« آیدا » دیگر در مصر نیست
موسیقی جهان در سالی که گذشت
نادر مشایخی
سال ۹۲ مصادف بود با دویستمین سال تولد دو آهنگساز که هر کدام از لحاظ تاریخی در روند موسیقی به قدری تاثیرگذار بودند که تاریخ موسیقی را بدون در نظر گرفتن آن ها نمی توان تصور کرد : ریشارد واگنر ( Richard Wagner ) و جوزپه وردی ( Giuseppe Verdi ). صرف نظر از اجراهای متعدد آثار آنان ٬ تعداد زیادی کتاب ٬ در مورد زندگی ٬چگونگی تاثیرات اجتماعی آثار این دو و تجزیه و تحلیل فنی – هنری و … ٬ به چاپ رسید. به غیر از بازنگری آثارشان ٬ جنبه های جدیدی از تفسیر این آثار دیده می شود. به طور مثال ٬ جنبه های اسطوره ای واگنر٬ کاهش پیدا کرده اند یا جنبه های ملی در آثار وردی به ندرت شنیده می شوند. از یک طرف ما ظاهرا با نوعی تمایل به دیدگاهی « جهانشمول » روبه رو هستیم و از طرف دیگر با نوعی « غلظت زدایی» . اینکه دیگر کاراکتر « وتان » در اپرای « والکوره ی» واگنر الزاما در قصر اساطیری « وال هالا » نیست ٬ یا اینکه « آیدا » دیگر در مصر نیست ٬ تلاش هایی هستند برای « جهانشمول» کردن پیام آهنگسازان. این تلاش در نحوه اجراها در مواردی که در گذشته ٬ به خاطر تاکید در جنبه های حماسی ٬ خیلی کند بودند به مراتب تند تر شده اند.
این تغییرات ٬ واکنشی به تحولات اجتماعی سال های اخیر است. سرعت به ظاهر نشانه پیشرفت است. گو اینکه این پیشرفت ظاهری با خود٬ زوایدی ناخوشایند به همراه دارد. به تدریج در حال نزدیک شدن به پیشگویی های « والتر بنیامین » در مورد دریافت هنر در عصر تولید انبوه هنری با استفاده از ابزار مکانیکی-الکترونیکی هستیم.
سرعت در موسیقی یعنی نسبت رخداد به زمان. یعنی در واقع درک مدت زمان٬ فقط با محتوای آن امکان پذیر است. ولی در زندگی اجتماعی سال های اخیر با تسریعی مواجه هستیم که زمان آن الزاما با رخداد تعریف نمی شود٬ مثلا مشغولیت با رایانه الزاما برای تسریع نیست٬ یا ساخت خودروهای پر سرعت ٬ الزاما در زندگی روزمره ٬ رسیدن به مقصد را تسریع نمی کند.
اگر این نوع از سرعت را در موسیقی پاپ سال های اخیر جست و جو کنیم ٬ به نتایج عجیبی می رسیم که حاکی از تمایلاتی است که در واقع ارایه بیش از حد محصولاتی را سبب شده که تماما در خدمت سرمایه داری پیش می روند؛ موسیقی ای که آن را به سبب کمبود محتوای « تفریحی » می نامند ٬ از این نوع هستند.
در مقابل موسیقی « تفریحی » با تلاش هایی از طرف آهنگسازان مواجه هستیم. در وهله اول تعداد بیشمار از آهنگسازان مطرح یا مدت زمان آثارشان را طولانی تر کردند یا از طریق تغییر مصالح آهنگسازی در صدد تاثیری طولانی تر از انتظار در مدت زمان کوتاه برآمدند. در طول ۱۰ سال اخیر ٬اتفاقی قابل توجه برای ما ایرانیان در رابطه با موسیقی رخ داده. تعداد رویداد های موسیقایی٬ که با موسیقی ایرانی در رابطه هستند٬ رو به فزونی است. این که موسیقی ایران امکان عرضه در سطح جهانی را یافته ٬ از یک طرف می توان با اتفاقات اجتماعی در ارتباط دانست ولی از طرف دیگر و مهم تر ٬ امکاناتی است که این موسیقی و فقط این موسیقی در اختیار دارد.
تلاشی که سال هاست به بن بست می انجامد٬ یعنی تعدیل مصالح موسیقی ایران برای قابل هضم کردن آن برای اروپاییان ٬ لزوم خود را از دست داده. در عوض ٬ تمرکز روی خصوصیات منحصر به فرد این موسیقی است که در حال حاضر به مراتب جذاب تر و عمیق تر شده. در حال حاضر ترکیب های بیشماری از موسیقی ایرانی و انواع موسیقی های دیگر در حال تجربه کردن هستند که نه تنها به ذات این موسیقی لطمه نمی زنند٬ بلکه از امکانات این موسیقی برای ابداع عادات شنیداری جدید استفاده می کنند.
کشف دوباره جنبه های عاطفی ای که در زیر پرده ها وجود دارند٬ به این امکان منجر شده که موسیقی ایرانی که وجود این ریز پرده ها جزو لاینفک آن است ٬ در مرکز توجه قرار گیرد. به این معنی که موزیسین های جوان ایران بهتر است برای نشان دادن توانایی هایشان در خارج از ایران فعالیت کنند.
طی دهه گذشته ٬ با استناد به دید « شناخت- شناسی » ٬ موسیقی در بعدی تازه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. « علوم شناختی » همیشه روی زبان ٬ رفتار٬ تفکر ( حل مشکلات ٬ تصمیم گیری ٬ قضاوت ) ٬ حافظه و یادگیری متمرکز بوده اند. اما حیطه دیگری وجود دارد که با مطالعه آن می توان به شکل دقیق تری به مکانیسم مغز و عملکرد آن پی برد و آن حیطه موسیقی است.
موسیقی نقش غیر قابل انکاری در تکامل نوع-پیدایشی زبان ایفا می کند.همین طور پرداخت به موسیقی به شکل جمعی ٬ مهم ترین نقش را در هماهنگی ٬ سازماندهی ٬ ارتباط روحی- روانی و بالاخره وحدت اجتماعی ایفا می کند. به همین شکل یکی از روش های موثر « فرد-شناسی» و حتی « وزن-شناسی » در اطفال ٬ یکی دیگر از تکالیف موسیقی است.
موسیقی پدیده ای است « همه-جاباش ». در همه دوره های تاریخ بشری موسیقی نقشی تعیین کننده داشته است. اجرای گروهی موسیقی یکی از پیچیده ترین تکالیف برای مغز انسان است که در آن همه روندهای « شناختاری» دخیل هستند. مشغولیت موسیقایی٬ دریافت ٬ رفتار ٬ شناخت اجتماعی ٬به کار گیری عواطف ٬یادگیری ٬ استفاده از حافظه و … را در بر دارد. این توانایی ها موسیقی را به بهترین ابزار برای پژوهش عملکرد مغز انسان تبدیل کرده است.
از این رو موضوع اصلی جشنواره « سالزبورگ » روی جنبه های « شناختاری» موسیقی متمرکز بود. دلیل این تمرکز٬ جست و جوی روش های نوین برای کشف امکانات دریافت و ابزار موسیقی توسط کودکان بود. این بار جشنواره سالزبورگ با نطقی از طرف « خوزه آنتونیو آبرئو » ( José Antonio Abreu ) افتتاح شد. او موسس « ارکستر جوانان سیمون بولیوار » در ونزوئلا است و با تاسیس این ارکستر نشان داد که می توان حتی جوانانی را که هیچ پیش زمینه موسیقایی ندارند٬ آنقدر خوب تعلیم داد که این جوانان قادر به اجرای پیچیده ترین آثار شوند. این کار با تدابیر زیر امکان پذیر شد:
۱- ابتدا تعلیم روزانه کودکان به گوش کردن. ۲- سپس کشف استعداد های آن هاو شروع تعلیم انفرادی هر یک در سازی که هرکدام در آن استعداد نشان می دهند. ۳- تعلیم کار گروهی.
جالب اینکه ٬ نحوه تعالیم در زمینه های مختلف موسیقی ٬ کاملا با نوع تعلیم موسیقی در ایران متفاوت است. حتی در زمینه تئوری ما با برداشتی دیگر در دوره های تاریخ موسیقی مواجه هستیم.
این نوع تعالیم سبب شدند یکی از بهترین ارکسترهای جوانان تاسیس شود. این امر به وضوح نشان می دهد نحوره تدریس موسیقی باید با زمان پیش برود و دایما تغییر کند. برای درک این مطلب کافی است نگاهی به تئوری های قرون ۱۷٬ ۱۸ و ۱۹ بیندازیم. این مقایسه نشان می دهد در مورد نکاتی مشابه ٬ تعاریف مختلف هستند. چون مهم ترین فاکتوری که دریافت موسیقی را امکان پذیر می کند٬ دایما در حال تغییر است: زمان. تاسیس یک ارکستر جوانان در حال حاضر ٬ امری ضروری است. ولی با هدفمندی و تلاش برای ارتقای روحی-روانی جوانان. برای اینکه به جوانان نشان داده شود که موسیقی برای تفریح نیست. موسیقی ٬ یک نیاز انسانی است.
منبع: سالنامه شرق ۱۳۹۲