فرار از سکوت
نقش آواز در جوامع بشری
مهران پورمندان
آنچه که بیش از هر عامل دیگر انسان شهرنشین امروزی را مورد احاطه و گاه شدیداً مورد آزار قرار می دهد عامل «صدا» است. روزانه ده ها صدای مختلف و متنوع از نخستین لحظات بیداری تا به هنگام خواب، ما را با خود درگیر می کند و مورد هجوم قرار می دهد. امروزه، رهایی انسان شهرنشین از «صدا» اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است. تا آنجا که تصور سکوت در زندگی کنونی در بسیاری از مواقع امکان ناپذیر می نماید: حتی به هنگام خواب نیز صدای موتور یخچالی که خاموش و روشن می شود ما را آسوده نمی گذارد.
حقیقتاً مفهوم «اصوات طبیعی» در زندگی ما دگرگون شده است. شاید طبیعی ترین صداهایی که امروز ما می شنویم پس از صدای باد و باران در فصول مختلف سال صدای قطرات آبی باشد که با ریتم منظمی از شیری که به درستی بسته نشده یا بسته نمی شود به گوش می رسد.
تا پیش از شهرنشینی ارتباط انسان با طبیعت از هنگامی که چشم از خواب می گشود تا پایان روز، بدون واسطه و کاملاً طبیعی برقرار می شد. اصوات برگرفته از پدیده های طبیعی با حجم و تعدد زیاد، نه تنها موجب انزجار انسان نمی شد، بلکه نیاز طبیعی او را به فرار از «سکوت» که برای گوش زیان آور است برآورده می ساخت.
به کارگیری هر چه بیشتر ماشین های مختلف و پیوند هر چه تنگاتنگ آن با زندگی انسان، بزرگترین عاملی بود که در زندگی شهری، انسان را از طبیعت دور ساخت. از آن هنگام به بعد است که نقش صدای انسانی در خلق موسیقی نیز نسبت به پیش از شهرنشینی دگرگون شد.
انسان غیر شهری در هنگام کار و بر اساس نیروی کار و نوع کاری انجام می دهد آواز می خواند و ترنم می کند. آواز با ترانه به هنگام کار موجب راحت تر شدن ریتم کار می شود. به عنوان مثال می توان به آوازهای هنگام درو در زمین های زراعی و یا به ترانه هایی که هنگام بیرون کشیدن تور ماهیگیری توسط گروه ماهیگیران خوانده می شود، اشاره کرد. بدین ترتیب می توان گفت که آواز در حین کار با هدف انجام شدن هر چه راحت تر کار خوانده می شود. یعنی آواز نیاز واقعی و یا به عبارت بهتر، عملی کاربردی برای پیشبرد کار است. لالایی ها، ترانه های بازی و حتی عاشقانه ها نیز، همه برای به کارگیری در عملی مشخص صورت می گیرد.
تکنولوژی و زندگی ماشینی، بخش وسیعی از «ترانه های کار» را بدون کاربرد کرده و باعث فراموشی تدریجی آن در طول زمان شده است. به عنوان مثال در بوشهر به آب انداختن لنج دارای آوازهای مخصوص ریتمیک زیر بود:
تکخوان: هله
همسرایان: ها یا مله
امروزه به آب انداختن لنج در بوشهر توسط لودر انجام می شود. در لرستان نیز بسیاری از ترانه هایی که به هنگام «شیردوشی» خوانده می شد، به خاطر نفوذ شرکت های ماشینیزه تولید لبنیات به طور کلی به فراموشی سپرده شده است. با کم رنگ شدن آوازخوانی به هنگام کار یکی از ابتدایی ترین نیازهای انسان برای خواندن از بین رفت. از این لحظه به بعد زندگی شهری به مدد تکنولوژی و انواع و اقسام ماشین ها یکی پس از دیگری نیاز کاربردی انسان به آوازخواندن را دگرگون کردند.
تقسیم گسترده و روزافزون کارها از یک سو و تخصصی شدن کارها از سوی دیگر، نه تنها در حرفه ای مختلف بلکه در هنر نیز موجب بی نیازی انسان شهری به خلق موسیقی کلامی و به تبع آن آوازهای مختلف شده است.
با آغاز شهرنشینی و با پدیدآمدن خوانندگان ترانه سرا که به واسطه ی مهمان خانه ها و رستوران های متعددی که محل تجمع همکاران و همفکران بود (و موجب شده بود تا این خوانندگان از این طریق شغل دائمی برای خود دست و پا کنند) ترانه به عنوان عاملی بالقوه رهایی بخش از بار خسته کننده ی زندگی، دل آزردگی های روزانه، خشم نهفته از نیروهای مولد کار، تبدیل شد. «ترانه» «ترانه سرایی» از همین نقطه نظر، نه تنها جایگاهی اقتصادی بلکه سیاسی به خود اختصاص داده است. اما ناپلئون در دوران «دومین امپراتوری» دستور بستن این گونه مراکز تجمع را به دلیل «مرکز آشوب» بودن صادر کرد.
از نیمه ی دوم قرن هجدهم به بعد، موسیقی کلامی اهمیت بسیار زیادی یافت. اما دیگر نه به شکل ترانه های کار، ترانه ها در تمامی اشکال خود در قالب لیدها، بالادها، سرودهای ملی – مارسییز سرود ملی فرانسه ملهم از ترانه ی اهالی بندر مارسی در جنوب این کشور بوده است – به کارگرفته می شوند تا جایی که ترانه «شادی» بتهوون بر اساس شعری از شیللر شاعر آلمانی، نماد ترانه صلح برای اعصار بعدی خود می شود. حتی هنر مدرنی چون سینما نیز با ترانه ی «خواننده جاز» اثری از «جان السون» ناطق می شود.
ترانه پایدارترین شکل موسیقی کلامی به دلیل ارتباط بدون واسطه از طریق مفهوم کلمات و عامل ملودی در تمام دوران هاست. تکرار جملات ثابت ملودیک، به خاطر سپردن این شکل موسیقایی را برای تمام افراد ساده و امکان پذیر می کند به همین دلیل گستره و رواج ترانه ها در تمام اعصار روز افزون و سیری ناپذیر بوده است.
با ظهور و اختراع دستگاههای ضبط و بخش صوت، آواز که تا پیش از این به طور شفاهی و سینه به سینه منتقل می شد در هر جا و هر زمانی در دسترس و قابل انتقال شد. امکان دسترسی به چنین وسیله ای مستقل و فردی موجب شد که ترانه ها همدم تنهایی و حتی یادآور لحظات خوب و بد گذشته شوند.
زندگی کنونی ما در بستر پرتلاطمی از اصوات مهیب و دل آزار غوطه ور است. در میان شتاب روزافزونی که همه ما بدان دچار شده ایم، شاید نغمه ی دل انگیزی ادامه ی راه را برایمان ساده تر و امکان پذیر سازد.
منبع: مجله فرهنگ و آهنگ – شماره4 – اردیبهشت 1384