شوپن در پاریس
احسانلامع
مدت زیادی از مرگ شوپن نگذشته بود که این سوال در ذهن ها نقش بست: او یا به عبارتی حافظه و میراث موسیقی او به چه کسی تعلق دارد.با غیبت دو ساله ژرژ ساند از زندگی او، جین استرلینگ بیوه رسمی شوپن، تمام کارهای او را تا روزهای آخر بیماری انجام می داد.اودرین اولین بون نویسنده «زندگینامه استرلینگ» می نویسد که جین بر زندگی شوپن نظارت کامل داشت و از تغذیه او تا گلهای بنفشه ای را که در اتاق او بودند، زیر نظر داشت. به احتمال زیاد استرلینگ کل یا بخشی از کرایه آپارتمان او را می پرداخت و بیشتر هزینه های زندگی بر دوش او بود. بون با اطمینان زیاد بیان می کند که با درخواست های استرلینگ بود که ساند درست قبل از مرگ شوپن در خانه او پیدایش نشد.
جین و لودویکا تنها کسانی بودند که درست پشت تابوت شوپن از مادلین تا گورستان پرلاشز سه مایل پیاده رفتند. دلاکروا، فرانشوم، پلیل و پرنس الکساندر سزارتوریسکی تابوت را به دوش داشتند و جمعیت پشت سر پرنس سزارتوریسکی و گیاکومومیربیر حرکت می کردند. به جین و خواهرش گفته شده بود که حدود پانصد فرانک برای تامین هزینه کفن و دفن فراهم کنند. آنها همچنین به لودویکا پول قرض داده بودند تا کمک هزینه ایی برای سفر برگشت او به ورشو بوده باشد.
بون می ِ نویسد که جین استرلینگ زمانی مونس شوپن از کار افتاده، بود که دیگر از دلربایی و شوخ طبعی شوپن چیزی باقی نمانده و اعصابش داغان شده بود. و این زن با دست و دل بازی او را از مرگ در بدبختی نجات داد. بون اظهار می کند که در چنین شرایطی «بعد از مرگ شوپن این جین بود که متوجه شد او تنها کسی است که حق تقسیم اموال شخصی او را دارد.» بون می گوید که «این موضوع قطعی نبود و جین می بایستی دل شوپن را تا حدی در آن لحظه های اسف بار آخر زندگی به دست می آورد. چیزی که اتفاق افتاد این بود که جین در لحظه مرگ فریدریک پیش او نبود.»
اما او ده سال از زندگی خود را یعنی تا زمان مرگش در سال 1859 وقف کارهای شوپن کرد، چون فرض می رود که او معتقد بود این حق و تعهد او است. زمانی که گرزیمالا اولین فصل های «زندگینامه شوپن» را که تازه شروع به نوشتن آن کرده بود به جین نشان داد، جین او را از ادامه نوشتن دلسرد کرد. بنا به گفته بون «جین به زودی متوجه شد که گرزیمالا ناتوان از اتمام چیزی بود که شروع کرده بود.» لیست هم که روی کتابی درباره شوپن کار می کرد و بعدها منتشر شد نامه ای به جین نوشت و از او خواست که رابطه فردریک را با ژرژ ساند توضیح دهد. جواب این بود که شوپن زندگی سالمی داشت و مانند یک قدیس مرد.
لودویکا و جین بعد از بازگشت از نیویورک به اروپا در سال 1852 از جولیان فونتانا، نوازنده پیانو، که بیشتر دست نوشته های شوپن را کپی برداری کرده بود، خواستند تا وظیفه دسته بندی و جمع آوری آثار فردریک را بر عهده بگیرد. دست او را در انتخاب آثار باز گذاشته بودند. لودویکا از طرف خانواده اقدام می کرد و جین هم بیوه رسمی شوپن شناخته شده بود.
شرایط بیوگی استرلینگ از سوی برخی از دوستان واقعی و نزدیک فردریک زیر سوال رفته بود. اما او عین خیالش نبود. سه هفته بعد از مرگ شوپن گرزیمالا بدون اشاره ای به جین در نامه ای به لئو نوشت: «من بسیار خوشحالم که تو به درخواست آهنگساز برای تخریب هر آنچه در پرونده خودش ناتمام گذاشته است، همت می کنی. این درخواست، خیلی از دوستان او و ناشران را خرسند نمی کند، اما پای اعتبار خوب او در میان است.»
سرانجام فونتانا بیست و سه قطعه اثر پیانویی را از دوره های مختلف زندگی شوپن از اولین «مارش عزا» که در سال 1828 وقتی که مرگ در سن شانزده سالگی به او نزدیک شده بود، نوشت تا «هدیه به پاگانینی» در سال 1829، «تصنیف خیالی» در سال 1834، «دوران ما» در سال 1839 و «مازورکا» در سال 1849 را انتخاب کرد. او آن ها را در هشت کتاب جمع کرد و عنوان آنها را از «اپوس 66 تا 72» گذاشت و بعد از مرتب کردن آن با کمک ای. ام. شیزینگر آن را به ناشر سپرد که در سال 1855 با عنوان «آثار پس از مرگ؛ پیانوی شوپن: دست نوشته های اصلی با اجازه خانواده» در برلین منتشر شد. موسیقی دانان چندین بار از فونتانا به خاطر جمع آوری قطعه های مختلف انتقاد کردند. آنها معتقد بودند که فونتانا با این کار سلسله مراتب واقعی آهنگسازی فردریک را رعایت نکرده و این کار باعث اختلال در شناخت خلاقیت واقعی آهنگساز شده است.
در سال 1859 فونتانا هفده آهنگ لهستانی شوپن را در مجموعه ای برای چاپ آماده کرد و همه آن ها را با عنوان «اپوس 74» ارائه کرد. او باز هم همان اشتباه را مرتکب شد. با تلاش های سایر افراد بیست و هشت اثر دیگر شوپن بدون شماره اپوس بین سال های 1850 تا 1973 منتشر شد. کریستینا کوبیلانسکا موسیقیدان اهل ورشو اقدام به طبقه بندی آن ها نمود که الان هم به نام او معروف هستند. اما تعداد دقیق آثار شوپن هنوز هم نامشخص هستند. اکنون هم می توان به اکتشافات جدیدی همانندیافتن دست نوشته های «والتزی» در سال 1973 از سوی بایرون جانیس دست یافت. طبق گفته نیگز، فریدریک خواسته بود که دست نوشته های منتشر نشده اش بین دوستانش پخش شود و فقط آثار ناتمام سوزانده شوند. به هیچ طریقی نمی توان فهمید که آثار باقیمانده او چیست و چه بلایی سر آن ها آمده است.
توماسزوسکی در سال 1984 در «دایره المعارف موسیقی» منتشر شده در کاراکو تخمین زد که حدود پانصد و شصت و چهار دست نوشته شوپن امروز بر ما ناشناخته است. اما این ضرورتا به معنای آثار اصلی و واقعی نیست و احتمال دارد که شامل چندین نسخه از موارد مشابه هم باشد.
آدولف گوتمان، شاگرد مورد عالقه شوپن، ممکن است اثری ازموسیقی شوپن را به ارث برده باشد و یاشاید هم نه، اما او هیچ وقت کوچکترین اشاره ای به آن نکرده است. اما شوپن یادداشت هایی در باب متد پیانو پیش او جا گذاشته است که سالها روی آن ها کار کرده بود. گوتمان همچنین لیوان شوپن را که آخرین جرعه آب را با آن سرکشیده بود تا زمان مرگش نگه داشته بود.
از میان دوستان واقعی و مدعی شوپن در طول اقامتش در پاریس و از میان شاگردان و آشنایان مختلفی که دورش را گرفته بودند، گوتمن به همراه گروه کوچکی از زنان و مردان فدایی آزمون های سخت این دوستی را گذرانده بودند. پولس، گرزیمالا، فونتانا، زالسکی و چند تن دیگر از جمله این افراد بودند. تعداد زیادی از دوستان هلندی وی هم از دنیا رفته بودند. از دوستان واقعی فرانسوی او، اولین و بهترین آن ها فرانشوم و دولاکروا و بعد پلیه، لئو و آلبرش بودند. تئوفی آنتونی کویاتکوسکی نقاش شب و روز خود را در آپارتمان وادوم صرف طراحی و نقاشی از دوستان اندوهگین برای نسل های بعد کرد. او در مراسم مرگ شوپن شرکت کرد و زیباترین هدیه اش به تاریخ، آبرنگ زیبایی از سر فردریک بود که آرام روی متکایی تکیه داده بود. زنان هم نقش اساسی و مهم در زندگی شوپن ایفا کردند.شوپن زنان را دوست داشت، آن ها را می ستود و با تمام احساس و عاطفه و دوستی پذیرای آنان
بود. او با هر زنی به شیوه مختلف رفتار می کرد. عشق برای او چه معنی داشت. درک این موضوع بسیار سخت است و حتی نمی توان آن را تعریف کرد. اما او زنان زیادی را در آن دوران جذب خودش کرد.
احساسات او علاوه بر اینکه معطوف مادر و خواهرنشان بود، سالها با زنانی مثل کونستانجا و ماریا سپری شد که شیفته آن ها بود و هر دو آن ها استعداد و هوش بالایی داشتند و بعد ها دوستی عمیقی با دلفینا پوتوکا و مارسلیا سزار توریسکا داشت که به احتمال زیاد بیشتر از سایر موسیقی دانان معاصر با او اخت بودند.
ژرژ ساند چه نقشی داشت؟ حقیقت رابطه آنان هرچه که باشد، که از نظر تاریخی نیازی به تاکید برآن نیست، اما بدون شک او یکی از موثرترین افراد در زندگی شوپن بود که یک ربع زندگی شوپن با او سپری شد. ژرژ او را دوست داشت. از او مراقبت می کرد و آرامش
لازم را برای تمرکز و آهنگسازی او فراهم آورده بود. با این همه ژرژ ساند خودش استعداد بسیار بالایی داشت. او الهام بخش آثار مطرحی برای شوپن بود.
جین استرلینگ آخرین زن در زندگی شوپن بود و به شیوه خودش به جهان خصوصی اندوه شوپن تعلق داشت. او هم همانند ساند نقش مهمی در زندگی شوپن ایفا کرد.
فردریک شوپن گنجینه ای از موسیقی در دنیا از خود به ارث گذاشت و جهان گنجینه ای از انسانیت به شوپن بخشید.
منبع: بخارا – شماره 79 – بهمن, اسفند – 1389