موسیقی در برابر حقوق فردی
محسن شهرنازدار
مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران گفته بود شهر تهران از لحاظ آلودگی صوتی هم مانند آلودگی هوا در میان کشورهای جهان رکورد دار است و در صدر قرار دارد.شاخص این آلودگی بر اساس سنجش اصواتی است که توسط اتومبیل ها، موتورسیکلت ها و سایر ماشین آلات تولید می شود و مبنای سنجش آن دسیبل است. اما آیا موسیقی نیز می تواند در شاخص های آلودگی صوتی طبقه بندی شود؟این یادداشت سعی در پاسخ به این پرسش دارد:
حقوق فردی و اجتماعی ،از مسایل اساسی زندگی اجتماعی انسان است . حق آزادی و انتخاب ، در عین پذیرش قواعد و اصولی که ضمانتی برای تحقق حقوق اجتماعی محسوب می شود، مهمترین سرفصل موضوع حقوق فردی و اجتماعی انسان است. به این ترتیب همانطور که حق حیات به عنوان حقوق اولیه و اساسی انسان به رسمیت شناخته شده، در روند تکامل اجتماعی ، حق امنیت و تعرض ناپذیری نیز به عنوان اصول اولیه حقوق فردی و اجتماعی ، پذیرفته شده است.این مفاهیم عموما با عقلانیت شهری و مفهوم شهری شدن،قرابت معنایی دارد.در این میان «شهروندی» به عنوان شکل تکامل یافته «شهرنشینی» با رعایت حقوق فردی و اجتماعی در شهر تحقق می یابد.به این ترتیب حفظ حریم خصوصی فرد در اجتماع، شکل غایی و نهایی رفتار اجتماعی انسان است؛حریمی که می تواند شاخصی برای سنجش تکامل اجتماعی جوامع مختلف باشد. اما آیا حق انتخاب برای شنیدن موسیقی ،در میان مباحث حقوق فردی و اجتماعی انسان، جا و معنایی دارد ؟ محاصره شهروند توسط موسیقی در فضای عمومی، از جمله مسایلی است که بحث درباره حق شنیدن را به وجود می آورد. بخصوص آنکه موسیقی در فضای عمومی همیشه شکل مطلوبی ندارد. شکل نامطلوب حضور در عرصه عمومی موسیقی، اصوات بی کیفیت یا موسیقی با صداهای بلند در مکان های عمومی است. باید در نظر داشت که تجربه تاریخی انسان در برخورد با موسیقی،عموما یا در شکل آیینی آن ، ناشی از وابستگی های شنونده به آیین بوده و یا به عنوان هنر و سرگرمی در روند تکاملی انسان تکوین پیدا کرده است. به این معنا که اصل هماهنگی زمان- مکان در شکل گیری موسیقی نقش محوری دارد. اما زمان گریزی و ناهماهنگی مکانی-زمانی موسیقی هایی که در فضای عمومی شنیده می شود ، مهمترین علت بر هم زدن نظم ذهنی شنونده است.علاوه بر این،سلب حق انتخاب در مواجه با این نوع موسیقی، بحث های حقوقی پیرامون موسیقی در فضای عمومی را به وجود می آورد.
اشکال سلب حق شنیدن در شهر بسیار متنوع است؛ موسیقی در لابی هتل ها، رستوران ها ، فروشگاهها و مراکز خرید واجباری که برای شنیدن موسیقی بی کیفیت و یا حدالقل دور از سلیقه فردی در تاکسی ها وجود دارد، عمومی ترین اشکال این نوع موسیقی هستند. موسیقی در رسانه ها نیز قابل مطالعه اند؛ موسیقی هایی که با سلیقه تهیه کنندگان هر برنامه تغییر می کند و شنونده ناچار به پذیرش آن می شود. تبلیغات تلوزیونی نیز با هجوم بی رحمانه ای که دارند، مجموعه پراکنده ای از اصوات به ظاهر موسیقایی را با کارکردهای اثر گذاری آنی و بی وقفه ، به محیط خصوصی مخاطب پرتاب می کنند.این وضع با کم کردن صدا و یا خاموش کردن منبع صوتی در محیط شخصی، قابل کنترل و در اختیار مخاطب است؛ اما همین موسیقی در محیط عمومی، با تحمیلی بی رحمانه ، سلطه جویی نظام های تبلغاتی و سرمایه را به نمایش می گذارد.
در کنار این مجموعه ،اصوات دیگری نیز قابل بررسی اند؛ در مترو، در بیمارستان، در هواپیما و تقریبا همه جا موسیقی زمینه وجود دارد؛ موسیقی انتظار در پشت خطوط ادارات ، موسیقی در آسانسور و بسیاری دیگر از انواع موسیقی فاقد کیفیت در موقعیت های مکانی –زمانی بی ارتباط با محتوای موسیقی که نه تنها کارکردهای مثبت موسیقی را ندارد، بلکه برعکس، نوعی آشفتگی ذهنی و ناهمزمانی فرهنگی برای شهروند ایجاد می کنند.این اصوات همه و همه در تقابل با اصل اختیار برای انتخاب انسان و در نتیجه در برابر حقوق فردی و اجتماعی قرار گرفته است. در سالهای اخیر اصوات نابجای دیگری نیز در شهر شنیده می شود؛ موسیقی انتظار تلفن های همراه که در درجه اول نوعی ابزار کسب درآمد و تبلیغ برای شرکت های خدمات دهنده موبایل بوده است ، در ایران مورد استقبال شایان توجهی قرار گرفت و به رپرتوار صوتی موسیقی شهری ما اضافه شد. هرچند مساله ناهنجاری های صوتی در فضای عمومی و موسیقی فاقد کیفیت پدیده شایعی در همه جای جهان است، اما در ایران و بخصوص در سالهای گذشته شکلی مفرط پیدا کرده است.
در ایران شهرنشینی و توسعه شهری همواره موضوع داغی در مباحث علوم اجتماعی بوده است. یکی از فرضیه های توسعه شهری در ایران ،به مساله تعامل فرهنگ روستایی با مناسبات شهری می پردارد.فرضیه ای که در چند دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته و بر این نظر استوار شده است که توسعه شهری در ایران معاصر،با بینش روستایی پیش می رود.بر این اساس تعاملات اجتماعی شهروندی نیز با رفتارشناسی روستایی قابل مقایسه است.اما آیا می توان این موضوع را از منظر موسیقی نیز مورد بررسی قرار داد؟ آیا موسیقی ابزاری برای شناخت نحوه تعامل فرهنگی در یک جامعه در اختیار ما قرار می دهد؟و آیا سلب حقوق فردی و اجتماعی برای شنیدن ،ناشی از فاصله جامعه ما با اصول شهروندی است؟پاسخ هرچه باشد وجود موسیقی های بی کیفیت و تحمیلی به عنوان پس زمینه محیط های عمومی، از فقدان قوانین مدون برای صیانت از حقوق شهروند در برابر سلب آزادی شنیدن حکایت دارد. بدیهی است که موسیقی در فضای عمومی ، با نسبت توسعه در جوامع انسانی مرتبط است؛ اما نسبت این حضور،تناسبی با تدوین قوانین مرتبط با حقوق فردی و اجتماعی در این جوامع نداشته است.
– این مقاله در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه بهار منتشر می شود.
منبع: سایت انسانشناسی و فرهنگ – آبان 1392