درخشش ابدی الماسهای وبرن
شبنم شعبانی
آن روز به طور دقیق سیزده روز از پایان رسمی جنگ جهانی دوم میگذشت و به نظر میرسید دیو هولناک جنگ از پا درآمده است، اما عاقبت آهنگساز نخبه اتریشی مکتب دوم وین نشان داد، ترکشهای جنگ هنوز باقی است.
آنتون وبرن در سوم دسامبر ۱۸۸۳ در وین به دنیا آمد. در کنار مادری که پیانو می نواخت، اولین درسهای پیانو را آموخت و آرام آرام به سمت دنیای موسیقی کشیده شد.
نوازندگی ویولونسل را که تا آن زمان همچنان ساز محبوب موسیقی رمانتیک باقیمانده بود، آموخت و سپس در دانشگاه وین به تحصیل تاریخ موسیقی پرداخت و از آن جا که شیفته روابط ریاضی در موسیقی بود مجذوب موسیقی دوره رنسانس شد و رساله دکترایش را با تمرکز بر آن ارائه کرد.
اما مهمترین اتفاق در زندگی وبرن و به طور حتم از مهمترین وقایع در تاریخ موسیقی قرن بیستم، آشنایی وبرن و آرنولد شوئنبرگ و نزدیکی هر چه بیشتر این دو به یکدیگر بود.
شوئنبرگ که با دانش و جسارت بیحد خود در موسیقی و هنر، مرزهای موسیقی تنال را پشت سر گذاشته بود و سبک آهنگسازی دوازده تنی را پایه گذارده بود، بر وبرن بیاندازه اثر گذاشت.
وبرن برای مدت چهار سال نزد شوئنبرگ آهنگسازی آموخت و دوستی و احترام و مهر عمیقی میان آن دو برقرار شد. هرچند که زبانههای آتش جنگ دوم جهانی دامن این رابطه را نیز گرفت و شوئنبرگ که یهودی بود به ناچار اتریش را به سوی ایالات متحده ترک کرد.
وبرن پیش از آشنایی با شوئنبرگ به سبک شخصی خود در آهنگسازی دست یافته بود که متأثر از موسیقی رومانتیک بود. اما طی دوره آهنگسازی نزد شوئنبرگ دگرگونیهای قابل توجهای در سبک آهنگسازی او به وجود آمد، به طوری که توجه او از موسیقی پرتجمل رمانتیک به سبک واگنری به سمت ارکسترهای کوچک و موسیقی مجلسی معطوف شد.
بعدها وبرن اپوس ششم خودش را که شش قطعه برای ارکستر بود با «بالاترین عشق» به شوئنبرگ تقدیم کرد.
وبرن در کنار آلبان برگ، شاگرد دیگر شوئنبرگ که خود مدتی معلم آهنگسازی وبرن بود و او هم شیفته سبک آهنگسازی آزادانه شوئنبرگ شده بود به همراه خود شوئنبرگ مکتب دوم موسیقی وین را تشکیل دادند و جریان آهنگسازی جهان را متحول کردند.
وبرن در آهنگسازی بسیار گزیده عمل میکرد و تنها سی و یک اثر از او باقیمانده است که زمان این آثار از حدود چهار ساعت تجاوز نمیکند.
آثاری که در بین آنها سمفونی نیز دیده میشود اما او در قیاس با سمفونینویسان شهیر پیش از خودش نظیر مالر و بروکنر که سمفونیهای بسیار مطول و پرطمطراق مینوشتند یک سمفونی ساده و کوتاه اما بسیار تحسینبرانگیز هفت دقیقهای نوشت.
آهنگسازی هایش آنقدر گزیده و تراشخورده و پراندیشه بودند که ایگور استراوینسکی همواره از آثارش با عبارت الماسهای خوشتراش وبرن یاد میکرد.
فلسفه آهنگسازی و اندیشه پشت خلقهای هنری وبرن بر این استوار بود که اثر خلق شده باید آن قدر واضح و روشن و مشخص باشد که مخاطب قطعاً آن را درک کند. وضوح و شفافیت مسأله را وظیفه کسی میدانست که اثر را تولید میکند: شاعر، نویسنده یا آهنگساز. اما قابلیت ادراک را مربوط به آن کسی میدانست که اثر را دریافت میکند.
به این ترتیب هر آن چه را خلق کرده با نهایت دقت در وضوح هر چه بیشتر آن کوشیده است و از همین روست که مخاطب مجهز به ابزار ادراک آثار وبرن، ناگزیر از تحسین اوست و فقدانش و به ویژه مرگ ناگهانی و تراژدیوارش در آن زمان برای جهان موسیقی شوک بزرگی به حساب آمد.
شلیک سهگانه به سوی آهنگساز
تا سالها پس از مرگ وبرن چگونگی حادثه مرگ او کم و بیش در پردهای از ابهام قرار داشت. سالها بعد هانس مولدنهاور، پژوهشگر موسیقی آلمانی که به ایالات متحده مهاجرت کرده بود با همراهی همسرش روزالین عزم تهیه زندگینامه دقیق وبرن را کرد.
تحقیقات آنها از منابع گوناگون و مراجعه به ارتش آمریکا غبار از صندوق اسرارآمیز واقعه پانزدهم سپتامبر زدود و ابهامات را روشن کرد. زندگینامه در ۱۹۸۷ در نیویورک منتشر شد: در پانزدهم سپتامبر واپسین سال جنگ به آهنگساز بزرگ سه بار شلیک شده بود.
در روزهای پایانی جنگ وبرن با این تصور که وین دیگر آن چنان برای ماندن امن نیست به شهر کوچک میترسیل در زالسبورگ نقل مکان کرد. با پایان یافتن جنگ نیروهای متفقین خاک اتریش را به تصرف خود درآورده بودند و سربازان متفقین در هر گوشه کشور دیده میشدند.
وضعیت ویژه حکومت نظامی و منع رفت و آمد در بیشتر نقاط کشور، هرچند دیگر عادی شده بود اما فضا را بسیار حساس کرده بود.
در پانزدهم سپتامبر ۱۹۴۵ در حالی که حدود دو هفته از اعلام رسمی خاتمه جنگ گذشته بود، وبرن شام را در خانه دخترش صرف کرد و بعد از شام در حالی که اعضای خانه در خواب بودند بدون سروصدا قصد خروج از خانه را کرد تا سیگاری بکشد.
گفته میشود همان زمان یک گروه از سربازان آمریکایی به دنبال دستگیری داماد وبرن، بنو ماتل آمده بودند. بنو به دلیل تجارت سیاه و غیرقانونی تحت پیگرد قرار گرفته بود.
روشن نیست در آن شب شوم نیمه سپتامبر پای وبرن ناخواسته به این معرکه باز شد و یا تنها به دلیل حضورش در خیابان و نقض حکم منع رفت و آمد ناشی از حکومت نظامی، سرجوخه آمریکایی، ریموند نوروود بل، سه بار به سوی او شلیک کرد و آهنگساز بزرگ از پا درآمد.
ریموند بل که اهل کارولینای شمالی بود از زمانی که فهمید به چه کسی شلیک کرده است، هرگز خودش را نبخشید و رنج و عذاب وجدان همدم همیشگیاش شد. دست از سرزنش خودش برنمیداشت و برای تسکین آلامش به میگساری بیحد و اندازه پرداخت.
اعضای خانوادهاش نقل کردهاند که او با رنج مینالید که آهنگساز افسانهای مکتب دوم وین را من کشتهام و برای این صدمه خودش را نمیتوانست ببخشد. کابوس این حادثه ریموند بل را رها نکرد و الکل آهسته آهسته او را از پا درآورد. ده سال پس از مرگ وبرن، ریموند بل درگذشت.
دقت فوقالعاده و روابط بسیار پیچیده ریاضی در آثار وبرن در بحبوحه پریشانیهای افکار عمومی ناشی از صدمات جنگ باعث شد تا شایعات اعجابآوری در باره وبرن بر سر زبانها بیافتد.
از شایعات کوچک در باره این که روح آهنگساز انتقام خون او را از قاتلش خواهد گرفت تا اتهامات بزرگتر نظیر جاسوسی توسط وبرن و تبادل رمزآمیز اطلاعات در زمان جنگ با کدهای ویژه در پارتیتورهای آثارش. آثاری که آن چنان پیچیده مینمود که مفسرین را اغوا میکرد و تحلیلگران در آینه آن هزار نقش میدیدند و مرگ غیرعادی وبرن آن را دامن میزد.
به هر رو مرگ وبرن هرچند تراژیک و تأسفبار اما فرصت حیات او و آن چه به جهان موسیقی اضافه کرد آن چنان غنی و نغز است که میتوان موهبتش خواند و از این چشمه بسیار نوشید و آموخت. الماسهای خوشتراش وبرن هنوز میدرخشند و هنوز چشمها را خیره میکنند.
منبع: بیبیسی