هنرجویان در همراهی و مقایسه و در عین حال با فرصت بیشتر در جمع به یادگیری بپردازند. هنرجویانی که در مدارس ویژه موسیقی تحصیل می کنند برنامهی مشخصی برای پیگیری علوم مربوط به موسیقی را به طور منظم میگذرانند. کسانی هم که موسیقی و نوازندگی ساز را در کنار دروس عمومی ادامه میدهند، بهتر است با راهنمایی معلم آگاه مطالب تاریخی و فنی مربوط به علم موسیقی را بیاموزند.
این طرح برای ایجاد یک روند منظم آموزش از پایه یعنی آشنایی با موسیقی) تا آغاز رسمی فراگیری خوانندگی و نوازندگی پیشنهاد شده است هدف کلی، بدون شک، به جز کشف استعدادهای موسیقی و پرورش آن، امید، ارتقاء و توسعهی جامعه به وسیلهی ایجاد زمینهی سالم آشنایی با موسیقی در راستای پیشرفت همه جانبه و تربیت گوش شنواست.
منبع: فرهنگ و آهنگ – شماره ۲۱ – مرداد و شهریور ۱۳۸۷