در جستجوی نامی برای موسیقی شهری ایران؛ کلاسیک یا دستگاهی؟
حامد جلیلوند
با افزایش تعداد متخصصان اتنوموزیکولوژی در ایران و تلاشهایی که برای شکلگیری این رشته شده است، شاید بتوان امیدوار بود که اتنوموزیکولوژی در حال ورود به مرحله جدیدی از حیات خود در کشور ما است. از این رو پرداختن به مسائل بنیادین آن از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود. بدون شک تعریف مفاهیم، اولین قدم در شکلگیری یک علم است
و طبقهبندی، تحلیل و توسعههای بعدی آن علم، همگی بر پایه همان تعاریف اولیه بنیان میشوند.با توجه به بومی نبودن برخی علوم در ایران، بسیاری از این مفاهیم از پیش تعریف شدهاند و ترجمه آنها برای شروع کار کفایت میکند اما در علوم انسانی که با فرهنگ، ارتباط تنگاتنگی دارند تعریف گروه دیگری از مفاهیم نیز ضرورت دارد. این مفاهیم، همان موضوعات بومی آن فرهنگ هستند که باید درون همین فضای فرهنگی و توسط کنشگران بومی آن علم تعریف شوند. اتنوموزیکولوژی در ایران چنین موقعیتی دارد. به رغم وجود چند کتاب و چندین مقاله، هنوز منابع اصلی این علم به زبان فارسی ترجمه نشدهاند و مفاهیم اصلی آن همچنان نامشخص هستند؛ هرچند که نباید فراموش کرد این وضعیت تا حدودی از موقعیت کلی و جوان بودن این علم در سطح جهانی نیز متاثر است.
تعین بارز تعریف یک مفهوم، تعیین نامی برای آن است. تعیین نام، با معین کردن حدود و تمیز آن از سایر مفاهیم پیرامونی یک موضوع همراه است. یکی از مهمترین مفاهیم در موسیقی ایران، تعریف موسیقی رسمی آن است. منظور از موسیقی رسمی، موسیقی است که در شهرها اجرا میشود و شناخته شدهترین سازهای آن تار، سهتار، کمانچه، سنتور، نی و تنبک هستند. این موسیقی در میان گروههای مختلفی که با آن در ارتباطند، با عناوین متنوعی خوانده میشود، عناوینی چون «موسیقی شهری ایران»، «موسیقی ملی»، «موسیقی اصیل ایرانی»، «موسیقی ردیفی»، «موسیقی ردیفِ دستگاهی»، «موسیقی سنتی»، «موسیقی کلاسیک ایران» و «موسیقی دستگاهی». تعدد این نامها، خود گویای ضرورت تعریف و تمیز آنها از یکدیگر است. بدون شک این تعدد نام، دلایل موسیقایی و نیز اجتماعی خاص خود را دارد اما آنچه در این نوشته موضوع بحث است نه دلایل شکلگیری این تعدد، بلکه بیان اهمیت تعریف و تعیین نامی درخور برای موسیقی رسمی ایران، در ادبیات اتنوموزیکولوژی است.
در این فهرست، عنوان موسیقی ملی را علینقی وزیری و شاگردانش برای تفکیک موسیقی مورد نظر خودشان از تولیدات پیروان موسیقی کلاسیک غرب در ایران آن زمان و نیز تولیدات پیروان مکتب موسیقی قدیم ایران (1) به کار گرفتند. موسیقی ردیفی و موسیقی ردیفِ دستگاهی نیز به اجرای ردیف و موسیقیهایی که بر مبنای قواعد مکتب قدیم شکلگرفتهاند اشاره دارد. اصیل در «موسیقی اصیل ایرانی» بیشتر به عنوان یک صفت و به منظور تاکید بر ریشهدار بودن این نوع از موسیقی استفاده شده، اما نامهای موسیقی سنتی ایران، موسیقی کلاسیک ایران و موسیقی دستگاهی توسط پژوهشگران داخلی و خارجی برای اشاره به این نوع از موسیقی به کار رفته است. در این میان، دو عنوان موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک ایران مشخصاً توسط اتنوموزیکولوگها یا دیگر پژوهشگران موسیقی غیر ایرانی به آن نسبت داده شده است.
به این ترتیب مسئله اصلی، انتخاب یکی از سه نام موسیقی سنتی ایران، موسیقی کلاسیک ایران و موسیقی دستگاهی است. موسیقی سنتی، عنوانی است که در زبانهای فرانسه و انگلیسی برای اشاره به موسیقی فرهنگهای پیشرفته شرقی استفاده شده و آنها را از موسیقی فولکلوریک متمایز میکند. به نظر میرسد عنوان موسیقی سنتی ایران در میان اهالی اتنوموزیکولوژی از اقبال کمی برخوردار است از این رو احتمالا در مقابل دو عنوان دیگر قابل اغماض خواهد بود. در مقابل دو عنوان موسیقی کلاسیک ایران و موسیقی دستگاهی با اقبال گروههای مختلفی از اتنوموزیکولوگها مواجه شدهاند.
موسیقی کلاسیک، در ادبیات اتنوموزیکولوژی به گونه خاصی از موسیقی اشاره دارد که میتوان آن را موسیقی عالمانه یا دانشورانه نامید. وجه ممیز موسیقی کلاسیک از دیگر انواع موسیقی مانند موسیقی فولکلوریک، تدوین شدن قواعد آن است که میتواند صورت شفاهی یا مکتوب باشد. تعداد موسیقیهای کلاسیک جهان محدود است و از آن جمله میتوان به موسیقی کلاسیک غرب، تمدنهای عربی، ترک، ایران، هند، چین اندونزی و ژاپن اشاره کرد. به این ترتیب مشخص میشود منظور از موسیقی کلاسیک ایران، نمونهای از موسیقی کلاسیک است که در ایران رواج دارد.
عنوان موسیقی دستگاهی، از دستگاههای موسیقی ایران (2) گرفته شده است. این نام در کتابهای متاخر توسط برخی اتنوموزیکولوگها و نیز اهالی موسیقی برای نامیدن این نوع از موسیقی به کاربرده میشود. دستگاههای موسیقی ایران که ساختار مُدالی موسیقی ایران را تشکیل میدهند؛ وجه ممیز این نوع از موسیقی با موسیقیهای هم خانواده چون موسیقی فرهنگهای ترک و عربی هستند.
به نظر نگارنده، ویژگی مثبت عنوان موسیقی کلاسیک ایران استفاده از مفهوم کلاسیک است که طبیعتا در مقابل سایر عناوینی چون اصیل و ملی از وضوح بیشتری برخوردار است. همین موضوع باعث ویژگی مثبت دوم یعنی فارغ بودن آن از بار ارزشی میشود، اما از سوی دیگر همین استفاده از یک مفهوم (موسیقی کلاسیک) برای نامیدن یک مصداق (در اینجا موسیقی رسمی ایران) را میتوان به عنوان نقطه ضعف نیز به حساب آورد. هم موسیقی سنتی و هم موسیقی کلاسیک، نوعی دستهبندی از موسیقی ملل محسوب میشوند که گروه خاصی از موسیقی را از موسیقی فولکلوریک، پاپ و غیره متمایز میکنند. از این رو عنوان «کلاسیک ایرانی» بیشتر از آن که برای یک نام مناسب باشد گویای یک ساختار اضافی زبانی است و از این رو هیچ تفاوتی با ساختارهای اضافی دیگری چون کلاسیک غربی، کلاسیک ژاپنی، کلاسیک ترک یا کلاسیک عرب نخواهد داشت.
علاوه بر آنچه گفته شد کلاسیک، واژهای غیر فارسی است و از این رو نیز به لحاظ هویتی برای نامیدن موسیقی ایران، مناسب نخواهد بود. چنین نامی، گویای آنست که این نوع موسیقی از سوی فارسی زبانان، نام مشخصی ندارد. همچنین پذیرفتن یک نام خارجی برای موسیقی ایران، به معنای پذیرفتن اقتدار اندیشه اروپایی و پژوهشگران غیر ایرانی در تعریف موضوع نیز محسوب میشود. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری خواهد داشت که در نظر بگیریم، موسیقی کلاسیک به صورت تاریخی به معنای موسیقی فاخر اروپاست. بعدها این عنوان برای تمایز موسیقیهایی که مانند موسیقی کلاسیک اروپا دارای قواعد تدوین شده بودند به عنوان یک لقب افتخارآمیز، از سوی پژوهشگران غربی به انواع دیگری از موسیقی ملل نیز داده شده است. شاید بتوان این تمثیل را به کار برد که با اعطای نشان افتخار کلاسیک از سوی پژوهشگران اروپایی به موسیقی سایر ملل، این موسیقیها به درجه موسیقی کلاسیک غرب ارتقاء یافتهاند. در پس این اندیشه، رویکردی اروپامحور و تطوری به چشم میخورد. رویکردی که فاصله گرفتن از آن به عنوان یک ارزش، امروز مورد توجه محافل علمی است.
در مقابل، موسیقی دستگاهی هم نامی فارسی است و هم گویای یک مصداق. اگر برای اشاره به موسیقی رسمی ایران در عنوان کلاسیک، حضور نام ایران ضروری است اما دستگاهی به تنهایی میتواند به این نوع از موسیقی اشاره کند. به زبان دیگر، واژه دستگاهی در ادبیات موسیقی جهان واژهای یگانه است. ممکن است این ایراد برای نام موسیقی دستگاهی طرح شود که این نام تنها به بعد مُدال موسیقی ایران اشاره دارد، اما همانطور که گفته شد این بعد، وجه ممیز آن از سایر انواع موسیقی است و از همین رو آن را برای نامیدن این نوع از موسیقی مناسبتر نیز میکند. تاکید بر ویژگیهای بارز از لحاظ زبانشناسی و انسانشناسی برای نامیدن یک پدیده فرهنگی امری معمول است و از تکنیکهای نامگذاری محسوب میشود. از سوی دیگر عنوان دستگاه، نماد تدوین شده بودن قواعد مدالی این موسیقی است و با توجه به تعلق آن به موسیقیهای کلاسیک جهان، این نام را گویاتر نیز خواهد کرد.
موضوع دیگری که ممکن است طرح شود آنست که با این وصف، چرا از عنوان موسیقی ردیفی استفاده نکنیم؟ در پاسخ باید گفت مفهوم دستگاه به لحاظ منطقی، عامتر از مفهوم ردیف است. روایتهای مختلف ردیف، نمونههایی از دستگاههای موسیقی ایران هستند که کاملا مشخص شدهاند و امکان دخل و تصرف در آنها نیست. از این رو ردیف، منطقی ایستا اما دستگاه منطقی پویا دارد. در نتیجه، میتوان قطعاتی داشت که در ردیفهای موسیقی ایرانی جای نمیگیرد اما در دستگاهها چرا. به این ترتیب، موسیقی دستگاهی برای نامیدن موسیقی ایران در برابر موسیقی ردیفی مناسبتر خواهد بود.
نامگذاری و تعریف از مهمترین ابزارهای و شاخصهای قدرت محسوب میشوند و اتنوموزیکولوژی ایران نیز به منظور تقویت خود باید از این ابزار بهره بگیرد. این موضوع که چه کسی نام این نوع موسیقی را در ادبیات جهانی اتنوموزیکولوژی تعیین میکند بسیار حائز اهمیت است. اگر این نام توسط اتنوموزیکولوگهای ایرانی معین شده و تعریف گردد، باید گفت اولین گام در تولید یک دانش محلی برداشته شده و اتنوموزیکولوژی ایران به این ترتیب از مرحله ترجمه به سوی تولید قدم برخواهد داشت.
1- منظور از مکتب موسیقی قدیم، اندیشهها، ارزشها، رفتار و تولیدات موسیقایی گروهی است که شاگردان مستقیم یا با واسطه چهرههای سرشناس موسیقی دوره قاجار محسوب میشوند. (مانند شاگردان میرزا عبدالله و حسین قلی استادان به نام تار)
2- دستگاههای موسیقی ایران شامل هفت مجموعه شور، سهگاه، چهارگاه، ماهور، همایون، نوا و راستپنجگاه هستند اما برخی تعداد دستگاههای موسیقی ایران بیش از هفت میدانند. این گروه آوازها (متعلقات دستگاههای شور و اصفهان) را به عنوان دستگاههای مستقل تعریف میکنند که در این روایت تعداد دستگاههای موسیقی ایران دوازده (بعضا سیزده) خواهد شد.
تصویر: نقاشی کمال الملک با عنوان عمله طرب، نوازندگان و رقصندگان عصر ناصری
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ – تیر 1392