جایگاه مقام در موسیقی نواحی
کیوان کیانیان
چندی است در حوزه موسیقی نواحی و اقوام، اصطلاحاتی رایج شده که متاسفانه بدون هیچ پشتوانه و ادلهای، همهگیر شده و مورد استفاده قرار میگیرد. در این میان هم کمتر کسی به این مساله دقت کرده یا آن را مورد بحث و بررسی قرار داده است؛ مگر در اندک مواردی خاص که آن هم بهصورت پراکنده و غیرمنسجم تعاریف یا انتقاداتی صورت گرفته است. به این خاطر، راقم سطور در این مورد به منظور به چالش کشیدن ذهنیات پژوهندگان این حوزه موسیقی، مطالبی را طرح کرده، شاید که آغازی برای تفکر و حل و فصل برخی ابهامات حوزه موسیقی نواحی باشد.
موسیقی مقامی
تعاریف زیادی از این نوع موسیقی شده است که همه، جای تامل و تفکر دارند، ولی به نظر میرسد با توجه به وجه تسمیهی کلمه «مقام» که به معنی جایگاه و منزلت و شأن است، هرگونه موسیقی، به خودی خود چنین جایگاهی را جدای از منطقه جغرافیایی، زبان و فرهنگ آن موسیقی دارد. پس اطلاق موسیقی مقامی به انواع موسیقی محلی یا مقام، تنها به واسطه منطقه یا ناحیهای خاص با دارا بودن زبانی غیر از زبان رسمی کشور تلقی صحیحی نیست و اینگونه نگرستین به مقوله مورد نظر جای بسی تفکر دارد.
مگر نه اینکه در موسیقی سنتی که خود وامدار موسیقی نواحی است، آوازها و گوشهها با اسامیای به کار برده شدهاند که اشاره دارد به محل، اشخاص و اتفاقاتی که برآیند همه اینها میتواند باشد؟ پس با این حساب، آیا نمیتوان به جای «گوشهی حسینی» بگوییم «مقام حسینی» و به جای «آواز اصفهان» بگوییم «مقام اصفهان» یا به جای «شوشتری» بگوییم «مقام شوشتری»؟
اگر به اعتباری، مقام را به معنی جایگاه و شأن و منزلت موسیقی در نظر بگیریم، آیا در موسیقی سنتی، آوازها و گوشهها فاقد شأن و منزلت هستند؟ پس چرا به آنها مقام گفته نمیشود؟ با توجه به اینکه نگارنده سعی بر آن دارد که در این حوزه، زوایای تاریک و مبهم را (که اموری عارضی بر این سنت موسیقی است) روشن کند.
از ابتدا به عرض میرساند که موسیقی منطقه کرمانشاه با توجه به شرایط فرهنگی و اعتقادی و باورهای دینی آن به چند بخش یا حوزه تقسیم میشود که موسیقی تنبور یکی از انواع آن است. این موسیقی نزد پیروان آیین «یارسان» به خوبی از ادوار پیش مورد قداست بوده و با تلاش و زحمات بسیار در حفظ و انتقال آن به نسلهای بعد از خود کوشیدهاند.
موضوع اصلی مورد بحث، آن است که متاسفانه چند سالی است برخی نوازندگان و هنرمندانی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند، بدون تحقیق و بررسی نظرات و دستاوردهای شخصی، خود را به این موسیقی تحمیل کرده و بعضاً به آن به چشم وحی منزل نگریسته تا آنجا که ذهنیات خود را به خورد هنرجویان داده و میدهند.
آنطور که پیشتر گذشت، کلمه مقام در ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر، بسیار بیشتر از دیگر مقولههای موسیقایی آورده شده است، آن هم بدون هیچگونه توضیحی که این کلمه جایگزین کدام یک از کلمات آواز، لحن، ملودی یا … شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
در ادامه باید چنین اذعان کرد که تاریخ دقیقی درباره به کار بردن واژه مقام نمیتوان به قطعیت عنوان کرد. به این ترتیب به نظر میرسد که مقام جایگزینی است که به جای نظم، لحن، آوا، گوشه یا ملودی به فراخور، مورد استفاده قرار گرفته است.
تا چند دهه گذشته در موسیقی تنبور، به جای «مقام» از کلمه «نظم» استفاده میشد که هر نظم به چند «کلام» تقسیمبندی میشد. امروزه نوازندگان و آهنگسازان این ساز باستانی به جای نظم، از مقام استفاده میکنند و برای این مقامات تنبور، تعدادی دستهبندیهایی را که معمولا با روایات و نگاه اساتید پیشین همخوانی دقیقی نیز ندارد، ابراز میکنند. بهطور مثال، گروهی تعداد مقامات تنبور را ۷۲ مقام میدانند که پرواضح است اینگونه نگرش از سابقه توجه به عدد ۷۲ در نزد اقوام ایرانی نشأت میگیرد. بهعنوان نمونه میتوان به ۷۲ بند از «یسنا» (بخشی از کتاب مقدس اوستا) و نیز تعداد رشتههای کُستی (کُشتی) زردشتیان (کمربند دینی زردشتیان) همچنین ذکر و یادی از تعداد شهدای واقعه کربلا در فرهنگ ایرانی اسلامی اشاره کرد.
گروهی دیگر، تعداد مقامات تنبور را بیش از این تعداد دانسته و تعداد آن مقامات را بالغ بر ۱۰۰ مقام میدانند. به نظر میرسد این اختلاف نظر در تعداد مقامات از آنجا نشأت میگیرد که در یک حوزه تعدادی از مقامات حوزه دیگر را بهعنوان مقام به حساب نیاوردهاند و این خود آغاز ابراز سلائق منطقهای و شروعی بدعتآمیز در آن شده است.
در حالت کلی، مقامات تنبور را به «حقانی» و «باستانی»، و باستانی را به «مجلسی» و «مجازی» تقسیم میکنند که برای هر کدام از این دستهبندیهای تعاریفی نیز ذکر کردهاند.
با توجه به استفاده و رواج کلمه مقام به جای نظم – آنطور که امروزه رایج و متداول شده است – قائل شدن اینگونه تقسیمبندی نیز برای مقامات تنبور بدون هیچگونه پشتوانه منطقی و سنتی است و نویسنده در ادامه به بیاساس بودن آن اشاره خواهد کرد.
متاسفانه جدای این دستهبندیها، اخیرا برخی از آهنگسازان و نوازندگان این تقسیمات را نیز به اجزای کوچکتری تقسیم کردهاند و برای هر مقامی، جزئیاتی در نظر گرفتهاند. به طور مثال، آواز، آواز اول، زمزمه اول، آواز دوم و …
جای بسی تعجب و سوال است، مگر نه اینکه موسیقی ما موسیقی بداهه و حال است و اگر چنین پیش رود، اصل این گفته نیز زیرسوال خواهد رفت یا مگر نه اینکه موسیقی سنتی ما دچار این معضل شد؟ و به قولی راه رفته را چرا باید دوباره رفت؟
در موسیقی سنتی جدای از دستهبندی آوازها و گوشهها تاکید بر اجرای تعداد تحریرها موجب سلب شدن توانایی و یکنواختی اجرایی خوانندگان شد و خلاقیت و بداهه را از آنان گرفت.
آیا موسیقی تنبور گونهای موسیقی شفاهی و بداهه نیست؟ مگر نه اینکه استاد باید اسلوب و چارچوب را به شاگرد آموزش دهد و شاگر نیز با ممارست و خلاقیت آنچه را که فراگرفته است، به بهترین نحو با شیوه خود ارائه دهد؟
نگارنده با توجه به اینکه معتقد است موسیقی نواحی یا اقوام در فرهنگ شفاهی هر قومی بهصورت سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و با توجه به اینکه چه بسا اسامی و تعداد این نظمها در زمانی زیاد و در زمانی کم شده است، بر این نظر است که به اینگونه اطلاق تا آنجا میتوان باور داشت که کلمه مقام را به واسطه شأنیت و اعتباری که بخشیده است، بتوان مورد تأکید و تأیید قرار داد و در غیر این صورت صرفأ نامی است بیپشتوانه و در چارچوب سنت معنوی موسیقایی یارسان جایی ندارد و نمیتوان آن را گنجاند، به آن صورت که دستهای را مقامات مجلسی بهشمار آورد، در حالی که گروه دیگر را مقامات حقانی بنامیم.
به عبارتی، «حقانی» صفتی است برای مقام و دقیقاً شأنیت و حقانیت آن را میرساند. در حالی که اگر برای آن دسته از مقامات که آنان را غیرحقانی (مجازی) میخوانند، اصطلاح مقام را نیز به آنان اطلاق کنیم، تعبیری مبهم و مهمل است؛ چراکه برای یک امر مجاز که از حقیقت به دور است شأنیتی قائل شدهایم و اینگونه نگریستن که تضادی آشکار در آن است از بیخ و بن بیاساس است.
به این ترتیب با ذکر مثال میتوان گفت، «نظم شیخ امیری» که دارای پردهبندی خاص و مستقلی است، کلامات بسیاری در این نظم بهعنوان زیرمجموعه از قبیل «هی داوود»، «حقاً حقاً»، «علی علی» و… نواخته میشود.
لذا اگر بتوان دستهبندیای براساس آنچه گفته شد برای تنبور قائل شویم، به این گونه میتوان در نظر گرفت:
نظم: آهنگها یا ملودیهایی که دارای پردهبندی خاص و مستقلی هستند به مانند نظم «شیخ امیری»، «نظم سحری»، «نظم ساروخانی» و …
کلام: زیرمجموعههایی از نظم هستند که معمولا یک یا چند بندی هستند که تکرارپذیرند و فقط در اشعار تغییری داده میشود و همراه اجرای آن، حضار با حفظ ریتم با دست زدن و همخوانی گروهی، با ذکر یک بیت آن را همراهی میکنند.
سربند: گونهای از کلام است با اشعاری به گویش گورانی قدیم که انعکاسی از متون دینی یارسان است، به اینگونه که معمولا به اتفاقی خاص در یکی از «ادوار» اشاره دارد.
ذکر: اذکار منشأ پیدایش دقیقی ندارد. اینگونه «اذکار» عموما تحت تاثیر مدح، مولودی، بزرگداشت اشخاص و مقدسین خلق شده است. با توجه به اینکه خالق ذکر باید صاحب توانایی و قابلیت خاصی در نوازندگی باشد، از نظر معنوی نیز باید صاحبدل و از پاکان باشد.
نهایتا درباره تعداد نظم، کلام، سربند و اذکار از نظر زمانی و تعداد به صراحت نمیتوان نظری اظهار کرد.
در آخر باید چنین اذعان کرد که آنچه از نظر گذشت، درپی ثمره و تلاش و زحمات همه پژوهندگان و هنرمندان این حوزه موسیقی (نواحی) است و باید کوششهای ایشان را ارج نهاد و هدف نگارنده از این نوشته اشارهای است به آنچه که در اصل اینگونه هنر و موسیقی ساری و جاری بوده و امید بر آن است که در آینده نیز ادامه یابد.
پینوشت: کلمه مقام در اصل با ضمه میم خوانده میشود و در زبان فارسی امروزه با فتحه میم
اذکار شامل حوزه گوران نیست.»
منبع: ایسنا