بنیان های تفسیر پذیر
مروری بر مبانی موسیقی راک
مروری بر مبانی موسیقی راک
مهران پورمندان
هنگامی که «الکسیز کورنز» خواننده و گیتاریست انگلیسی گروه بلوز خود را با مشارکت «سیریل دیویس» خواننده نوپای انگلیسی تشکیل میداد در واقع شیوهی موسیقی بلوز دیگر برایش ارضا کننده نبود، بنابراین با به کارگیری الگوهای «ریتم-بلوز» و هارمونی ای ساده، با دعوت از «دیک هک اشتال اسمیث» نوازنده ساکسفون،یک بخش «هردباپ» به آثارش افزود تا به شیوهی دلخواه موسیقیایی اش نزدیک شود. با این کار «کورنر» قصد داشت تا از ریتمهای قرار دادی «جاز» دوری جوید؛ به همین دلیل در گروه خود از «چارلی و اتس» و «جینجر بیکر» به عنوان نوازنده درامز استفاده کرد تا الگوهای ریتمیک متفاوتی را خلق کند. وی همچنین برای دوری هرچه بیشتر از صدادهندگی سازهای «جاز» نقش بم گروه را از ساز کنترباس حذف کرد و به جای آن یک نوازنده گیتارباس به نام «جک بروس» استفاده کرد. این شیوه جایگزینی ریتم و هارمونی کورنز به واسطه اجراهای بیشمار رادیوییاش نه تنها توانست این ساختار تازه را به خوبی معرفی کند بلکه موجب گشت تا بسیاری از موسیقی دانان دیگر همچون «گراهام باند» و «جان مک لافلین» گیتاریست، «فیل سیمن» درامر و « اسپایک هیتلی» باسیست که به شیوه «جاز مدرن» معتقد بودند همگی از سبک او پیروی کنند و نوعی از موسیقی جازی را پدید آورند که در انتهای دهه 60 به «راک» موسوم شد. در واقع تمام موسیقی دانانی که بعدها در انگلستان عنوان شیوهی راک را برای موسیقی خود برگزیدند همه به نوعی وام دار کورنر بودند. با این حال،بسیاری از موسیقی دانان سرشناس دهه 60 میلادی همچون «کارمل جونز» ترومپتیست «جانی گریفین» نوازنده ساکسفون تنور، «سانی کلارک» ، « چیک کورا»، «هربی هانکوک» ، «درک جوردن» ( همگی پیانیست ) قطعات خود را به شیوهی «هاردجاز» میساختند. بسیاری دیگر نیز مانند « اورنت کولمن» و «چاک بری» نوازندگان ترومپت و «بیلی هیگینز» نوازنده درامز قطعات خود را به شیوهی «جاز آزاد» می ساختند. هر دو گروه این آهنگسازان، سبک «راک اند رول» دههی 50 را که همچون طوفانی جامعه آمریکا و اروپا را درنوردیده بود از سر گذرانده بودند.
روند موسیقی «راک» به یکباره صورت نگرفت بلکه در دهه 60 شکل اولیه آن پدید آمد و در دهه 70 شکل آن گستردهتر شد و در دههی 80 انواع مختلف خود را یافت.
به هر حال جوامع اروپایی که از یک سو با پدیده انقلابهای رهایی بخش مواجه شده بودند و جامعه آمریکایی که با مسئلهی تبعیض نژادی و اعزام جوانان به جنگ دسته و پنجه نرم میکرد، همه نوعی دیگر از موسیقی را طلب میکردند که فراگیرتر و عامتر و همه پسند باشد؛ به همین دلیل موسیقی راک برپایهی اصل هرچه سادهتر بودن استوار شد.
اگرچه در شکل گسترده و فراگیر نوازندگانی چون «جیمی هندریکس» و گروههایی چون «بیتلز» و «رولینگ استونز» در نگاه اول معرف و به یادآورنده راک در اذهان هستند؛ اما واقعیت این است که از نظر اجرایی افرادی چون «کورنر» ، «لیتل ریچارد» ، « چاک بری» و «بودیدلی» از پیشتازان این جریان محسوب میشوند. ازنظر سیر تکوینی نیز موسیقی دانی به نام «مایلس دیویس» میتواند معرف به سرانجام رسیدن سیر روند موسیقی راک محسوب شود.
دیویس در سالهای اولیه دههی شصت برای کویینتت خود جهت اجرای کنسرت و ضبط صفحه، موسیقی دانان جوان را به دور خود جمع می کند؛ از جمله «جورج کولمن» و سپس «وین شورتر» هر دو نوازندگان ساکسفون تنور، «هربی هانکوک» نوازندهی پیانو، «ران کارتر» نوازنده ساکسفون باریتون، « تونی ویلیامز » نوازندهی درامز. اما دیویس در ابتدا همچون بیل ایوانز و هربی هانکوک به سادگی هارمونی در آثارش معتقد نبود بلکه بیشتر بسط و گسترش هارمونیکی و استفاده بی شمار از آکوردها و جایگزینی آنها را دنبال میکرد. به عنوان مثال میتوانیم به دهمین میزان از قطعه «همه شما» از دیویس برای پیانو سولو را نگاه کنیم (مثال شمارهی 1).
استفاده از صدا دهندگی های متفاوت ساز نیز در کارهای دیویس رایج نبود. بعدها با پیوستن «جان مک لافلین» نوازندهی گیتار الکتریک و «جوزاوینول» نوازندهی پیانو الکتریک وارگ؛ نه تنها سونوریته بلکه هارمونی آثار دیویس نیز دگرگون و تحت تأثیر قرار گرفت. پیانوی الکتریکی نیز با پیوستن «چیک کورا»جانشین هانکوک، در مجموعهی سازهای دیویس وارد شد. دیویس با این نگاه شیوه صدا دهندگی ترومپت خود را به سر و صدا نزدیک ساخت و با بکارگیری تنها یک آکورد ( به عنوان مثال آکورد هفتم ر با نتهای کروماتیک همسایه در مد میکسولیدین در قطعه « پیس فول» ) به بیتحرکی محض هارمونیکی روی آورد و با پیوستن جک دو جانت درامری که به طور گسترده از الگوهای ریتمیک «ریتم بلوز» استفاده میکرد، اشکال ریتمیک آثار دیویس دگرگون شد.
دیویس با گردآوری بهترین نوازندگان به دور خود موفق شد تا ساختار مستحکمی از این شیوه را تجربه و ارائه دهد. بیل ایونس، «برانفورد مارسالیس» و «باب برگ» نوازندگان ساکسفون سوپرانو، «مارکوس میلر» نوازندهی گیتار باس، «مایک استرن» و «جان اسکافیلد» نوازندگان گیتار الکتریک، همه از نوازندگان بزرگی بودند که در به سرانجام رسیدن این شیوهی موسیقایی همگام با دیویس سهم به سزایی داشتند.
پیشرفت الکترونیکی دراداوات سازی، به کارگیری وسایل الکترونیک،نزدیک شدن هرچه بیشتر به افههای صوتی را در این نوع موسیقی برای موسیقیدانان فراهم ساخت. اکولایزرها، انواع و اقسام پدالهای واوا، دیستورشنها، فیوزها و فلانژرها، هارمونیزرها، ریوربودیلِیها، اکو و استریو کوروسها و بالاخره انواع ریتمسازها از جمله این ادوات بودند.
در روند زمان،جایگزینی سازهای الکتریک نیز به دلیل سونوریتههای متفاوت و دلخواه این موسیقیدانان به گونهای جداناپذیر از ویژگیهای این شیوه شد. چنانچه جان مک لافین پس از به کارگیری هم زمان پیانواکوستیک و پیانوالکتریک توسط چیک کورا گیتار سنتتیزه را تجربه میکند. از طرف دیگر مک لافین از این ساز برای اجرای همزمان ملودی، اکومپانیمان وباس کونتینو (مانند پیانو) استفاده میکند.
وبلاخره دیویس با هم نوازی جیمی هندریکس گیتاریستی که نبوغش در بداهه نوازی همه را شگفت زده میساخت به تلفیق بداهه نوازی در این نوع موسیقی دست پیدا کرد.
اما موسیقی راک در ساختار کلی خود در ابتدا به گونهای عمیق و صمیمانه به جاز کهن و بلوز عامه پسند وفادار بود. به همین دلیل اکثر کسانی که به این شیوه آثاری میساختند بنیان موسیقی خود را بر پایههای موسیقی آوازی با فرم ترانه ( با تعریفی که از این اصطلاح در موسیقی جز وجود دارد) استوار کردند. ترانههایی ساده که با سونوریتههای جدید گیتار الکتریک و یا گیتارباس همراهی میشد. سبک آوازخوانی خوانندگان موسیقی راک در مجموع تا اندازه زیادی برگفته از موسیقی سیاهان، موسیقی عامیانه، محلی و موسیقی سرزمینهای غرب آمریکا را به خود گرفت اما آنچه که شیوهی آوازخوانی این خوانندگان را متفاوت میکرد غریدن، شیون کردن، جیغ کشیدن، برآوردن صدا از حلق و خواندن در محدودههای صوتی بالاتر از حد معمول و همچنین بهکارگیری هجاهای کوتاه و بیمعنی چون «یهیهیه» بود. اشعار معترضانه به جنگ و تبعیض نژادی نیز موجب جذابیت و پذیرش هرچه بیشتر این آوازها شد.
ریتم غالب در این آهنگها با قدرت هرچه تمامتر دوتایی (هشت چنگ مساوی در هر میزان که یا عملاً شنیده میشد و یا حس میشد) به کار گرفته میشد که با یک تقسیم سهتایی از یکدیگر مجزا میشدند و برگفته از ریتم فانک بود (مثال شماره 2). میزان بندیها 4/4 و سرعت به ندرت از 144 به ازای هر سیاه تجاوز میکرد. الگوهای ریتمیک برگزیده در موسیقی راک به نوازنده درامز واگذار میشد تا با فرار از ریتمهای قرار دادی جاز و بویژه جاز آزاد به زبان ریتمیک دلخواه این موسیقی نزدیک گردد، بنابراین الگوهای ریتمیک برگزیده از طرف درامر بسیار فشرده و شدیداً کنترل شده بود. البته باید خاطر نشان ساخت که رسیدن به این چنین منطق ریتمیکی به یکباره صورت نگرفته بود. به عنوان مثال در سالهای پایانی دههی 40 میلادی در قطعهی «داون بیت» از «چارلی پارکر» و «دیزی گیلسپی» این تلاش صورت گرفته بود.
از نظر فرم، این موسیقی به فرم بلوز 12 میزانی و فرم A-A-B-A با اندکی تغییر نزدیک بود. همچنین تمایل بسیار شدیدی برای بکارگیری الگوهای ملودیک کوتاه که بارها نیز تکرار میشدند، وجود داشت.
موسیقی راک در طول سه دههای که از تولد تا بلوغ گذراند سبکهای متفاوتی را تجربه کرد تا بدان جا که امروز تعیین حد و مرز مشخص و حتی تعریف جامعی از این موسیقی بسیار دشوار به نظر میرسد. اما بنیانهای موسیقی راک با تمام تغییراتی که در طول عمر خود از سر گذرانده است و با وجود همهی این تعاریف کلی، تفسیر پذیر است.
منبع: مجله فرهنگ و آهنگ – شماره ۱ – دی ۱۳۸۳