سینمای صامت یا سینما با موسیقی SAAZBUZZ

سینمای صامت یا سینما با موسیقی

مروری تاریخی بر پیوند موسیقی و سینما [بخش نخست]
سارا نجفی

اشاره: موسیقی فیلم، امروزه نه تنها یکی از شغل‌های مهم برای آهنگسازان به حساب می‌آید بلکه مخاطبان پیگیر موسیقی نیز برای موسیقی فیلم‌ها ارزش بالایی قایل‌اند. از این رو مروری تاریخی بر پیوند موسیقی و سینما می‌تواند ناشناخته‌های بسیاری را برای علاقه‌مندان موسیقی و سینما هویدا سازد. این نوشتار در چندین قسمت سعی دارد سیر حضور موسیقی بر پرده‌ی نقره‌ای را از بدو پیدایش سینما مرور کند.

سینمای اولیه
تاریخ سینما با نوعی انفجار آغاز نشد، هیچ حادثه‌ی مشخصی را نمی‌توانیم نام ببریم که قاطعانه میان عصر سینما و عصر پیش از آن تمایز به وجود آورد. برای مثال اختراع کینه توسکوپ به دست «ادیسون»  (Edison) و ثبت آن دو 1891، با اولین نمایش برادران «لومیر» (Lumiere brothers) برای تماشاگرانی که پول پرداخته بودند، هیچ کدام چنین تمایزی پدید نمی‌آورد. پیدایش سینما همچون پیوستاری است که با آزمایش‌ها و ابزارهای اولیه آغاز می‌شود که هدفشان نمایش تصاویر به صورت متوالی بود. ابزارهایی مانند مانتاسماگوریا که در سال 1798 به دست «ایتین گاسپار روبرتسن» ساخته شد، یا پانتومیم لومینو که «امیل رینو» آن را در سال 1892 ابداع کرد. چنین وسایلی نه تنها ظهور دستگاهی مانند سینما را در دهه‌ی 1890 شامل می‌شود، بلکه نمونه‌های آغازین تصویر سازی الکترونیکی را نیز در بر می‌گیرند. نخستین تجربه‌ها در زمینه‌ی ارسال تصویر به وسیله‌ی ابزاری شبیه تلویزیون در حقیقت قدمتی به اندازه‌ی سینما دارد: «آدریانو دوپایوا» نخسیتن بررسی‌هایش را در این زمینه در 1880 منتشر کرد و «ژرژ رینسیو» ظاهراً در سال 1909 برای نخستین بار عملاً به ارسال تصویر پرداخت. در عین حال، برخی فنون متعلق به عصر پیش از سینما، در سال 1900 تا 1905 همچنان به کار گرفته می‌شد. برای مثال هنگامی که سینما داشت موقعیت خود را در قلمرو آموزش و سرگرمی به عنوان یک رسانه‌ی همگانی جدید تثبیت می‌کرد، دستگاه نمایش اسلاید که جلوه‌هایی از حرکات را در خود داشت، مدت‌ها در کنار دستگاه نمایش فیلم مورد استفاده قرار می‌گرفت. بنابراین فانوس خیال و فیلم و تلویزیون به سه حوزه‌ی پژوهشی مختلف تعلق ندارند، بلکه هر کدام بخشی از یک فرایند تکاملی واحد را تشکیل می‌دهند.
اولین فیلم‌هایی که به معرض تماشای عمومی گذاشته شدند در کافه‌ها، تئاترهای کوچک، نمایشگاه‌ها و سالن‌های سخنرانی بود و قریب به ده سال طول کشید تا فیلم توانست خود را به عنوان یک فرم دراماتیک برای سرگرمی عمومی تثبیت کند و سال ها به طول انجامید تا سینما توانست توانایی‌های خود را کشف کند و تا آن زمان به تولید و توسعه‌ی موضوعات سرگرم کننده و جالب از جمله شرح مسافرت‌ها به وسیله‌ی فیلم، واریته‌های کوچک، فیلم‌های کمدی، فیلم‌های حیله‌گرانه، نمایش‌های مضحک و غیره پرداخت. در اجرای کلیه‌ی این قبیل فیلم‌ها از یک پیانیست که تصویر را همراهی می کرد، استفاده می‌شد. این نوازنده می‌بایست از تکنیک‌ بداهه نوازی فوق‌العاده‌ای برخوردار باشد. چرا که او با دیدن صحنه‌های مختلف باید موسیقی مناسبی را فی‌البداهه اجرا کند.
یکی از دلایل استفاده از یک پیانیست برای همراهی فیلم آن بود که توجه تماشاچیان را از صدای تق تق پروژکتور گرفته و بیشتر متوجه فیلم نماید و دیگر آن که صحنه‌های حساس و سرخوش فیلم‌های صامت بدون همراهی موسیقی کاملاً بی‌معنی و دگرگون جلوه می‌کردند، به طوری که حتی خانواده‌ی لومیر برای عرضه‌ی بهتر اولین فیلم تجاری خود را که در یک کافه به معرض تماشای مردم گذاشته بودند، از یک پیانیست برای همراهی فیلم بهره گرفتند. در این دوره تلاش‌هایی برای بهره گرفتن از گرامافون جهت همراهی فیلم به عمل آمد.از جمله در سال 1900 در انگلیس و در فیلم چکمه‌های بزرگ (Great Boots) از همراهی گرامافون استفاده شد.
سیر تحول موسیقی در سینمای صامت
در سال 1908 یک شرکت فرانسوی به نام Le Film d’Art در فرانسه تاسیس شد که هدفش استفاده از هنرمندان مشهور تئاتر در فیلم‌های اقتباس شده از نمایش نامه‌های معروف بود. اولین اثر این شرکت Assassinat De Due de Guise نام داشت که برای موسیقی متن آن از «کامیل سن سانس» (Camille Saint Seans) آهنگساز مشهور فرانسوی دعوت به عمل آمد، او هم موسیقی متن این فیلم که در ردیف آثار او شماره‌ی 128 را اشغال کرده برای سازهای زهی، پیانو و هارمونیوم تصنیف کرد که بدین ترتیب برای اولین بار آهنگسازی بزرگ که کارهای سمفونیک متعددی دارد و در زمره‌ی آهنگسازان تراز اول محسوب می‌شود، وارد دنیای موسیقی فیلم شد.تا سال 1910 متداول‌ترین نوع موسیقی همراهی کننده‌ی فیلم عبارت بود از یک پیانو که برای صحنه‌های مختلف فیلم به صورت بداهه‌نوازی و یا منتخبی از آثار آهنگسازان گذشته اجرا می‌کرد از این تاریخ به بعد به تدریج گروه‌هایی کوچک سازی به همراه یک رهبر کارایی بیشتر خود را در ارایه‌ی بهتر موسیقی برای فیلم نمایان ساختند و هر چه صنعت فیلم تکامل بیشتری یافت و به مقبولیت بیشتری در بین مردم دست پیدا کرد، تعداد سازهای ارکستر سینماها هم افزایش یافت و عموماً قطعاتی از آهنگسازان گذشته توسط رهبر برای صحنه‌های مختلف فیلم در نظر گرفته می‌شد. یکی از بهترین نمونه‌های این قبیل موسیقی فیلم، موسیقی متن فیلم تولد یک ملت (Birth of a Nation) بود که در سال 1915 در نیویورک بر روی صحنه رفت. موسیقی این فیلم که توسط «گریفیث» (DW Griffith) و «جوزف کارل بریل» (Joseph Carl Briel) تهیه و تنظیم شده بود، مجموعه‌ای بود از آثار آهنگسازان مختلف چون «گریک»، «واگنر»، «چاپکوفسکی» «روسینی» «بتهوون»، «لیست» ، «وردی» و تعدادی دیگر و همچنین تعدادی از آهنگ‌های سنتی معروف آمریکایی در این فیلم مورد استفاده قرار گرفتند.
این مجموعه (مجموعه‌ی ارکستر فیلم تولد یک ملت) که موسیقی متن فیلم را تشکیل می‌دادند برای اولین بار توسط یک ارکستر سمفونیک کامل به همراه اکران فیلم اجرا شد. این مجموعه از لحاظ ارزش هنری فاقد هر گونه اعتبار و اهمیت لازم است چرا که مجموعه‌ای است از آثار آهنگسازان دیگر ولی از لحاظ تاریخی و این که این نوع موسیقی و تفکر موزیکال برای فیلم در تمام دوران فیلم صامت مبنا و الگو بوده دارای اهمیت است.
برای این که انتخاب موسیقی مطلوب برای صحنه‌ها و حالات مختلف فیلم به راحتی و سهولت بیشتری انجام گیرد،در سال 1913 مجموعه‌ای تحت عنوان «Sam Fox Moving Picture Music» اثر «جی اس زامینیک» (J. S. Zameenik) به چاپ رسید که در آن انواع مختلف موسیقی برای حالات مختلف چاپ شده و به دنبال آن در سال 1919 یک مجموعه‌ی بزرگ که توسط «ژوزپه بیکه» (Giuseppe Becce) تنظیم و با نام «کینوبیبلیوتک» (Kinobibeliothek) به چاپ رسید و در آن موسیقی های گوناگون برای حالات و سبک‌های مختلف تنظیم شده بود.
در اواخر دوران فیلم صامت چند اثر بزرگ و با ارزش موسیقی برای فیلم توسط آهنگسازان بزرگ زمان تصنیف شد. از جمله فیلم های «اکتبر» و «رزمونا» (Rozmona) و «پوتم کین» (Potem Caine) توسط «ادموند مایزل» (Edmund Meisel)، فیلم «L’Inhumaine» توسط «داریوس میلو» (Darius Milhaud)، فیلم«La Roue» و «Napoleon» توسط «آرتو هونگر» و فیلم (New Babylon) توسط «دیمیتری شوستاکوویچ» (Dimitri Shostakovich) از اوایل دهه‌ی دوم قرن بیستم نیاز به وجود یک گروه ارکستری کوچک و یا حداقل یک پیانو جهت همراهی هنر پیشگان در زمان تمرین قبل از فیلم‌برداری احساس شد، چرا که اهمیت موسیقی در فیلم صامت همان قدر زیاد بود که در زمان تمرین و به وجود آوردن فضای لازم برای هنر پیشگان؛ و از اینجا بود که رابطه‌ای بسیار نزدیک و جدا نشدنی بین فیلم صامت و موسیقی به وجود آمد. به این ترتیب ابتدا یک پیانو و سپس گروه‌های کوچک‌سازی که عموماً شامل پیانو، آلتو و ویولن بود به استودیوهای فیلم‌برداری راه یافتند. شیوه‌ی کار به این ترتیب بود که در ابتدا هنرپیشگان صحنه‌ها را تمرین می‌کردند، سپس قبل از فیلم‌برداری برای این که فضای کلی و احساسی صحنه‌ها را بهتر درک نمایند، ارکستر آنها را همراهی می‌کرد و در هنگام فیلم‌برداری هم ارکستر در پشت صحنه کار را همراهی و هدایت بازیگران را به عهده داشت.این طریق استفاده از موسیقی در استودیوی فیلمبرداری تا زمان پیدایش فیلم ناطق ادامه داشت و به این ترتیب رابطه‌ای بسیار نزدیک بین فیلم صامت و موسیقی به وجود آمده بود، به طوری که می توان ادعا کرد موسیقی زبان گویای فیلم صامت شده بود.
اولین نظریه‌ها
نظریه‌های متعدد و جالبی در این مورد وجود دارد که اولین آنها توسط «هانس ایزلر» (Hans Eisler) در کتاب «آهنگسازی برای فیلم» ارایه شد، تصور او بر این است که تصاویر فیلم‌های صامت قاعدتاً دارای «تاثیر ترسناکی» روی بینندگان است. به همین دلیل از آغاز، تصاویر متحرک توسط موسیقی همراهی می‌شد. فیلم بدون همراهی موسیقی باید دارای تاثیری ترسناک باشد، چیزی نظیر بازی سایه‌ها روی دیوار – سایه‌ها و ارواح همیشه با هم بوده‌اند کارکرد جادویی موسیقی – باعث آرامش ارواح شیطانی می‌شود که ناخواسته باعث ترس و وحشت هستند.
به همین دلیل موسیقی به عنوان نوشدارو در مقابل تصویر معرفی می‌شد.رفع نارضایتی تماشاچی ناشی از دیدن تمثال‌های زنده‌ی در حال حرکت و صحبت اشخاص که به صورت صامت انجام می‌گرفت، احساس می‌شد. در واقع این تصاویر هم زنده بودند و هم زنده نبودند و این همان موضوعی است که شخصیت روح گونه و ترسناک آنها را می ساخت و از موسیقی استفاده می‌شد نه به خاطر آن که به آنها زندگی ببخشد که فاقد زندگی بودند.این مطلب بعداً تبدیل به هدف موسیقی در زمینه‌ی فیلم شد – بلکه برای خلاصی از ترس و کمک به بیننده برای دریافت کامل شوک بود.موسیقی برای تصاویر متحرک قابل مقایسه با سوت زدن یا آواز خواندن بچه‌ها برای غلبه بر ترس ناشی از تاریکی است. تنها دلیل واقعی برای ترسیدن این نیست که تمثال‌های ساکت که به نظر مثل ارواح می‌رسند در مقابل چشمان بیننده در حرکت‌اند، عنوان‌ها و نوشته‌ها بیشترین کوشش خود را می‌کنند تا به ترسناک بودن تصاویر کمک کرده باشند. ولی در مواجهه با ماسک‌هایی که با ایما و اشاره صحبت می‌کنند، مردم خود را موجوداتی از همان نوع فرض می‌کنند که با سکوت تهدید می‌شوند. نیاز موسیقی برای تصویر متحرک، بدون شک با زوال زبان گفتاری است که توسط «کارل کرائوس» (Karl Kraus) ابراز شده است. طرح همراهی تصویرها با دیالوگ توسط هنرپیشه‌های پنهان شده در پشت پرده که در نمایش‌های «پانچ و جودی» (Punch and Judy) انجام شد، بسیار تصادفی به نظر می‌رسد. این کار توسط کمدین ایتالیایی «لئوپولد فرگولی» (Leopold Fregoli) انجام شد. فرگولی چندتایی فیلم کوتاه ساخت، طرح این بود که خود او در صحنه‌ی نمایش حضور یابد فرگولی پشت پرده می‌ایستاد و با سینک شدن با تصویر صحبت می‌کرد یا آواز می‌خواند. در نمایش‌ها موسیقی همیشه جای خود را داشت، در تصاویر ترسناک یا داستان‌های دلقک بازی، موسیقی به خوبی با نوع داستان وفق داده می‌شد.
از طرف دیگر «کورت لندن» (Kurt London) در اولین بررسی ظریف خود در کتابش موسوم به «موسیقی فیلم» به طرح ساده‌ای از مطلب می‌پردازد که موسیقی به این خاطر استفاده می شد تا صدای پرژکتورهای اولیه را خنثی کند. آن طور که لندن اشاره می‌کند آکوستیک ناقص بیشتر از هر «نیاز هنری» بانی موسیقی تصویر متحرک است. لندن ادامه می دهد: «به طور غریزی مالکین سینما از موسیقی کمک گرفتند و این منطقی‌ترین راه برای استفاده از صدایی دلپذیر برای خنثی کردن صدایی ناخوشایند بود. آیزلر بر این باور است که نظریه‌ی جالب لندن نمی‌تواند به واقعیت نزدیک باشد. چون این سوال پیش می‌آید که «چه دلیلی دارد صدای پرژکتور این همه ناخوشایند باشد؟»
شاید جالب توجه تر از همه در بیان زیبایی شناسی فیلم، بررسی لندن است: «دلیل زیبایی شناسانه و روان‌شناسانه‌ی مهم در توضیح نیاز به موسیقی برای همراهی فیلم‌های صامت، بدون شک ریتم فیلم به عنوان یک هنر حرکتی است». ما عادت داریم حرکت را به عنوان یک فرم هنری همراه با صدا یا حداقل ریتم‌های شنیدنی درک کنیم. هر آنچه که عنوان فیلم را در خود دارد باید دارای ریتم فردی خود باشد که فرم، آن را مشخص می‌کند. (منظور از فرم در اینجا معنایی وسیع از یک درک غالب است.) وظیفه‌ی همراهی موسیقی در اینجا آکسان‌گذاری و عمق بخشیدن شنیداری است.»
از بین همه‌ی نظریه‌های مربوط به استفاده از موسیقی به همراه فیلم صامت، نظریه‌ی بالا که توسط لندن ارایه شده به نظر به درک ارتباط موسیقی و فیلم صامت از همه نزدیک‌تر است. لندن اشاره می‌کند که موسیقی فیلم ناشی از «هیچ نیاز هنرمندانه‌ای آگاه» دیده شود. معنی ضمنی‌ای که از گفته‌ی بالا می توان دریافت این است که موسیقی فیلم دارای منشایی سودجویانه است تا یک حرکت هنری.این منشاء سودجویانه برای موسیقی فیلم شاید آن بخشی را توضیح دهد که چرا مصنفان با قریحه قبل از آن که اجازه یابند تا موسیقی «هنرمندانه‌ای» برای تصاویر سینمای ناطق بنویسند، مدت زمانی طولانی به خاطر کسب چنین موقعیتی جنگیده بودند. برای بیشتر تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های موسیقی فیلم تنها یک نیاز شیطانی بود. چون در شروع سودجویی، موسیقی‌های نوشته شده برای فیلم‌های صامت آثار کم‌ ارزشی بودند.
اولین مورد شناخته شده‌ی استفاده از موسیقی در سینما در 28 دسامبر 1895 است، زمانی که برادران لومبر برای اولین بار ارزش تجاری بعضی از فیلم‌های اولیه را درک کردند. به نمایش درآمدن فیلم با همراهی پیانو در گراند کافه در بلوار کاپوسن (Capuscienes) در پاریس بود.
اولین نمایش عمومی لومیر در بریتانیا در پلی تکنیک در ریجنت استریت Regent Street))بود که یک هارمونیوم از نمازخانه‌ی پلی تکنیک به نواختن موسیقی پرداخت تا نمایش فیلم را همراهی کند. این برنامه در20 فوریه 1986 برگزار شد. در آوریل سال بعد در سالن های نمایش فیلم در لندن، ارکستر، نمایش فیلم را همراهی می‌کرد. در اولین سال‌های سینمای تجاری مواد موسیقایی که برای همراهی استفاده می‌شد، عبارت از هر آن چیزی بود که در آن لحظه در دسترس ‌باشد و در اکثر اوقات هم جریان دراماتیک نازلی را که روی پرده‌ی اتاق می افتاد زایل می کرد. مجموعه‌ی موسیقی انتخاب شده، شامل موسیقی کافه‌های سبک تا بعضی قطعات جدی کلاسیک می‌شد. در چنین روزهای نخستین، نوازندگان حرفه‌ای کمتر مورد توجه بودند، چون در بسیاری از سالن‌های نمایش فیلم، ارکستر چند اثر را می‌نواخت و بعد خیلی ساده نوازندگان، فیلم و حضار را ترک می‌کردند.همان طور که انتظار می‌رود تهیه کنندگان فیلم از این وضع چندان راضی نبودند، ولی کار چندانی از دست آنها ساخته نبود، چون نقشی که موسیقی در ارتباط با فیلم باید داشته باشد را نمایش دهنده‌ی فیلم تعیین می کرد.
زمانی که سینما توان خود را یافت، در بین تهیه کنندگانی که حساس‌تر بودند، تمایل تهیه‌ی موسیقی خاص برای تصویری خاص اجتناب‌ناپذیر شد. این فکر ابتدا در سال 1908 به ثمر نشست یک کمپانی در پاریس با عنوان «فیلم هنری» Le film d’art)) تاسیس شد و نوازندگان بزرگ را تشویق به اجرای قطعات بسیار معروف روی تصاویر فیلم کرد. کمدی فرانسه از تفکر حکایت کرد و این گروه اولین تولید خود را با نام «آسیستان دوک دو گیز» (L’assistant du Duc de Guise) به انجام رسانید. کار این طور به انجام رسید که از کامیل سن سانس، آهنگساز معروف فرانسوی خواسته شد تا موسیقی مناسبی برای این فیلم بنویسد. سن سانس پیشنهاد را پذیرفت و بعدها موسیقی نوشته شده را گسترش داده تبدیل به یک قطعه‌ی کنسرتی کرد که همان اپوس 128 برای سازهای زهی، پیانو و هارمونیوم است. به دلایل مختلف که اولین آن، هزینه‌ی قابل ملاحظه‌ای بود که برای نوشتن موسیقی باید پرداخت می‌شد، ایده‌ی تصنیف موسیقی خاص برای فیلم، چندان مورد استقبال قرار نگرفت. با این وجود از این فکر، صنعتی پیدا شد که به نیازهای رو به رشد موسیقی برای همراهی فیلم پاسخ داد.
در سال 1909 یک سال بعد از موسیقی سن سانس، کمپانی فیلم ادیسون با فیلم‌هایی که تهیه کرد شروع به رواج «پیشنهادهای خاصی برای فیلم» از جمله موسیقی برای آن کرد. در سال 1913 آثار موسیقی و اسامی ارکستر سالن‌های نمایش و پیانیست‌هایی که قادر به اجرای موسیقی برای حالت‌های خاص یا موقعیت‌های دراماتیک به شکل شایسته‌ای بودند در کاتالوگ‌هایی گردآوری شد. مشهورترین نمونه‌ی آن کینوبیبلیوتک یا کینوتک (Kinothek) [کتابخانه‌‌ی سینما] متعلق به ژوزپه بیکه است که برای اولین بار به سال 1919 منتشر شد. مجلات موسیقی تصاویر متحرک «سام فوکس» توسط زامینک در سال 1913 منتشر شد. ولی کینوتکی که توسط بیکه منتشر شد، در این گروه از همه مشهورتر بود. در کینوتک تعداد زیادی قطعات توصیفی موسیقی بر حسب سبک و حالت آنها دسته‌بندی شده بود، بسیاری از این قطعات را خود بیکه تصنیف کرده بود. این شیوه کاتالوگ‌سازی تمایل به دسته‌بندی به شکل نمونه‌ی زیر را پیدا کرد. این نمونه از خودآموز موسیقی فیلم اثر «ارمان» (Ermann)، بیکه و «براو» (Brave) است:
حالت دراماتیک (مفهوم اصلی)
1- اوج (مفهوم فرعی):الف. فاجعه (تقسیم فرعی) | ب. تحریک دراماتیک به میزان زیاد | پ. فضای پرابهت، مرموز بودن طبیعت
2- کشش مرموز: الف. شب: حالت شوم | ب. شب: حالت تهدید | پ. تحریک غیر عادی|
ت. تحریک عادی | ث. جادو: ظهور | ج. هلاکت قریب الوقوع
3- کشش – تحریک: الف. تعقیب، جنگ شتاب | ب. جنگ | پ. جنگ قهرمانانه| ت. کارزار | ث. آشوب، ناآرامی، وحشت| ج. گروه‌های مورد حمله قرار گرفته – سر و صدا| چ. طبیعت مورد حمله قرار گرفته، توفان، آتش
4- اوج، آپاسیوناتا: ب. عواطف سوگواری | پ. عواطف تحریک شده | ت. سرمستی | ث. پیروزی | ج. باکوسی [حالت‌های خلسه و هیجان] |
آن گونه که لندن اشاره می کند «دیگر مفاهیم اصلی عبارتند از: صحنه‌های دراماتیک، حالت‌های غنایی، حوادث کلی که به سه سرفصل فرعی تقسیم می‌شوند، طبیعت (توصیف شده به شکلی رومانتیک)، ملیت و جامعه، کلیسا و ایالت.
در آمریکا به طور عموم عقیده بر این است که «ماکس وینکلر» (Max Winkler) اولین کسی است که اقدام به چاپ کاتالوگ موسیقی فیلم صامت کرد. وینکلر کارمندی در فروشگاه نت موسیقی فیشر (Fisher) در نیویورک سیتی (New york City) بود. در اثنای 1912 درخواست موسیقی برای همراهی فیلم از فروشگاه فیشر به قدری زیاد شد که باعث شد که وینکلر با فکر روی این موضوع، خواب از سرش بپرد.در یک مجله‌ی موسیقی وینکلر خاطرات خود را چنین توصیف می‌کند: «یک شب بعد از آن که از سر کار به منزل بازگشتم، خوابم نمی‌برد صدها و هزاران عنوان، کوهی از کتاب‌های نتی که در مغازه‌ی فیشر انبار شده و کاتالوگ‌هایی که برایشان به چاپ رسیده بود، در مغزم رژه می رفتند. به طور قطع برای هر موقعیت، موسیقی مناسب آن وجود دارد. اگر راهی پیدا کنیم تا به رهبران ارکستر و نوازندگان پیانو و ارگ نشان دهیم که چه ذخیره‌ی سرشاری از موسیقی در انبار داریم، اگر بتوانیم دانش و تجربه‌ی خود را قبل از آن که خیلی دیر شده باشد به کار گیریم، قبل از آن که نوازندگان پیانو پشت سازشان بنشینند و شروع به نواختن کنند، در این صورت قادر خواهیم بود که نت‌های خود را به آنها بفروشیم.».
«ژوزف گرشنسون» (Joseph Gershenson) مدیر واحد موسیقی استودیوهای «یونیورسال» (Universal)، که شخصیت کاری خود را به عنوان یک نوازنده‌ی ویولن و همراهی کننده‌ی پیانو در سالن سینما آغاز کرد، در کتاب موسیقی فیلم از خاطرات خود چنین می‌گوید: «یکی از اولین فیلم‌هایی که من با آن کار کردم «بال‌ها» نام داشت؛ این فیلم بخشی از حاشیه‌ی صدا را که شامل افکت، شلیک گلوله و صدای هواپیما می‌شد روی یک صفحه‌ی گرامافون به همراه داشت. به ندرت این صفحه به صورت هم زمان با فیلم پخش می‌شد و این، غیر عادی نبود اگر صدای شلیک گلوله‌ها به جای نبرد در صحنه‌ی عاشقانه شنیده شود. موسیقی هم همیشه کلاسیک با شخصیتی سمفونیک بود.».

منبع: فرهنگ و آهنگ – شماره 22 – مهر و آبان 1387

ارسال شده به تاریخ 26 آذر 1392
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS