شجریانِ اصیل
مانی جعفرزاده
دربارهی اهمیّتِ آوازی
کم میشود هنرمندی اثری خَلق کُنَد که عوام بفهمند و خواص بپسندند. اندک بودهاند، خیلی اندک هنرمندانی که موّفق شدهباشند اقبالِ عمومیِ مردم و تأییدِ خصوصی نخبگان را توأمان کسب کنند و این که هنرمندی توانسته باشد در کمابیش تمامیِ آثارش به مرزِ چنین بیمرزیِ حیرتانگیزی میانِ عوام و خواص نزدیک بشود از عجایبِ تاریخِ هنرِ هر سرزمینیست لابد.
استاد محمّدرضا شجریان پیش از هر ویژگیِ فردی و حرفهای دیگری واجدِ این امتیازِ عجیب است. دلیلاش چیست؟ میکوشیم واکاویم:
الف- دلبستگیِ مخاطبانی که متخصّص نیستند.
شجریان خواننده است. حیاتِ هنریِ او وابسته است به موضوعِ خواندن. این که در جاهایی ساز هم ابداع کردهباشد یا تصنیف هم ساخته باشد فرعی است بر اصلِ خواندناش. خواندن هم از اساس پدیداریست ستارهساز؛ مردمخواه. چرا؟ شاید از این جهت که آوازخواندن همیشه میتواند دَری بگشاید بر روی آنچه در فرهنگِ مصطلحِ هنرشناسی همذاتپنداری خوانده شدهاست. همهی آدمها که از طبیعتِ سلامت حنجره برخوردار باشند گاهبهگاهی ولوُ برای دلِ خودشان آواز خواندهاند. از اینرو آوازخوانی فرآیندی آشنا در ذهنِ هرکس است. آوازخواندن موضوعیست از اساس انسانی، بدنی و جسمی، ملموس و تجربهشده برای همه. آوازخواندن موضوعیست عمومی. این است که وقتی خوانندهای میخوانَد حتّا کسی که خواننده نیست تا حدّی میزانِ مهارتِ او را تشخیص میدهد چون سنگِ محکی دارد برای سنجیدن و آن سنگِ محک شاید آوازِ الکنِ خودش باشد. تعبیرِ همذاتپنداری هم اینجاست که مصداق دارد. وقتی خوانندهی محبوبِ من میخواند. او من هستم که میخوانم. آوازِ قوامیافتهی او شکلی از همان آوازیست که من همیشه آرزو داشتهام که داشته باشم و نداشتهام. این میشود ارتباط عام با آواز که امکانِ دیدهشدن یک خواننده را در میانِ مخاطبانِ بیتخصّص برجستهتر مینُماید. هر فردِ معمولی با میزانِ تجربهای عادّی میتواند تا اندازهی بسیار زیادی میزانِ «مهارتِ عمومی و غیرتخصّصیِ» یک خواننده را درک کُنَد حال آنکه همگان تجربهی نواختنِ ساز، نوشتنِ متن، ساختنِ حجم یا کشیدن نقاشی یا فیلمسازی را به شکلِ معمول نداشتهاند و کشفِ میزانِ مهارتِ هنرمند در چنین رشتههایی در همان بدوِ امر نیازمندِ دانشیست که منطقاً عمومی نمیتواند باشد. این است که خواننده برای ارتباط گرفتن با خیلِ عظیمِ مخاطبان امتیازی دارد که هنرمندان دیگر ندارند. نمیتوانند داشته باشند.
محمدرضا شجریان خوانندهی بزرگیست این را هر عامی هم حتّا میداند. امّا شجریان بختِ بلندِ گشادهای هم داشتهاست که در یکی از پُرتابترین ادوارِ تاریخِ هنرِ این سرزمین بتواند صدایاش را بهگوشِ مخاطبان برساند و این فرصت را ایجاد کَنَد که تمایزِ او با دیگر خوانندگان هویدا شود.
شهرتِ شجریان در میانِ مخاطبانِ عام بیشتر مدیونِ سالهای بازپسینِ دههی پنجاهِ خورشیدی است. باز میگردد به زمانی که تغییراتِ سیاسیِ پس از انقلاب تا مدّتزمانی طولانی امکانِ حضورِ خوانندگانِ پاپِ پیش از انقلاب را کمرنگ میکند و جامعهی سیاسیشدهی آن سالها در بطنِ ترانههای «چاوشیِ» او برای نخستین بار تمایز در ساختمان و محتوا را درک میکند از سوی دیگر در فقدانِ آن سالیانیِ موسیقیِ پاپِ مرسوم و در شرایطی که رسانهها محدود هستند، توجهِ شاید ناگزیرِ خیلِ وسیعِ مخاطبانِ عام به آثارِ او بیشتر میشود و در زمانی کوتاه شأنِ هنری و اجتماعیِ او از محفلهای روشنفکری و خاص پسند به ذهن و زبانِ تودههای میلیونیِ مخاطبان سرایت میکُند و معنا میگیرد.
ب- دلبستگیِ مخاطبانِ متخصّص
استاد محمدرضا شجریان بیشک یکی از مهمترین خوانندگانِ تاریخِ موسیقیِ اصیلِ ایرانی است که از چندین منظر بر گردنِ فرهنگِ معاصرِ ایرانی حق دارد. او در سالهایی که موسیقیِ پاپِ دههی پنجاه با موفقیّتهای روزافزون بخشِ وسیعی از مخاطبان را به سمتِ خود خوانده بود، برسرِ پیمانی که با موسیقیِ فحلپسند داشت ماند. شجریان قطعاً یکی از انگشتشمار خوانندگان تاریخِ موسیقیِ ایرانی است که بی هیچ تردیدی میتوان اذعان کرد که «هرگز» موسیقیِ موسوم به «پاپ» یا شبهِ پاپ اجرا نکرد. در مقامِ قیاس نوعِ نگاهی که او به فرهنگِ شنیداری داشتهاست را با مسیری که کسانی دیگر طی کردهاند بسنجید: نامهایی چون اکبر گلپایگانی ملقّب به «گلپا»، حسین خواجهامیری ملقّب به «ایرج» یا حتّا مرحوم غلامحسین بنان که اثری مانند «الههی ناز» را در کارنامه دارد که بیشک موسیقیِ پاپ محسوب میشود. در نسلهای بعدی همین رویکرد را در همایون شجریان، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و دیگران میتوان دید با این توضیح که بیتردید تمامیِ این نامها که خوانندگانی بسیار خوشصدا و توانا بودهاند جایی یا جاهایی به سمتِ مخاطبان خم شدهاند و در فعالیّتِ حرفهایشان از نقطهای به بعد سلیقهی عوام را موضوعِ اصلیِ کارِ خود قرار دادهاند. کاری که محمدرضا شجریان «هرگز» نکرد. او همواره کوشیده است که برجای خود همان جای صحیحی که با مهارت و دانش و پشتکار و خِرد کسب کردهاست بمانَد وَ سلیقهی مخاطبان را به سمتِ آن جایگاه ارتقاء دهد. شجریان مورد احترامِ عمیقِ متخصّصان موسیقی است نه فقط به دلیلِ توانایی و مهارتی که هر عامی هم با کمی دقّت متوجهِ آن میشود بلکه به دلیلِ کارِ تاریخیِ بزرگی که در تثبیتِ اهمیّتِ موسیقیِ اصیلِ ایرانی انجام داده است و به دلیل آنکه بهرغمِ استقبالّ میلیونی از آثارش هرگز به مخاطب باج ندادهاست.
شجریان ردیفدان است. آموزگار است. فعّالِ مدنی و اجتماعی است. پویا و سازنده است. کوشا و اصیل است. او شاید آخرین بازماندهی نسلی است که فرهنگ و هویّتِ ایرانی را معنا بخشیدهاند و به دست نسلِ بعدی سپردهاند تا نسل بعدی با میراثِ ایشان چه کُند؟
منبع: engarmag.com