نگاهی به موسیقی کلاسیک در آلمان نازی SAAZBUZZ

نگاهی به موسیقی کلاسیک در آلمان نازی

رامین حاجیان فرد

از جمله ملزومات هر حکومت سرکوب گر و ایدیولوژیک در یک جامعه ، می توان به سانسور و ایجاد محدودیت های گوناگون در عرصه ی فرهنگ و هنر اشاره کرد. دوران حکومت نازی ها در آلمان که یکی از نمونه های بارز چنین حکومت هایی به شمار می آید. با مصادیق فراوانی از این نوع تنگ اندیشی ها و ایجاد فشار های گوناگون بر روند فعالیت های فرهنگی و هنری روبه رو بوده است. نقش عمده ای که سرزمین آلمان در شکل گیری تاریخ موسیقی غرب بر عهده داشته و در پی آن اهمیتی که این هنر در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی مردم این سرزمین دارا بوده ، از جمله عواملی به شمار می رفتند که باعث ایجاد حساسیت ویژه ای از سوی سران حزب نازی در رابطه با موسیقی می شد.
موضوع سانسور و نظارت شدید دولتی بر روند تولید و عرضه ی آثار موسیقی در این دوران امری بدیهی و رایج شمرده می شد. آن چه که از سوی سران حزب نازی به عنوان معیاری اساسی در جهت ارزیابی و ممیزی آثار مذکور به اجرا گذاشته می شد از همان اصول حاکم بر تفکرات و ایدیولوژی سران حزب بر می آمد که به شکلی فراگیر و با استفاده از قوه ی قهریه بر جامعه حکم فرما بود. در این راستا بود که در حوزه ی موسیقی ، نه تنها تولید و انتشار آثار جدید ، بلکه اجرا و عرضه ی آثار گذشتگان نیز ، چه در محدوده ی موسیقی عامه و چه در حوزه ی موسیقی جدی در زیر تیغ ممیزی نهادهای سیاسی حاکم قرار داشتند.
تفکر نژاد پرستانه ی نازی ها در دو راستا قرار داشت که یکی در تایید و اعتبار بخشی به نژاد برتر آریایی و دیگری در تقبیح و طرد نژاد های فرومایه خصوصا یهودیان ، عمل می کرد. تلاش در جست و جوی مایه های فرهنگی که ریشه در اساطیر و حماسه های ملی نژاد ژرمن داشت عاملی بود که اپراهای پر زرق و برق « ریچارد واگنر» را می ستود و به ترغیب و تشویق سایر آهنگ سازان در کاربرد چنین رویه ای در خلق آثار جدید می انجامید. در سوی دیگر باورهای یهود ستیزانه ی نازی ها ، منجر به حذف انتشار آثار هنرمندان بزرگی همچون «مالر» شد و ادامه ی فعالیت بر بسیاری دیگر را با مشکلات فراوان مواجه کرد.
حتی «ریچارد اشتراوس » که موسیقی اش به مذاق سران حزب خوش می آمد و ریاست تشکیلات موسیقی را بر عهده داشت مجبور بود که با احتیاط و هوشیاری دایم ، خود را از گزند تنگ اندیشی های حاکم بر شیون فرهنگی و هنری آن زمان در امان نگاه دارد. اشتراوس در هنگام تصدی ریاست خانه ی موسیقی آلمان که به مدت دوسال از 1933 تا 1935 آن را برعهده داشت ، با هوشیاری و درایت سعی زیادی در حفظ جایگاه واقعی موسیقی به عمل آورد. او که از باورهای یهود ستیزانه ی نازی های آزرده بود سعی می کرد تا جایی که ظن و گمان سران حزب را به خود متوجه نکند، بر ادامه ی حضور هنرمندان یهودی در صحنه ی موسیقی یاری رساند. به طور مثال او ارتباط خودش را با لیبرتونویس یهودی « اشتفان تسوایگ» حفظ کرد و در یکی از نامه هایی که به او نوشت ، نفرت خود را از شرایط سیاسی حاکم یاد آور شد. اما با وجود شهرت جهانی اشتراوس سرانجام صبر و طاقت نازی ها به پایان رسید و او را مجبور به استعفا و کناره گیری از سمت خود کرد. شاید وجود دختر خوانده ی ی:/.-ودی الاصل اشتراوس نیز تا حدودی در این تصمیم گیری دخیل بوده باشد.
در سال 1934 ارکستر فیلارمونیک برلین به ارکستر «رایش» تغییر نام داد و چهار عضو یهودی آن از کار بر کنار و مجبور به ترک آلمان شدند.
سیاست های هنری حاکم بر آلمان نازی ، سه تن از آهنگ سازان را در جایگاهی ویژه و به عنوان الگوهایی ایده آل در موسیقی به رسمیت می شناخت . این سه تن عبارت بودند از : «بتهوون» ، « واگنر» و «بروکنز».
بنابر باور مردم آلمان ، در پهنه ی هنر موسیقی ، بتهوون همچون گوهری بی رقیب ، بر بلندای افتخار و شکوه جای داشت. شاید این موضوع تداعی کننده ی مفهموم ابر مردی همچون « نیچه » نزد «هیتلر» بود که در عرصه ی هنر او را دست نیافتنی و یکه می پنداشت و هیتلر را به تحسین و ستایش از این هنرمند رهنمون می کرد.
علاقه ی شخصی هیتلر به ریچارد واگنر به اندازه ای بود که گفته می شد در طول سال های جنگ جهانی اول ، صفحه ای از « تریستان و ایزولد» ، اثر واگنر را اغلب در کوله ی خود به همراه داشت و در مجالس مختلف از آن بهره می جست. ریچارد واگنر در سال 1850 در جزوه ای تحت عنوان «یهودیت در موسیقی» به تشریح نظریات خود مبنی بر آثار سوء و زیانبار یهودیت بر روند تولید آثار موسیقی پرداخته و بر باور های یهودستیزانه ی خود تاکید کرده بود . افزون بر این ، واگنر همواره به عنوان هنرمندی شناخته می شد که در پی عظمت یابی و شکوه نژاد برتر ژرمن در آثار خود بود. مجموعه ی این عوامل که همگی در راستای تایید باورهای نازی ها قرار داشت، برای سران حزب پراهمیت جلوه می نمود و دلیلی آشکار برای حمایت و جانبداری از موسیقی واگنر را در بر داشت.
آنتوان بروکنر همواره خود را همچون شاگردی ، شیفته ی واگنر می دانست و او را تحسین می کرد. او سمفونی سوم خود را به واگنر تقدیم کرد. بروکنر با داشتن اصالتی روستایی و عشق و علاقه ی وافری که به طبیعت و سرزمین آلمان از خود نشان می داد ، همچون مظهری با شکوه از یک آلمانی وفادار به خاک سرزمین پدری محسوب می شد که همچون خود هیتلر از قشر پایین جامعه رشد کرده بود و به زعم سران حزب از نمونه های بارز انسانی ، دارای ریشه های نژادی پاک و برتر به شمار می آمد. پس از مرگ هیتلر در واپسین لحظه های جنگ دوم جهانی ، بخشی از سمفونی هفتم بروکنر ، پیش در آمدی بر اعلان رسمی خبر مرگ پیشوا بود که از رادیو برلین به گوش رسید. با اعلام این خبر ، سایه ای وحشتناک از سر بشریت به کنار رفت و نام او در لابه لای کاغذها و در میان سطور نفرت انگیز ، به بایگانی سپرده شد ، اما هنر همچنان باقی ماند. در اوایل دهه ی هشتاد میلادی ، یک خواننده ی سوپرانو به نام « جودیت شریدان » در جریان پژوهش های خود در استودیوی اپرای شهر هامبورگ به قطعاتی از آهنگسازان یهودی دست پیدا کرد که بر اثر ستم های نازی ها در دوارن حکومت خود بر کشور آلمان ، مجالی برای عرضه نیافته بودند. از آن زمان تا کنون ، او به تحقیق بر این قطعات و اجرا و معرفی آن ها در نقاط مختلف اقدام کرده است تا یادآور گوشه ای از ستم هایی باشد که بیش از نیم قرن پیش بر گروهی از انسان ها روا گشت و این امید را باز روشنایی بخشد که شاید در روزگاری دیگر خاطره ای این چنین از دوران کنونی برای یادآوری وجود نداشته باشد؛ اگر ارباب ستم را گوش شنوایی باشد!

منبع: فرهنگ و آهنگ – شماره 26- مرداد و شهریور1388

منابع:
http://fcit.usf.edu/HOLOCAUST/art/musicReich.htm
http://music.ucsb.edu, FACKLER, GUIDO, music in concentration camps 1933-1945, translated from the German by Peter Logan
http://nationalanthems.info/de-naz.htm

ارسال شده به تاریخ 11 مهر 1392
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS