جنون
ارشیا جم
پروژهی مشترک شایه بِن زور، جانی گرینوود، گروه راجستان اکسپرس و پال توماس اندرسون
هنرمندان موسیقی پاپ و راک سابقهی درازی در شرقی کردن کارهایشان دارند. واضحترین مثال میتواند گروه بیتلز باشد، اما هنرمندان دیگری هم، از گروه فلیتفاکسِز تا بریتنی اسپیرز، بخصوص از سنتهای موسیقی هندی استفاده زیادی کردهاند. البته مرجع درستتر این ترکیب موسیقیایی، آهنگسازان مدرنی هستند که قصد دارند تا دقیقا از همین گروه-بندیِ «شرقی» و «غربی» فرار کنند.
فلیپ گلَس آهنگساز آمریکایی در کتاب خاطراتش «کلمات، بدون موسیقی» به یاد میآورد که: «در دهه ۶۰ خیلی طبیعی بود که به عنوان یک موسیقیدان یا حتی آهنگساز غربی، کاملا از موسیقیِ جهان بیخبر باشی.» گلس به نوبه خود، تحصیلات غربیاش (در جولیارد و پاریس) را با سفر به هند دنبال کرد، و در آنجا نهایتا به کار کردن برای راوی شانکار پرداخت. آهنگسازانِ مینیمالیستِ دیگری همچون لا مُنته یانگ و تِری رایلی، دههها نزد پاندیت پران نات، صرف یادگیریِ راگای هندوستانی کردند.
به عنوان یک پست-مینیمالیست، جانی گرینوود گیتاریست گروه رِیدیوهِد، راویِ طبیعیِ این تاریخ است. به همین ترتیب پس از کشف کردن آهنگسازی مثل شایه بِن زور، او بیاختیار به دنبال بیشتر شناختنش میرود. آنچه گرینوود متوجه شد این بود که بِن زور آهنگسازیست که وقتش را در خاورمیانه و هند میگذراند و توانسته است سبک منحصر به فردی از ترکیب چند سنت مختلف بسازد، از جمله حضور پررنگِ سازهای بادی در بالیوود، موسیقی مذهبی قوالی و سازهای زهی منطقهی مَنگَنیار.
موسیقی متنهای دراماتیکِ گرینوود از نقاط کلیدی و فراموشنشدنیِ سه فیلم آخر پال توماس اندرسون («خون به پا خواهد شد»، «استاد»، «فساد ذاتی») بودند. اینبار اندرسون برای جبران کردن، گرینوود را در ماجراجوییاش همراهی و ضبط شدنِ این آلبوم موسیقیِ سنتی/مذهبی را ثبت کرده است.
نیروهای خلاقهی زیادی در «جنون» (Junun) مشغول به کارند. نفر اول لیست، خواننده و آهنگسازِ موسیقی، شایه بِن زورِ است. سپس گروه همراهش: نوزده موسیقیدانی که هرکدام در بخشی از سنتهای موسیقی هندی تخصص دارند و خود را گروه راجستان اکسپرس خطاب میکنند. بعد از آنها جانی گرینوود که نوازندهی گیتار ریتم، باس، کیبورد و درام ماشین است و صدابردارش در ریدیوهِد، نایجل گادریچ، که جلسات را ضبط میکند. در حقیقت کم لطفیست اگر بخواهیم «جنون» را پروژهی گرینوود بنامیم— اتفاقی که در بسیاری از تبلیغات آلبوم و فیلم افتاد— چون که او فقط عضو مکملی برای این دو جین نوازنده است.
اما ایدهی «تبادل فرهنگ»، جاییست که پروژه خیلی جالب میشود. درحالیکه «جنون» ممکن است به گوش غربی اکثرا ‘سنتی’ شنیده شود، اما بیشتر ادغامی از فرهنگهای مختلف در یک طراحی پیچیده است. جدای از پیشزمینههای زور و گرینوود، هر نوازنده دیدگاه خاص خودش را اضافه میکند. بعضی ترانهها ترجمهی عبریِ اشعار صوفیاند و بقیه به هندی یا اردو خوانده میشوند. نکتهی خیره کنندهی این تجربه اینجاست که چگونه تمام موانع در تفسیر را از بین میبرد. تعداد کمی در دنیا هرسه زبان را صحبت میکنند، اما موسیقی برای آنها همانقدر احساسی و تکاندهنده است که برای آنها که هیچکدام را متوجه نمیشوند.
آنچه ترانههای بِن زور را از نظر احساسی قابل درک میکند، غنی بودن آنها از ایدههای باهوش موسیقیاییست. فلوت خوش صدای بِن زور کنار لوپهای دیجیتال گرینوود در شروع «کَلَندار»، و تکمیل تدریجیِ آواها در «اِلوها»، همه عواملی هستند تا «جنون» تابلویی پر از رنگ و ریزهکاریهای هوشمندانه باشد.
«چالا واحی دِس» با نغمههای مالیخولیاییِ اَفشانا خان و راضیا سلطان شروع میشود و سپس وارد تقابل ریتمیک درام و هارمونیوم میشود. در قسمت پایانیِ ترانه، جملاتِ ‘فانکیِ’ باسِ گرینوود با درام و آواز وارد مکالمه میشود. در ترجیع بند «الله اِلوهیم» صدای شبح مانندِ یک آندِس مارتِنت هم شنیده میشود. آندِس مارتنت یکی از اولین کیبوردهای الکترونیک و از سازهای محبوب گرینوود است که قبلا در «Kid A»، «Hail to the Thief» و موسیقیِ فیلم «خون به پا خواهد شد» هم از آن استفاده کرده بود. حضور یک آندِس مارتنِت و گیتار محور بودن آن، «الله اِلوهیم» را به یکی از معدود لحظات «جنون» تبدیل میکند که به نظر دقیقا متاثر از دیگر تجربیاتِ جانی گرینوود میآید.
قطعهی دلپذیر «هو» متفکرانه حرکت میکند. برای دو دقیقه به آرامی لایههایی از زوزههای سازهای زهی را روی هم میسازد تا نهایتا گیتار و ضربهای کوبهای وارد میشوند. آنقدر روحانی و از طرفی سینماییست که قبل از اضافه شدن خوانندگان، ارتباطی صمیمانه با شنونده ایجاد شده است.
گرینوود و گادریچ نهایت سعییشان را کردند تا موسیقی از دل و داستانهای نوازندگان محلیِ آن بیرون آید و نه از گوش غربی آنها. اما گوشههایی از سلیقهی گرینوود پس از با دقت گوش کردن آلبوم خودش را نشان میدهد. ترکیب پر جوش بیس و درام ماشینِ دو قطعه اول آلبوم (به ترتیب «جنون» و «رُکه») خصوصیات آلبوم قبلیِ ریدوهِد «Kings of Limbs» را داراست، و اتفاقا حاصل آن «فیوژِن»ترین قطعات آلبوم است. گیتار نوازیِ مخصوص او هم در ترانهی پایانی، «مُده»، شنیده میشود.
مستند مکمل آن حتی بیشتر مشخص میکند که آلبوم دقیقا چقدر حاصل همکاری مشترک بوده است. نوازندگان در اتاق ضبط، که واقع در قلعهی مهرانگاه در راجستانِ هند است، دور هم مینشنینند و قطعات را با هم اجرا میکنند. همانطور که دوربین میان آنها رفت و آمد میکند، واضح است که هرکدام چه نقش جدیای دارند و چقدر آنرا جدی میگیرند؛ اهمیت هر ضربِ چوب روی طبل هماندازهی هر نتِ گیتاریست مو بلند جمع است که با گروهش سالنهای بزرگ سراسر دنیا را پر میکند. مستندِ اندرسون همچنین موفق میشود که شخصیتهای مختلفی که گروه راجستان اکسپرس را تشکیل میدهند را معرفی کند. آنها صرفا یک گروه همراهِ استخدام شده نیستند، بلکه هرکدام موسیقیدانان ماهریاند که دائما به مسیر پروژه جهت میدهند.
از بیرون، حضور گرینوود ممکن است موجب مقایسهی آن با نوازندگی، عرفان و غرق شدن یک گیتاریست انگلیسیِ دیگر در فرهنگ هندی شود: جورج هریسون. اما اینبار این اتفاق صرفا گردهماییِ جمعی از موسیقیدانان کنجکاو است که روانشان توسط موسیقی، مانند اذان برای عبادت، کنار هم کشیده شده است. گرینوود در واقع وجهای منزوی در فیلم دارد، اکثرا در حالتهای همیشگیاش— خم شده با موهای لخت روی گیتار، کیبورد یا لپتاپش— کنار دیگر نوازندگان موسیقی را دنبال میکند.
حتی بِن زور هم که مسئول نوشتن تمام موسیقیهاست تمرکز اصلیِ فیلم نیست. هم فیلم اندرسون و هم پروژهای که ثبت میکند دموکراسی و برابری را میان تمام عضوهای خلاقه به نمایش میکشد. اولین نمونهی آن هم با موسیقی سکانس آغازین فیلم، «جلوس»، نمایان میشود. هنگامی که در یک چرخش ۳۶۰ درجهی دوربین، نوازندگان طبل توسط امیر بیانی، نوازندهی خبرهی ترومپت، و دیگر نوازندگان سازهای بادی-برنجی همراهی میشود. حتی صدابردار دسته اولی مانند نایجل گادریچ به نظر تنها یکی دیگر از اعضای گروه میآید. در لحظاتی حتی او را در حال بیرون کردن کبوتر سمجی از اتاق ضبط میبینیم.
اندرسون از دیالوگ و اطلاعات حداقل استفاده را کرده است. اگرچه در نمایی خیره کننده پسری را میبینیم که روی برج قلعه ایستاده است و به سمت عقابهای اطرافش در آسمان گوشت پرتاب میکند؛ سنتی که در خانوادهاش به نسلها قبل برمیگردد. همچنین نوازندهی کمانچهی راجستان اکسپرس که توضیح میدهد سازش را از چوب درخت انبه و پوست بز درست کرده است.
دوربین اندرسون همچنین نوازنده هارمونیوم گروه را در خیابانهای شلوغ جودپور دنبال میکند تا او سازش را کوک کند. سپس باقیِ گروه را به مغازههای مختلف برای خرید لباسهای یکسان. جدای از تصاویر هلیکوپتریِ شهر و قلعه مهرانگاه— که توسط دوربین کنترل از راه دور فیلمبرداری شده است و اولین استفادهی جدی اندرسون از تکنولوژی را رقم میزند— باقیِ فیلم تماما درباره ساخت موسیقیست و همین ثابت نشستن روبروی آن را غیرممکن میسازد.
حاصل اثری خوش ریتم، باسلیقه، جدی و محترم است که نوازندگان را از ابتدا تا انتهای جلسات اجرا و ضبطِ اکثرا بدون توقفشان ثبت میکند. اما، پیرو مدرسهی مستند سازیِ فرد وایزمَن که نامبردن و توضیح را منع میکند، تمرکز مستقیما روی موسیقیست و نه کسانی که آنرا مینوازند. مقایسههای احتمالیِ آن با ادایِ دِین ویم وِندرز به موسیقی کوبا، «Buena Vista Social Club»، اجتناب ناپذیر است، اما آن کار پوپولیستی و سهلالفهمتر بود و بعید است نتیجهای که آن فیلم برای ستارگان پرجوش و مسنش داشت را «جنون» بتواند برای موسیقیدانان هندیِ پروژه تکرار کند.
ممکن است عجیب به نظر برسد که جانی گرینوود پس از ساخت چند موسیقی فیلم به کار کردن با شایه بِن زور و راجستان اکسپرس رسید، اما آنها کنار هم موسیقی انسانی و گرمی میسازند. حاصل همکاری آنها ترکیبیست از خصوصیات فُلک و تنظیمهای فکر شده. «جنون» باید با گوشی مایل به کشف ایدههای جدید شنیده شود. گرینوود طبعا برای بسیاری جاذبه اصلی آن خواهد بود، اما طرفداران کارهای مستقل او نیز ممکن است متعجب یا ناامید شوند. اما افرادی که گوش کنجکاو دارند، زیباییِ این ادغام فرهنگ و سلیقه را پیدا میکنند. مهمانیایست که موسیقیدانانی که زندهاند، نفس میکشند و از یکدیگر میآموزند را جشن میگیرد.