فادو، آوای سرنوشت مردم پرتغال [۱]
شاهرخ راعی
ساکنان هر دیار و مردمان هر قومی جلوههای فاخری از هنر و ادبیات و نمادهایی از اندیشه ی نیاکان خود را در گنجینه ی فرهنگ خویش دارند. پدیدههایی که حاصل دریافت آن مردمان از زیباییهای آفرینش و نگرش آنها به هستی بوده و
متاثر از پیچیدگیهای روحی و شیوه ی معیشت آنان و نیز حاصل روزگارانی است که پشت سر گذارده اند. این شاخصههای فرهنگی جلوههایی از حضور آن قوم در کارگاه هستی است و هر کجا که نامی از آن دیار به گوش رسد آن جلوههای هنر و فرهنگ است که در ذهن نقش میبندند. این پدیدهها جایگاهی ویژه در دل مردمان آن دیار داشته و همگام با جامعه ی آنان رشد، دگرگونی و شاید هم تکامل مییابند.
آنچه که ساکنین غرب و جنوب غربی شبه جزیره ی ایبری، مردمان کشور امروزی پرتغال، به عنوان جلوههای برجسته و ویژه ی فرهنگ خود به جهانیان عرضه کرده اند در کنار ادبیاتی ارزشمند با چهرههای درخشانی چون فرناندو پسوآ (Fernando Pessoa) (۱) و ژوزه ساراماگو(José Saramago) (۲)، گونهای موسیقی به نام فادو نیز هست. فادو نوعی موسیقی به اصطلاح شهری است که در دوشهر لیسبون، پایتخت این کشور و کوئیمبرا (Coimbra) شکل گرفته و همواره به گونه ای سنتی اجرا میگردد.
در لیسبون فادو بخش اصلی موسیقی مردم صمیمی و با ذوق این شهر را تشکیل داده و جزئی از زندگی روزمره ی آنان است. بسیاری از رستورانها و کافههای این شهر محل اجرای زنده ی فادو بوده و آوای اجراهای ضبط شده ی فادیستهای نامی را همواره در گوشه و کناراین شهر میتوان شنید. خوانندگان فادو از محبوبیت بی مانندی در میان مردم پرتغال برخوردارند و برخی چون آمالیا رودریگش (AmáliaRodrigues) به چهره ای ملی در جامعه ی پرتغال تبدیل شده اند. شنوندگان و علاقه مندان این گونه از موسیقی محدود به قشر خاصی نیستند و هر پرتغالی از هر صنف و طبقه ی شغلی، تحصیلی و اجتماعی، فادو را با علاقه گوش میدهد و آن را موسیقی دلپذیر خود میداند. از آنجا که نشو و نمای این شیوه از موسیقی در ارتباط با زندگی شهری بوده و اشعار آوازهای مورد استفاده در آن سروده ی شعرای نامدار است و همچنین گاه ملودیهای مود استفاده در آن نیز توسط آهنگسازان ساخته میشود، با وجود جایگاه اجتماعی ویژه و با وجود گستره ی جغرافیایی خاصی که این شیوه از موسیقی دارد، اهل فن از اطلاق نام موسیقی محلی به آن پرهیز میکنند.
واژه ی فادو در زبان پرتغالی به معنی سرنوشت است. این واژه از نگاه ریشه شناسی، مشتقی از واژه ی لاتین fātum به معنی بخت، سرنوشت و خواست خداوندی است و این همان ریشه ای است که از آن واژههای زیادی در زبانهای اروپایی- مانند واژه ی fate در زبان انگلیسی- باقی مانده است. پژوهشگران زمان شکل گیری و رواج اولیه ی این شیوه از موسیقی را از نیمه ی اول قرن نوزده میلادی به بعد میدانند. از آن زمان تا کنون ملودی ها، شیوه ی اجرا، اشعار و چکونگی آوازها به طور عمده به شیوه ی سینه به سینه انتقال یافته است. ارتباط نزدیک فادو با زندگی روزمره ی مردم و سنت اجرای زنده ی آن و افزون بر این روش انتقال سینه به سینه همگی شرایط مساعدی را برای دگرگونی این گونه موسیقی از ابتدای رواج آن در پرتغال تا امروز فراهم کرده و به روند این دگرگونی سرعت بخشیده است. همزمان با تحول ویژگیهای موسیقایی فادو، جایگاه اجتماعی این موسیقی و به دنبال آن منزلت خوانندگان و نوازندگان و نیز دوست داران آن نیز به شدت متحول گردیده است. به همین خاطر در دهههای هشتاد و نود قرن اخیر میلادی، فادو وارد عرصه ی پژوهشهای دانشگاهی شده و نه تنها مورد توجه ی اهل موسیقی واقع گردیده، بلکه پژوهندگان دانش جامعه شناسی و مردم شناسانی چون بریتو (J.P. De Brito)، کاستلوبرانکو (S. Castelo-Branco) و گریرو (M.D. Guerreiro) نیز به پژوهش در زمینه ی نقش اجتماعی و فرهنگی آن پرداخته اند.
درباره ی خاستگاه این شیوه از موسیقی و ریشههای آن در زمانی قبل از نیمه ی اول قرن نوزدهم، بیشتر پژوهشگران به فرهنگها و مکانهایی خارج از محدوده ی جغرافیایی پرتغال امروزی میرسند. به طور کلی این نظرات به سه دسته ی اصلی قابل تقسیم هستند. برخی چون آلوس و براگا، فادو را نشات گرفته از موسیقی عربی میدانند(۳). گروه دیگر آن را برگرفته از ترانههای دریانوردان پرتغال که روزگاری بیش از نیمی از آبهای گیتی را در سیطره ی خود داشتند دانسته (۴) و دسته ی دیگر نیز در جستجوی این خاستگاه به آنگولا، موزامبیک، برزیل و دیگر مستعمرههای آفریقایی و غیرآفریقایی پرتغال میرسند(۵). قبل از هر چیز باید این نکته را در نظر داشت که پرتغالیها زمانی ممتازترین دریانوردان گیتی بوده و قدرتمند ترین نیروی دریایی عالم را در اختیار داشته اند. آنها به هر گوشه ای از گیتی سفر کرده و مستعمرات زیادی در قلمرو آنها بوده است. این نیروی دریایی قدرتمند امکان به دست گرفتن شاهراههای تجاری گیتی را به آنها میداد. در اینجا میتوان به حضور و اقتدار آنها در مدتی بیش از یک قرن از اواخر قرن نهم تا پایان قرن دهم در خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران و تلاش آنها برای ورود به نجد ایران نیز اشاره کرد. سلطه ای که با اقتدار شاه عباس صفوی و با دلاوری امام قلی خان بساطش برچیده شد. به هر حال این گستردگی قلمرو، آنها را در مجاورت و ارتباط با فرهنگهای زیادی قرار داده و طبیعی است که جلوههای گوناگون فرهنگ پرتغال در این سرزمینها باقی ماند. دامنه ی این نفوذ به اندازه ای بود که حتی منجر به رواج زبان پرتغالی در برزیل، آنگولا، موزامبیک، گینه ی بیسائو و بسیاری سرزمینها و جزایر پراکنده در سراسر عالم شد. البته طبیعی است که این انتقال فرهنگ، در بسیاری موارد جهتی معکوس نیز داشت. یعنی اینکه پرتغالیها نیز خواه ناخواه تحت تاثیر ویژگیهای فرهنگی اقوام میزبان قرار گرفتند. چه بسا در کنار سایر منافعی که از این سرزمینهای تازه به دست آمده، به آنان میرسید، موهبت آشنایی با تعبیر دیگری از زیباییهای هستی و نگرشی دیگرگونه به پدیدههای پیرامون و افقی گسترده تر نیز نصیب آنان گردید. هنر آنها آمیخته به این جلوهها و پدیدههای تازه گشت و از برآیند آن نوزاد فرخنده ای زاده شد که به سبب خوش یمنی و اقبال آن در میان مردم، رشد کرد و بالید و شخصیتی مستقل از والدینی که از آمیزش آنها قدم به عرصه ی وجود نهاده بود یافت. آغاز کار فادو بدین گونه بود. این امر به این معنی است که بن مایههای اصلی فادو، ریشه در فرهنگ موسیقایی پرتغال دارد. اما جلوههایی از موسیقی آمریکای جنوبی به ویژه برزیل و عناصری از موسیقی و فرهنگ آفریقای مرکزی و نیز اقوام مائوری و عرب زبانان شمال آفریقا بر شکل گیری فادو تاثیر گذارده است. ارتباط پرتغال با برزیل بسیار گسترده بوده و حتی در سالهای ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۲دربار پرتغال در آنجا به سر میبرد و این ارتباط فرهنگی به حداکثر رسیده بود. همچنین ارتباط با سرزمینهای آفریقایی و نیز اقوام مائوری و البته استیلای پانصد ساله ی اعراب بر پرتغال، همه و همه سبب نزدیکی و آمیزش فرهنگهای این اقوام شد. تاثیر این ارتباط و هم آمیزی فرهنگی را میتوان در معماری خاص پرتغال و جنوب اسپانیا و از همه مهمتر در کاشی سازی و شیوههای کاربرد کاشی در معماری و نیز نقش و نگارهای کاشیهای این مناطق دید. حاصل این تبادل و هم آمیزی در هنر موسیقی نیز فادو است که امروزه آن را تنها در پرتغال میتوان شنید. این گونه از موسیقی نه در برزیل و آفریقای مرکزی و نه در میان عربی زبانان شمال آفریقا، در هیچ کجای دیگر رایج نیست.
شاید بتوان گفت که فادو برآیند انواع موسیقی و رقصهای رایج در لیسبون در اوایل قرن نوزده است. در واقع در قرن نوزده در برزیل و پرتغال علاوه بر رقصها و آوازهای گوناگون محلی، انواع دیگری از رقص و آوازهای آفریقایی و اسپانیایی رایج بوده و با برگشت دربار پرتغال از برزیل به لیسبون، این شیوه برتری و محبوبیت یافته و رواج پیدا کرده است. احتمالا در آن زمان اجراهای فادو به همراهی گیتار پنج سیم رایج در آن روزگار عمومیت و محبوبیت یافته بود.
همانطور که گفته شد همگام و همراه با تکوین و دگرگونی فادو، کاربرد اجتماعی و جلوههای جامعه شناختی آن نیز تغییر یافته و دگرگون شده است. دوکاروالو در سیر تحول فادو، دو مرحله را از هم متمایز میکند. دوره ی اول مرحله ی عامه پسند از سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۶۹که فادو به شدت موسیقی خاص حاشیه نشینان و فقیران و مرسوم در حلبی آبادهای پیرامون لیسبون بوده است و دوره ی دوم سالهای ۱۸۶۹ تا ۱۸۹۰که فادو جایی در میان اهل ادب و فرهنگ مییابد. در واقع اقبال و توجه به فادو و کاربرد وسیع آن ابتدا در میان حاشیه نشینان لیسبون پدید آمد. شاید یکی از دلایل آن سکونت بسیاری از جاشوان و مردان دریا در این محلهها باشد. افرادی که خود نیز در زمره ی کسانی بودند که نقش اصلی را در انتقال فادو به پرتغال داشته اند. نوازندگان فادو افراد بی بضاعتی بودند که با نوازندگی میکوشیدند تا کمترین امکان را برای ادامه ی زندگی فراهم کنند. خوانندگان آن نیز اغلب طرد شدگان و محرومان از زندگی روزمره ی معمول بودند. با گذر زمان زیباییها و ویژگیهای هنری این پدیده، توجه اهل ادب و فرهنگ را نیز به خود جلب کرد. بنابراین فادو وارد دوره ی دیگری از کاربرد اجتماعی شد و طبقه ی دیگری از افراد جامعه یعنی فرهنگ دوستان و فرهیختگان پرتغال نیز به جمع دوست داران آن پیوستند. به دنبال رواج گسترده ی فادو در بین این طبقه ی اخیر و پس از شناخته شدن فادو به عنوان پدیده ی محبوب روشنفکران، دوره ی سوّمی نیز در کاربرد اجتماعی آن پدید آمد. این دوره ی سوم در واقع زمانی بود که فادو به عنوان اسباب فرهیخته نمایی مورد توجه ثروتمندان و نوکیسهها واقع گردید. در واقع طی این دو مرحله تحول، ابتدا فادو از حاشیه ی شهرها و محلههای فقیر به محفلهای فرهنگی و ادبی راه یافت و در مرحله ی دوّم وارد تالارهای مجلل و پرچراغ و رستورانهای شیک شد. دیگر خوانندگان و نوازندگان فادو را هیچ کس افراد یک لاقبایی که کاری جز طرب نداشتند و با اعانات مردم روزگار میگذرانند، نمی دانست. بلکه از این پس آنها هنرمندانی بودند که مردم برای لذت بردن از اجرای آنها باید گاه در صفهای طولانی منتظر میماندند و پول زیادی میپرداختند. البته شاید بتوان گفت که ویژگیهای هنری و زیبایی شناختی فادو طی این دو مرحله ی کاربرد اجتماعی، رشد و برتری خاصی نیافت بلکه حتی دچار رکود نیز گردید. چرا که در این زمان برخی اجراها رنگ و بویی تجاری به خود گرفته و بیشتر برای کسب توجه و نتیجتا درآمد بیشتر به روی صحنه میرفت. با این وجود این تغییر منزلت اجتماعی در کل برای فادو تحولی فرخنده بود. در واقع بنا به نظر بریتو تنها پس از اقبال و توجه ی این دو دسته ی اخیر است که فادو به منزله ی نوع خاصی از موسیقی در میان انواع این هنر جایگاهی پیدا میکند(۶). با رونق فادو و اجراهای متعدد آن لزوم سرایش اشعار جدیدی برای آن نیز حس میشود و آهنگسازانی نیز به ساخت آهنگهایی برای اجرا به شیوه ی فادو میپردازند. از این زمان به بعد است که اجرای فادو در نمایش نیز جایگاهی مییابد.
اما آنچه که سبب بالش و نیرو گرفتن این نهال تازه روییده شد و آنچه که ریشههای این نهال را در فرهنگ موسیقایی پرتغال مستحکم کرد اقبال مردم و پذیرش آنان و ارتباط صمیمانه ی آنها با آن بود. فادو بن مایه ای داشت که آلام سختی کشیدگان و تنگدستان حاشیه نشین لیسبون را آرامش میبخشید و گره از بغض آنان میگشود و به این ترتیب در دل این مردم ریشه دواند. از نظر اهل موسیقی نیز پدیده ای جدی و محصولی در خور بررسیهای زیبایی شناسانه بود. از طرف دیگر برای مرفهین هم، هنری بود برای اوقات فراغت و پدیده ای بود که به زندگی آنان رنگی دیگر میبخشید. فادو اصولا موسیقی ژرف و اندوهگینی است که به سوداد (Saudade) گره خورده و این دو در کنار هم ویژگی خاص هنر پرتغال را به نمایش میگذارند. سوداد واژه ای است که پرتغالیها به نوعی حالت روحی و اندوه و دل گرفتگی ویژه که آن را خاص فرهنگ خود میدانند اطلاق میکنند. آنان بر این عقیده اند که درک ویژگیهای این پدیده تنها برای یک پرتغالی مقدور است. به این ویژگی سوداد، فرناندو پسوآ در سروده ای چنین اشاره میکند:
سوداد، همانی که تنها
پرتغالیها میتوانند دریابند
این واژه تنها از آن آنان است
تا با آن احساسشان را واگو کنند (۷)
به همین دلیل اغلب در سایر زبانها واژه ای معادل سوداد قرار نمی دهند و آن را به همان گونه میخوانند و مینویسند. سوداد دستمایه ی اصلی ادبیات پرتغال بوده است. شاید اندوهی که با این واژه بیان میشود بی ارتباط با فقدان شکوه و گذشته ی این قوم و زوال این کشور از یکی از ثروتمندترین سرزمینهای عالم تا تبدیل شدن آن به کشوری کوچک و یکی از فقیرترین کشورهای اروپای غربی نباشد.
همانگونه که گفته شد ادبیات فادو ادبیاتی اندوهگین و جانسوز است که حکایت از نابرابری اجتماعی، عشقهایی که به خوشبختی نیانجامیده است و یادآوری و جستجوی روزگار خوب سپری شده داشته و اشعار و متون مورد استفاده در آن نیز بیشتر در ارتباط با موضوعاتی چون تنهایی، عشق، جدایی، نفرت و حتی انتقام و گاه نیز همدلی و خوشبختی است.
نمونه ی زیر از جمله ی اشعار مورد استفاده در فادو است که پیوند ژرف این شیوه از موسیقی با شرایط فرهنگی و تاریخی پرتغال را نشان میدهد.
خداوند تو را ماجراجو آفریده است
تو جنگجو
گاوباز
و عاشقی بی پروا بوده ای.
اکنون فادو
آوای مسحور کننده و دلنشین
همه ی مردم پرتغال است.
شباهنگام،
آنگاه که در کوچه پس کوچههای لیسبون
مردی آوای اندوهباری مینوازد
درمی یابیم
که این است پرتغال،
آرمانی پرسوزوگداز
در یادی از گذشته (۸)
امروزه در لیسبون، فادو در رستورانهای مجلل و نیز محلهای اقامت جهانگردان و از طرف دیگر در محفلها و جمعهای محلی که در واقع بیشتر محل تمرین خوانندگان جوان است اجرا میگردد. در مورد محلهای اجرای فادو در کوئیمبرا باید به محفلهای دانشجویی نیز به عنوان مهم ترین محل اجرا اشاره کرد.
با اجراهای استادانه ای که گروههای توانای فادو در دیگر کشورهای اروپایی ترتیب داده اند و با انتشار اجراهای ضبط شده در دیگر سرزمین ها، محبوبیت فادو به بیرون از مرزهای پرتغال نیز رسیده است و امروزه فادو را بیشتر موسیقی دوستان اروپا میشناسند. محبوبیت فادو در دیگر سرزمینهای اروپایی و در میان دیگر اقوام این قاره سبب شده است تا در چندین سال اخیر در بسیاری از مناطق ساحلی پرتغال که آفتاب تابان و آسمان خالی از ابرش اروپاییها را برای گذران تعطیلات به خود جذب میکند نیز اجراهایی از فادو برگزار شود.
(این مطلب پیش از این در ماهنامه نافه سال هفتم، شماره ۳۴، آذر و دی ۱۳۸۵ منتشر شده است.)
پینوشتها
(۱) فرناندو پسوآ (زاده در سال ۱۸۸۸ و درگذشته به سال ۱۹۳۵) شاعر و نویسنده ی نامی معاصر پرتغال است. وی در نوجوانی طی اقامت در آفریقای جنوبی با زبان انگلیسی و سپس با ادبیات آن به ویژه آثار شکسپیر و جام میلتون آشنا شد و اشعار و آثار زیادی را به پرتغالی ترجمه کرد. پس از آن بیشتر عمر خود را در لیسبون شهری که آن را عاشقانه دوست داشت سپری نمود. بیشتر آثار ادبی او پس از مرگش منتشر گردیدهاند.
(۲) ژوزه ساراماگو (زاده در سال ۱۹۲۲) شاعر و رمان نویس بزرگ پرتغال و اولین کس از ادیبان این زبان که با دریافت جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ مورد تقدیر واقع گردیده است. رمان مشهور کوری از آثار برجسته ی اوست که چندین ترجمه از آن به فارسی موجود است.
(۳) Alves, A.A. 1989; Braga, Th. 1905
(۴) De Carvalho, P. 1903
(۵) Freitas, C.F. 1969; De Sousa Pinto, M. 1931; De Andrade, M. 1989; De Carvalho, R. 1994
(۶) De Brito, J.P. 1984 p.153
(۷) Saudades, só portugueses
Conseguem senti-las bem.
Porque têm essa palavra
para dizer que as têm.
(۸) Böwe, B. und P.-Hegerl, P.C. 2000 p.34
ترجمه شده از روی ترجمه ی آلمانی ماسارناس بارتو (Macarenhas Barreto)
فهرست منابع
Alves, A.A. Arabesco: da música arabe e da música portuguesa, 1989
Böwe, B. und P.-Hegerl, P.C. Portugiesen und Spanier in Berlin, Berlin 2000
Braga, Th. História da poesia popular portuguesa, 1905
Castelo-Branco, S. E. Fado, Übs. T.M. Höpfner In: Die Musik in Geschichte und Gegenwart, Bd.3 u.a. Kassel 1999
Das Neves, C./ Campos, G. (Hrsg.) Cancioneiro de músicas populares, 3. Bd. Porto 1898
De Andrade, M. Dictionério musical brasileiro, 1989
De Brito, J.P. Fado: Voices and Shadow 1984
De Carvalho, P. Históire de fado, 1903
De Oliveira, E.V. Instrumentos musicais populares portugueses, 1982
De Sousa Pinto, M. Der lundum als Großvater des Fado, In: Ilustração, 6, 1931
Freitas, C.F. Fado In: Enciclopédia lusobrasileria de cultura, 1969
Grossegesse, O. Saramago Lesen, José Saramago:Werk, Leben, Bibliographie Berlin 1999
Monteiro, G. Fernando Pessoa and Nineteenth-Century Anglo-American Literature, Kentucky 2000
Rebello, L.F. História di teatro de rivesta em Portugal, 2. Bd. 1984
Vieira, E. Art. Fado und Guitarra, In: Diccionário musical 1899
شرح عکس: فادو (رنگ و روغن روی بوم) اثر ژوزه مالوا (José Malhoa 1855-1933)
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ – بهمن 1388