رفتارِ فرهنگیِ «شنیدن»
محسن شهرنازدار
موسیقی در یک مناسک پیچیده در روی صحنه ظاهر می شود؛ افرادی با لباسهای عموماً همسان ویا غیر متعارف با سازهایی که در دست دارند، روبه تماشاچیان نشسته اند. درآن سو تماشاچیان نیز با الگویی همانند بر روی صندلیها می نشینند. همهمه از میان می رود و سکوت می شود؛ نور به حداقل می رسد و نورهای متمرکز ،صحنه اجرا را برجسته می کنند… همه اینها مقدمه مناسکی برای «دعوت به شنیدن»است. آدابی که به بدون آن، هنر «گوش گرفتن» به درستی ادا نمی شود و شنیدن موسیقی در فضای رسمی آن،چیزی کم دارد. به طور کلی شنیدن،با نوعی «رفتار فرهنگی» همراه است که در هر موقعیتی به گونه ای ظاهر می شود و با مناسکی همراه است . رابطه مخاطب با موسیقی درهریک از این موقعیت ها، تابعی از آموزش های فرهنگی و صد درصد اکتسابی است که می تواند غیر مستقیم ویا به طور مستقیم روی داده باشد.
پرویز منصوری موسیقیدان فقید ایرانی، کتابی از ریچارد وینک و جی ویلیامز را درسال ۱۳۴۰ ترجمه کرد که از بسیاری جهات حائز اهمیت بود. این کتاب که در ایران با نام «دعوت به شنیدن» منتشر شد، سعی داشت ابزاری در اختیار مخاطب موسیقی قراردهد تا بتواند با شناخت بیشتر از ماهیت تکنیکی و فرهنگی اصوات ؛ رابطه درونی و عمیق تری با موسیقی برقرارکند.
تاکید بر«آموزش برای شنیدن» نکته ای است که منصوری نیز در مقدمه خود به آن اشاره دارد و « هنر گوش گرفتن» را به عنوان یک دانش اکتسابی مطرح می کند. آیا به راستی «شنیدن» و«گوش گرفتن» موسیقی، امری اکتسابی است؟
رفتار فرهنگی مخاطب موسیقی در طول تاریخ تغییرات قابل توجهی کرده است. در اجتماعات نخستین که موسیقی جنبه آیینی داشته، مخاطب خود دربرپایی آیین و درنتیجه اجرای موسیقی نقش آفرین بوده است.
موسیقی همراه با رقص و آواهای انسانی، عموماً در یک رفتار گروهی با مشارکت حداکثری جامعه انسانی ،تولید و شنیده می شده است.
به این ترتیب مفهومی که در رابطه میان مخاطب و اثر هنری به طورکلی از آن تحت عنوان «دیوارچهارم » یاد می شود؛ در جوامع اولیه ، وجود خارجی نداشته است. دیوارچهارم درهنر، دیواری نامرئی است که میان اثر وتماشاگر وجود دارد. این اصطلاح گرچه عمدتاً درهنرهای نمایش کارایی دارد، اما به طورکلی،به سویه ای از صحنه که مسیر آمد و شد و استقرار مخاطب است نیز اطلاق می شود.
همزمان که موسیقی خود را از بسترهای بی واسطه برای حضور اجتماعی جدا می کرد و به رشد تکنیکی و زیبا شناختی تازه ای می رسید ، در انحصار طبقات معینی از اجتماع قرار می گرفت و معرف نوعی فرهنگ معیار در قلمروهای فرهنگی خود می شد. در این شرایط فاصله میان مخاطب و اثر ،نقش پررنگ تری می گرفت. بازنمود این فاصله در دوران تاریخی را می توان به کلیسا و دیوار ورودی مخاطب ارجاع داد؛ مستطیلی که در ضلع کوچکش محل ورودی واستقرار مخاطب قرار دارد و ضلع روبروی آن، صحنه و محل اتفاق است. در مشرق زمین این صورت هندسی، در یک برداشت کلی «دایره» بوده است؛ معابد و مساجد شرقی مخاطب را دریک دایره بر می گیرند و موسیقی های آیینی نیز در فضای اصلی اجرا، عموماً شکلی دوار دارند. وضعیت ناظر تابعی از این دو فرم هندسی بوده و در قالبهای «نظارتی» یا «مشارکتی»، تفاوت داشته است. با این حال در ایران رفتار فرهنگی «شنیدن» درطول صد سال گذشته تغییرات بنیادی کرده است. تغییراتی که با فاصله میان مخاطب و موسیقی ایجاد شد و تقریبا از دوران مشروطه پدید آمد . مراودات فرهنگی و اجتماعی با غرب و تغییرات فرهنگی ناشی از آن در عین حال با زمینه های تجددطلبی در عصر جدید ایران همراه شده بود. مثل برگزاری نخستین کنسرت ها در انجمن اخوت و بعدها در گراند هتل تهران و همچنین الگوهایی که در تقلید از معماری اروپایی برای ساخت سالن های نمایش به وجود آمد. در چنین شرایطی،مناسک شنیدن موسیقی های وطنی نیز شکلی فرنگی به خود گرفت ؛یعنی همزمان که موسیقی دستگاهی از دربار و یا محافل خصوصی به سالن های نمایش می آمد، موسیقی های آیینی نیز امکان حضور بر صحنه می یافت. نحوه شنیدن در چنین فرایندی، رفته رفته دگرگون شد و با تولید موسیقی های جدید و یا حضور گروه های موسیقی از فرهنگ های دیگر، آداب معینی برای شنیدن موسیقی در ایران به رسمیت شناخته شد. آدابی که البته در میان مخاطبان عمومی، با کف زدن های نابجا در سکوت های میان یک اجرای کلاسیک و یا بی تحرکی و بهت زدگی در هنگام شنیدن موسیقی های کاملا تفننی، راهی طولانی تا دستیابی به یک اصالت فرهنگی دارد.
*این مقاله با یاد و احترام به پرویز منصوری و در استقبال از عنوان یکی از کتابهای او یعنی «دعوت به شنیدن» نوشته شده است؛ پرویز منصوری آهنگساز ، مدرس موسیقی، منتقد و از موسیقی شناسان بسیار زبانزدی است که موسیقی را نه تنها به مثابه یک هنر بلکه به عنوان یک پدیده اجتماعی نیز می شناخت و چندین اثر بسیار ممتاز درباره موسیقی نوشت و صدها مقاله در این باره تالیف وترجمه کرد. تئوری موسیقی پرویز منصوری هنوز مهمترین کتاب تئوری این هنر در زبان فارسی است که جایزه کتاب سال را در سال ۷۱ از آن خود کرد. منصوری ۲۵آذر۱۳۹۰ در وین درگذشت. این یادداشت ابتدا در روزنامه بهار و در تاریخ 26 آذر 1391 منتشر شده است.
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ – خرداد 1392