بداهه نوازی آزاد چیست؟
آیدین صمیمى مفخم
بداهه نوازی یا به انگلیسی improvisation از ریشه لاتین کلمه “improvisus” به معنی “پیش بینی نشده” یا “دور از انتظار” ، قدیمیترین روش افرینش موسیقی است، که میتوان گفت تا قبل از نیمه اول قرن بیستم همیشه مورد توجه موسیقیدانان و آهنگسازان بوده است و در دورههای مختلف موسیقی به اشکال مختلف دیده میشود، در دوران قرون وسطا و رنسانس بداهه سرای – نوازی کنتر پوانیک بر روی تمی از پیش تعیین شده ( cantus firmus) جزو تمرینات موسیقیدانان آن دوران بوده است، یا ارگانومهای دو صدای از قرون وسطا باقی مانده است که فقط یک صدای آن نوشته شده و صدای دوم باید بداهه خوانی میشده است، یا در رنسانس شاهد پترنهای هارمونیک اوستانیتوهای هستیم که نوازندگان یا خوانندگان باید بداهه روی آن ملودیهای از پیش تعیین “نشده” را میخواندند، یا پرلودهای بداههای که در دوران باروک باب بوده که بر روی نوت پدال یا تاره هارمونیکی تعیین شده نوازندگان سازهای شصتی دار یا زخمهای باید خود میساخته (بداهه نوازی میکردند)، در دوران کلاسیک شاهد بداهه نوازیهای روی پیانو میباشیم، بخصوص در قسمت کادانس کنسرتوها ، تا جای که آهنگسازانی مثل موتسارت و بتهوون، بخش کادنسهای کنسرتوهای خود را آزاد گذشته و فقط حسی که میخواسته اند آن قسمت از قطعه القا کند را مینوشته اند و به قولی بجای علامت تمپو علامت احساس (mood marking) میگذشتهاند. تا جای که در دوران کلاسیک پیانیستها مسابقات بداهه نوازی ترتیب میدادند که از معروفترین آنها جدال موتسارت با کلمنتی میباشد. بداهه نوازی تا اواخر دوران رمانتیک نیز ادامه یافت تا جای که نوازنده – آهنگسازان بزرگی همچون لیست ، مندلسون، پادرفسکی ، روبناشتاین شهرت بخصوصی در بداهه نوازی نیز داشته اند.
با گذر به دوران مدرن و توجه خاص آهنگسازان به گذر از هارمونی تونال و ابداع روشهای جدید آهنگسازی، وجود بداهه نوازی شروع به کمرنگتر شدن نمود تا جای که دیگر آهنگسازان دست به بداهه نوازی نمیزدند، و بداهه نوازی بیشتر در موسیقی جز صورت میگرفت.
جنبش بداهه نوازی آزاد در دهه ۵۰ میلادی از تلفیق موسیقی جز و تفکر موسیقی کلاسیک معاصر بوجود آمد، موسیقیدانانی همچون سسیل تیلور (پیانیست) و درک بیلی (گیتاریست) از رکود و تجاری شدن جریان اصلی جز خسته و به دنبال مفری از آن میگشتند که با الهام گرفتن از تفکرات جان کیج و کارلهاینز اشتوکهاوزن شروع به بداهه نوازیهای کردند که با دقت در آن هیچگونه استفادهای از روشها ، جمله بندیها یا فرمهای جز کلاسیک استفاده نمیکردند. از طرفی دیگر نوازنده – آهنگسازان اکادمیکی همچون لری آستین و فردریک ژِوسکی احساس کردند که عینیت گرایی (ابژکتیویسم ) موسیقی کلاسیک ، آن را تبدیل به فرهنگی موزهای کرده که با نیازهای اجتماعی معاصر همگون نمیباشد و با تقلید از همکاران خود، موسیقیدانان جز شروع به بداهه نوازی آزاد نمودند که آن را ابزاری برای کشف و گسترش خلاقیت شخصی در بستر کار گروهی میدانستند.
از طرفی آهنگسازان پیش رو نیمه اول قرن بیستم مانند هنری کاول، اِرل براون، دوید تودور، لا مونت یانگ، مورتون فلدمن، سیلونو بوستی،کارلهاینز اشتکهاوزن، و جورج کرامب ، بداهه نوازی را مجددا به دنیای آهنگسازان راه دادند با ساخت آثاری که در آین نوازنده اجازه داشت یا حتا مجبور بود که خود مشغول خلق موسیقی شود. یا آهنگسازانی که پارتیتورهای خلق میکردند که در آن فقط از علائم گرافیکی و بدون هیچ توضیحی استفاده شده که نوازندگان باید خود به کشف و تفسیر این طرحها میپرداختند. اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی بداهه نوازی آزاد با جنبشهای هنری دیگری از جمله فولوکسوس ، هپنینگ آرت و پرفورمنس آرت و موسیقی راک تلفیق شده و اروپا و آسیا را نیز تسخیر کرد.
بداهه نوازی آزاد را میتوان این گونه تعریف کرد، شکلی از موسیقی کار در آن تمرکز نوازندگان بجای اینکه بر روی اصول هارمونی باشد بر روی بعدهای دیگر موسیقی یعنی رنگ صوتی ، فواصل ملودیک ، ریتم و تعامل خودجوش بین نوازندگان گروه میباشد، نوازندگان ممکن است از پیش تعیین کنند که در یک سبک ، گام ، ژانر یا حس خاص بداهه نوازی کنند یا این هیچکدام از این پارامترها را تعیین نکنند، مهمترین چیز اینجا گوش کردن به ریزترین نکات صوتی است و نه یک فرم یا ساختار کلی. بداهه نوازی آزاد میتواند با سازهای آکوستیک، تلفیق سازهای ملل ، همراه یا بدون همراهی لوازم الکترونیک ، یا کاملا با دستگاههای الکترونیکی و یا کامپیوتر انجام شود. در بداهه نوازی آزاد وسیله خیلی مهم نیست، مهم درک درست از کاری که هنرمند انجام میدهد است.