هنرستان پرماجرا SAAZBUZZ

هنرستان پرماجرا

بررسی تاریخی برنامه‌های آموزشی هنرستان موسیقی در ایران (قسمت دوم)

احمدرضا احمدی

«روح اله خالقی» موسیقی دان و محقق موسیقی، در سال 1328 هنرستان موسیقی ملی را بنیاد نهاد. خالقی شاهد دو دوره ی ریاست «علینقی وزیری» بود و مشکلات او را در دفاع از موسیقی ملی از نزدیک دیده بود. وی با تجربیات وزیری و البته خودش می دانست که تنها راه نجات آموزش موسیقی ملی، ایجاد هنرستانی با استقلال کامل است. خالقی درباره ی بنیاد هنرستان موسیقی ملی در جلد سوم سرگذشت موسیقی ایران می نویسد: «با تبلیغات ناروایی که در محیط هنرستان موسیقی راجع به موسیقی ایرانی شده بود و شاگردان هنرستان را به موسیقی ملی بی علاقه کرده بود طبیعی است که موسیقی ملی در آن موسسه پیشرفتی نداشت. این شد که در اسفندماه 1322 از بیست و چند تن از موسیقی دانان دعوت کردم و گفتم که اگر علاقه به هنر ملی داریم باید به کار و کوشش خود متکی باشیم. سپس پیشنهاد تشکیل ارکستر ملی را دادم که مورد موافقت همه قرار گرفت و تمرینات ارکستر آغاز شد. نوازندگانی که در تشکیل ارکستر و برای همکاری با من آماده شدند از این قرار بودند: «ابوالحسن صبا»، «حبیب سماعی»، «موسی معروفی»، «علی محمد خادم میثاق»، «عبدالعلی وزیری»، «جواد بدیع زاده»، «احمد فروتن راد»، «مهدی برکشلی»، «مهدی خالدی»، «مهدی مفتاح»، «نصراله زرین پنجه»، «اکبر محسنی»، «لطف اله مجد»، «بهاالدین بامشاد»، «لطف اله مبشری»، «حسین تهرانی»، «علی زاهدی»، «محمود تاج بخش»، «حسینعلی ملاح»، «منوچهر محمودی»، «قاسم نیک پور»، «ابراهیم منصوری»، «احمدعاشورپور»، «یحیی وزیری تبار» «هادی نراقی» و «سلیمان روح افزا».
پس از دو ماه که اولین برنامه ی ارکستر آماده شد، گزارش موضوع تشکیل ارکستر به علینقی وزیری که رییس اداره ی موسیقی کشور بود ارایه شد و ایشان پس از این که کار ارکستر را دیدند، نوازندگان را تشویق کردند. سپس با موافقت وزارت فرهنگ در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۳ از جمع علاقه مندان موسیقی ملی در سالن دبستان نظامی (واقع در خیابان سپه) برای شنیدن اولین برنامه ی کنسرت موسیقی ملی دعوت به عمل آمد.
خالقی در سال ۱۳۲۵ در شماره ی چهارم و آخر مجله ی چنگ با تأکید بر تشکیل هنرستان ملی می نویسد: «پس از تجربیاتی که در دوران معاونت اداره ی موسیقی کشور و هنرستان عالی موسیقی به دست آوردم، به این نتیجه رسیدم که برای پیشرفت موسیقی ایران و حفظ اصول و کیفیت این موسیقی و بالابردن تکنیک نوازندگی در سازهای ملی، باید هنرستان برای موسیقی ملی تاسیس کرد.» در این هنگام، پس از رفتن علینقی وزیری از هنرستان عالی موسیقی، دوباره موضوع تعلیمات موسیقی ملی بی تکلیف ماند. آموزشگاهی برای تدریس این رشته وجود نداشت و برنامه ی هنرستان عالی دوباره به تعلیم موسیقی غربی اختصاص یافت. خالقی در آن مقاله نوشت: «از روزی که در محیط موسیقی وارد شدم تا امروز که متجاوز از بیست سال است، همیشه بین موسیقی دانان ملی و دسته ای که جویای موسیقی اروپایی بودند، اختلاف بوده. اگر هر یک از عاشقان این دو موسیقی، راه خود را می پیمودند و اولیای امور موسیقی به خفیف کردن یکی و ترقی دادن دیگری همت نمی گماشتند، این اختلاف خود به خود از بین می رفت و هر یک از این دو دسته در فن خود مهارت بیشتری می یافتند. عیب در این جاست که مرجع و مرکزی که باید مشوق موسیقی دان ها باشد، هر چند روزی در دست یک طبقه است که با طبقه ی دیگر مخالفند. این است که هنوز کار یک طبقه رونقی نگرفته و راهی برای پیشرفت باز نشده، یک مرتبه کوشش های گذشته خنثی شده، فعالیت جدیدی به کار می رود. هنرجویان بلاتکلیف هر روز باید طبق نظریه ی جدیدی راه و روش کار خود را تغییر دهند. همین کار موجب شده است که عده ای با اینکه سالیان متمادی در این فن زحمت کشیده اند، معلوم نشود چه کار کرده اند، زیرا نه می توانند در یک ارکستر موسیقی بین المللی برای نواختن ساز خود کرسی مناسبی به دست آورند و نه از لحاظ موسیقی ملی ارزش دارند. خودشان هم در این گیرودار متحیر مانده، به تدریج از کار دلسرد می شوند… من خیال می کنم در این بیست ساله به قدر کافی تجربه شده است. باید به این وضع در هم آشوب خاتمه داد. باید وزارت فرهنگ لااقل چند ساعت هم از برنامه ی کار خود را وقف هنر کند و بداند که با تغییرات صوری و ظاهری، آن هم بدون نقشه و مقصود، کاری از پیش نمی رود. باید دولت مشوق اصلی هنر باشد و بداند که هنر محتاج تشویق است، ولی افسوس که گوش شنوایی نیست و چیزی که به فکر دولت ها نرسیده، نقشه ی اصلی برای پیشرفت هنر است. دو سال و نیم قبل که عده ای از موسیقی دان های ایرانی را دور هم جمع کردم، گفتم که دولت به فکر کار ما نیست، باید خودمان دست به اقدامی بزنیم. بر اثر همین تذکر انجمن موسیقی ملی تشکیل شد و امروز تنها موسسه ای ملی است که پشتیبان موسیقی ملی است. حالا اگر بگوییم که متصدیان امور دولتی از وجود همین موسسه نیز دلخوش نیستند و طالب اضمحلال و انحلال آن هستند نباید تعجب کرد… دولت های ما به قدری گرفتارند که فرصت مطالعه در کار شما را ندارند. ما باید خودمان به فکر خود باشیم. از وزارت فرهنگی که پس از بیست سال رنج و مرارت و کوشش و زحمت و فعالیت، به یک موسیقی دان بزرگ که عمر خود را وقف موسیقی ایران کرده با یک ابلاغ دوسطری می نویسد: «آقای علینقی وزیری، از این تاریخ در وزارت فرهنگ سمتی نخواهید داشت»؛ چه امیدی دارید؟ به نظر اکثر موسیقی دان ها، ثابت شده که موسیقی ایرانی و موسیقی غربی، دو رشته ی از یکدیگر متمایز است. تصور نمی کنم تدریس این دو رشته، در یک موسسه صلاح باشد، پس بهتر است که یکی مخصوص موسیقی ملی باشد و یکی نظیر کنسرواتوارهای دنیا در پیشرفت موسیقی غربی بکوشد.
مدرسه ی موسیقی غربی ایرانی باید در همین انجمن تأسیس شود تا نتیجه ای که مطلوب است حاصل شود. انجمن موسیقی ملی را یاری کنید تا بتواند به این منظور بزرگ برسد.»
خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران بازتاب این ماجرا را این گونه شرح می دهد: «اما این پیشنهاد هم نتیجه ای فوری نداد تا چنان که در فصل مربوط به انجمن موسیقی ملی نوشتم، در سال ۱۳۲۸ وزارت فرهنگ اظهارنظر کرد که اگر کار انجمن موسیقی ملی جنبه ی آموزشی داشته باشد می توان آن را کمک و پشتیبانی کرد.» خالقی در ادامه می نویسد: «بنابراین طرحی که سه سال قبل از آن تاریخ در مجله ی «چنگ» پیشنهاد شده و طرف توجه قرار نگرفته بود، تجدید شد و اساسنامه ی هنرستان موسیقی ملی تهیه شد. دبیرخانه ی شورای عالی فرهنگ مأمور رسیدگی به طرح مزبور شد و اساسنامه به عرض شورا رسید و امتیاز تاسیس هنرستان به انجمن موسیقی ملی داده شد و نگارنده نیز سمت ریاست آن را یافت. ماده ی اول اساسنامه، منظور این هنرستان را چنین معرفی می کرد: هنرستان موسیقی ملی به منظور حفظ خصایص موسیقی ملی ایران و پیشرفت این هنر و قراردادن آن بر پایه ی صحیح علمی تأسیس می شود دوره ی هنرستان هفت ساله و شرط ورود، داشتن استعداد موسیقی و کارنامه ی قبولی سال چهارم ابتدایی بود، ولی بعدها دوره ی آن به شش سال و شرط ورود به داشتن گواهینامه ی کامل متوسطه تغییر کرد. وزارت فرهنگ نیز با پرداخت اعانه، وسایل شروع کار را آماده کرد. البته پس از این کار باید هنرآموزان شایسته ای برای تدریس در نظر می گرفتم. تهیه ی دبیر برای دروس عمومی اشکال نداشت، ولی هنرآموزانی که در موسیقی ایرانی تخصص داشتند همه در اختیار اداره ی موسیقی بودند. آن اداره هم با تاسیس این هنرستان نظر موافق نداشت، زیرا می خواست همه چیز را در انحصار خود داشته باشد. صورت هنرآموزان را دادم و دستور انتقال آنها صادر شد. اگر من از کارمندان با سابقه ی فرهنگ نبودم هرگز این انتقال عملی نمی شد، ولی چون روسای فرهنگ همه از همکاران و دوستانم بودند نظر من را زود عملی کردند. با این که اداره ی موسیقی گفت به این هنرآموزان احتیاج دارم، (در صورتی که اغلب آن ها را به کارهای غیر فنی گماشته بود) ولی من چون به رموز کارهای اداری خوب وارد بودم و با آشنایی که با مقامات فرهنگی داشتم، موجبات صدور ابلاغ هنرآموزان مزبور را بدون موافقت اداره ی موسیقی فراهم کردم، یک روزه ابلاغ آن ها را به امضای وزیر رساندم و پیش از این که اداره ی موسیقی خبر شود و کارشکنی کند نامه ها را به معلمین مورد نظر رساندم. آگهی افتتاح هنرستان را به روزنامه دادم و کلاسهای مدرسه را در همان محل انجمن موسیقی ملی دایر کردم. اداره ی موسیقی هم که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت کاری از دستش بر نیامد. راستی جای تعجب است! اداره ی موسیقی باید خود پشتیبان این فکر بود، ولی روی اصل خودخواهی مسوولین وقت، نمی خواست موسسه دیگری به کار موسیقی ملی بپردازد، آن هم آن نوع موسیقی که خودشان برایش اهمیتی قایل نبودند و ما می خواستیم آن را تقویت کنیم. در این موقع معاون اداره ی موسیقی با رییس یکی بود. به او گفتم شما که به موسیقی ملی توجهی ندارید، بهتر است کنسرواتوار داشته باشید و ما هم به موسیقی ملی توجه کنیم و هر کدام سعی کنیم تکنیک موسیقی را در رشته ی خود بالا ببریم. وقتی دید کار از کار گذشته است گفت این هم یک راه است ولی به همین اکتفا کنید. فهمیدم چه می گوید، او می دانست که من در وزارت فرهنگ سابقه ی ممتد دارم و راه کارهای اداری را خوب بلدم. ترسید مبادا بخواهم کار آنها را هم از دست شان بگیرم. گفتم اطمینان داشته باشید که من شما و رییس موسسه شما را برای هنرستان عالی موسیقی شایسته می دانم ولی چون به کار موسیقی ملی توجه ندارید، این موسسه ی نو را بنیاد نهادم. شما راه خودتان را بروید، ما هم راه خودمان را می رویم و به این ترتیب هر دو بهتر موفق خواهیم شد و نتیجه ی بیشتری نصیب کشور می شود. وقتی دید صادقانه سخن می گویم و مطمئن شد که قصد دخالت در کارش را ندارم از در آشتی درآمد. من هم چنان که وعده داده بودم، فقط به کار خود پرداختم. من همیشه گفته و می گویم تا وقتی که بنیان موسیقی ملی محکم شود، باید دو هنرستان داشته باشیم. هر وقت به آن جا رسیدیم که به هر دو به یک چشم بنگریم، آن موقع باید کنسرواتوار واقعی ملی را تشکیل دهیم. ولی هنوز هم به آن پایه نرسیده ایم… به هر حال هنرآموزان به هنرستان آمدند. اولین مطلبی که به آنها گفتم این بود که وظیفه ی ما دو چیز است: یکی این که به کار خود بپردازیم و دیگر این که به هیچ وجه کاری به کار هنرستان نداشته باشیم و بکوشیم که محیطی هنری تشکیل دهیم که سرلوحه ی آن محبت و دوستی باشد. هنرآموزان بسی خرسند و امیدوار شدند و کار خود را آغاز کردند.»
اینک جا دارد که از نخستین بانیان هنرستان موسیقی ملی نام ببریم: «موسی معروفی» و «نصراله زرین پنجه» (هنرآموزان تار و سه تار). «ابوالحسن صبا» و محمود دوالفنون (هنرآموزان ویولن) ایشان کلاس سنتور را هم اداره می کرد تا این که چند سال بعد«حسین صبا» جانشین وی شد. «جوادمعروفی» (هنر آموز سرایش و دیکته موسیقی و پیانو) حسین علی وزیری تبار (هنرآموز سرود). «حسین تهرانی» (هنرآموز وزن و تنبک) بعدها به تدریج هنرآموزان دیگری هم که علاقه به موسیقی ملی داشتند به این هنرستان منتقل شدند از آن جمله می توان به «مهدی مفتاح» (هنرآموز تاریخ موسیقی ایران و نظامت مدرسه)، «حسینعلی ملاح» (هنرآموز ویولن). «هادی نراقی» (هنرآموز فلوت)، «علی محمد خادم میثاق» (هنرآموز ارکستر)، «غلامحسین بنان» (هنرآموز آواز) اشاره کرد. در میان دبیران دروس عمومی که از آغاز در این هنرستان به کار مشغول شدند باید از این اشخاص نام برد: «منصور گلزاری»، «پروین خانلری»، «مهری صادقی نژاد» و «محمد میر نقیبی». خالقی درباره ی روزهای آغازین فعالیت هنرستان موسیقی ملی این گونه نوشته است: «هیچ فراموش نمی کنم که در آغاز افتتاح مدرسه تا چند ماه مستخدم جزء نداشتیم و چون یک کلاس درس بیشتر دایر نشده بود، خودم قبل از آمدن شاگردان، کلاس را جارو و نظافت می کردم و بخاری را روشن می کردم. این را برای کسی نگفته بودم و قصد تظاهری هم ندارم. کاری بود از روی علاقه و من می خواستم کاری زمین نماند. من در موقعی رییس این هنرستان شدم که فقط یک کلاس داشت و در حدود سی شاگرد که همه بین سن 11 و 13 سال بودند در آن موقع می توانستم رئیس دبیرستانی با هزار شاگرد بشوم، ولی آن کار از عهده ی دیگران بر می آمد ولی این یکی را می دانستم کسی حاضر نبود قبول کند. من قبول کردم و پس از چند سال هم ثمره ی آن را دیدم.»
احیای سازهای از یاد رفته در هنرستان موسیقی ملی
خالقی درباره ی قدمهایی که هنرستان در زمینه ی احیای سازهای ملی برداشت می نویسد: « از ابتدای تاسیس نظر بر این بود که بعضی از سازهای ملی ایران که به غلط به سازهای عربی موسوم شده بود و در ایران به کار نمی رفت مانند عود و قانون مجدداً رواج یابد. برای عود با کمک نصراله زرین پنجه و مهدی مفتاح که به این ساز به زودی آشنا شدند، متدی نیز تهیه شد و چند تن از شاگردان هم به نواختن آن آغاز کردند، ولی دستور مزبور به چاپ نرسید. هم اکنون نسخه ی پاکنویس شده ی آن به خط این جانب در هنرستان موجود است. در قسمت قانون نیز مهدی مفتاح که نوازندگی آن را آغاز کرده بود و به همین منظور سفری هم به بغداد داشت تا روش نوازندگی عرب ها را ببیند، متدی تهیه کرد. یکی از هنرجویان هم نواختن ساز را شروع کرد. هر چند خود مفتاح در نوازندگی این ساز مهارت یافت ولی تا کنون استقبالی از این ساز به عمل نیامده است. در صورتی که سازیست که نواقص سنتور را ندارد. و بسیار خوش صداست. همچنین تشویق زیادی به عمل آمد که شاگردان به نواختن تنبک آشنا شوند، زیرا این آلت ضربی تأثیر به سزایی در وزن شناسی نوازندگان دارد. در این قسمت نیز حسین تهرانی نوازندگان خوبی تربیت کرد که با آن ها ارکستر ضرب ها را تشکیل داد. در قسمت تار توجه اصلی به این بود که روش و اسلوب استاد علینقی وزیری تعقیب شود و سبک معمول تار که اکنون رسم شده و تکنیک کاملی ندارد به سبک علمی استاد نامبرده مبدل شود. در این ساز نیز چند نوازنده تربیت شد که اتودها و آهنگ های وزیری را می نواختند. حال نمی دانم این روش را ادامه می دهند، یا آن ها هم به دنبال همان روش معمولی که ساده تر است رفته اند. برای تربیت نوازندگان سه تار، با کمک موسی معروفی و نصراله زرین پنجه، چند شاگرد خوب تربیت شد. ولی درباره ی کمانچه چون هنرآموزی نداشتیم توفیقی نیافتم. موضوع دیگر، تهیه ی متدهای درسی برای شاگردان بود و لازم بود که برای این کار نیز دستورهای تهیه شود. آخرین نکته ای که درباره ی هنرستان موسیقی باید گفت این بود که این هنرستان از آغاز تاسیس تا چند سال به طور ملی اداره می شد، ولی پس از تشکیل اداره ی هنرهای زیبا، عقیده ی سرپرست آن اداره این بود که این مدرسه باید دولتی شود. این بود که پس از چند سال به صورت هنرستان دولتی در آمد و جزو یکی از واحدهای تابعه ی آن اداره شد. باید بی پرده گفت که فعالیت و پیشرفت هنرستان قبل از این که دولتی شود خیلی بیشتر بود. چنان که همه موسسات ملی همین طور است. هر چند اکنون وسایل کار خیلی بیشتر از سابق در اختیار دارد ولی متاسفانه کمتر شاگرد قابلی از آن بیرون می آید.» در سال ۱۳۳۸ نام هنرستان موسیقی ملی به هنرستان عالی موسیقی تغییر یافت.

ارسال شده به تاریخ 9 آبان 1394
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS