نگاهی اقتصادی به جریان موسیقی راک SAAZBUZZ

نگاهی اقتصادی به جریان موسیقی راک

پول ساز دهه‌های 60 تا 80

راک : پول ساز دهه‌های 60 تا 80 و بچه یتیم قرن 21
رامین صدیقی

نو‌آوری «چاک بری» (Chuck Berry) که به تولد موسیقی «راک اند رول» (Rock’n Roll) انجامید و توسط «بیل هالی» (Bill Haley) یا «الویس پریسلی» (Elvis Presley) در آمریکا عمومیت پیدا کرد، با ظهور گروه‌های انگلیسی بخصوص «بیتلز» (Beatles)، عالم گیر شد. در آن زمان،این نوع موسیقی کماکان در حوزه‌ی موسیقی عامه پسند (Pop) قرار می‌گرفت و همانند اغلب هم خانواده‌های خود، موسیقی‌ای مفرح،‌جذاب ولی کم عمق ( از نظر محتوا) و به عبارتی روزمره و با تاریخ مصرف کوتاه (فارغ از استثناها) محسوب می‌شد.

اما پیشینه راک به سبک و سیاق امروزی به دهه 60 میلادی باز می‌گردد. حوادث مختلف سیاسی در جهان و تحولات بزرگ اجتماعی طی سال‌های دهه 60 و 70، از جمله افزایش جنگ افروزی در نقاط مختلف جهان (بخصوص کامبوج و ویتنام)، تقابل بلوک شرق و غرب، تشدید جنگ سرد، حضور عناصر به ظاهر مزاحم برای دموکراسی در غرب (مثل کوبا و برخی از ممالک دیگر آمریکای جنوبی)، بحران جنگ اتمی، افزایش شدید بیکاری در اروپا بخصوص در انگلستان، رویارویی اعراب و اسرائیل، مسئله فلسطین و … همه و همه، دنیا را با چالشی بزرگ روبه رو کرد که موجب نگرانی جوامع از آینده جهان، شیوع یاس وناامیدی و البته تحرکات صلح طلبانه مردم شد.
رویداد‌هایی چون برگزاری «ووداستاک» (Woodstock) ،‌رواج مذهب بودا، مطرح شدن پدیده‌هایی مثل «هری کریشنا» (Hari Krishna)، «ماهاریشی» (Maharishi) و … در غرب، علاقه‌مندی چهره‌های شاخص موسیقی جهان به فرهنگ شرق. (مثل سفر بیتلز به هند،‌ملاقات «یهودا منوهین» (Yehuda Menuhin) با «راوی شانکار» (Ravi Shankar) و …، شیوع مصرف موادمخدر در میان جوانان و در نهایت ظهور شاخه‌های جدید در موسیقی «Psychedelic Rock» ، «Concept Rock» ، «Progressive Rock» ، «Acid Rock» و … را نمی‌توان بی‌تأثیر از اوضاع جهان دانست و آن را تصادفی تلقی کرد. راک به تدریج پدیده‌ای تبدیل شد که از یک طرف صدای اعتراض و نگرانی جهانیان را از اوضاع موجود بیان می‌کرد و از طرفی دیگر وسیله‌ای بود برای دور شدن از آن و سیر در دنیایی موهومی و غیر واقعی (ولی زیبا یا حتی ایده‌آل).
جریان موسیقی راک، در ابتدا بر اساس قانون نانوشته به موضوعی مقبوح در جامعه تبدیل شد و بالطبع محمل مناسبی برای ظهور نیز پیدا نکرد و خیلی زود به پستو‌ها، کلوپ‌های کوچک و محافل خصوصی تبعید شد ( یا به اصطلاح رایج، مبدل به موسیقی زیرزمینی شد). اما استقبال روزافزون جوانان از این نوع موسیقی و هم‌ذات پنداری‌های شنوندگان با محتوای موسیقی راک، کم‌کم موجب شد که هیچ محفل زیرزمینی توان پذیرایی از خیل مخاطبان رو به افزایش این نوع موسیقی را نداشته باشد و بدین ترتیب به اجبار روی زمینی شد. در این میان شامه قوی برخی از شرکت‌ها و تهیه کنندگان موسیقی، پتانسیل و آینده مالی بالای این پدیده‌را شناسایی و هفت جنبه‌ی مهم اقتصادی یک کالای مطلوب را در آن یافتند:
– راک،‌موسیقی است که در حال حاضر نوع مشابه آن در دنیا وجود ندارد و ذائقه‌ای جدید ایجاد کرده است (کالای جدید)
– موسیقی راک از نظر محتوا، به مضامین جدید می‌پردازد (نوپردازی در ارائه کالا)
– ساختار آهنگسازی آن، نسبت به موسیقی پاپ پیچیده‌تر و همانند هر کالای خوش بنیه، عمر مصرف طولانی‌تری دارد. تاریخ نیز نشان داده است که اغلب آثار ماندگار موسیقی معاصر، از حوزه راک هستند. (کالای بادوام)
– هنرمندان این سبک، در مقایسه با هنرمندان و گروه‌های پاپ، بخاطر نوع نگرشی که داشتند، انسان‌هایی ساده زیست و بسیار کم توقع بوده‌اند (کالای کم هزنیه و ارزان)
– موسیقی راک، مورد مصرف و کاربرد بیشتری دارد و فقط به درد دیسکو‌ها، مهمانی‌ها یا اوقات شاد مردم نمی‌خورد. (کالایی برای تمام فصول!)
– مردم با هنرمندان این شاخه، احساس نزدیکی و تشابه بیشتری می‌کنند ( در حالی که اغلب هنرمندان پاپ با چهره‌های خاص و اتو کشیده خود همانند بت‌های دست نیافتنی از سیارات دیگر بودند) (کالای مردمی)
– موسیقی راک، علی‌رغم اینکه حرف خود را می‌زند، اما چیزی را به شنونده دیکته نمی‌کند و اجازه می‌دهد تا شنونده تعبیر یا برداشت‌های مختلفی از آن انجام دهد. لذا هر شنونده آنچه را که دوست دارد، می‌شنود و هرآنچه را بخواهد از متن گفتار درک می‌کند ( کالای انعطاف پذیر و مشتری مدار).
از این رو برخی از شرکت‌های مطرح (مثل EMI، Harvest‌، Chrysalis و Atlantic Records) که زودتر از دیگران به اهمیت این محصول جدید پی برده بودند،‌دست به کار شدند و به جذب استعداد‌های این حوزه پرداختند. این شد که هنرمندان آزاد و سرکشی که بیشتر برای دل خود موسیقی می‌ساختند، بتدریج وارد مناسبات تجاری شدند. آزادی، خلوص و سرکشی این هنرمندان (در ظاهر و رفتار) نیز بتدریج باعث شد که موج جدید در نحوه‌ی عرضه آثار و نوع نمایش هنرمندان بوجود آید. در این زمینه می‌توان به نکات عمده‌ی ذیل اشاره کرد :
1- هنرمندان دیگر همانند گذشته، با لباس‌های متحدالشکل و ظاهر یکسان بر روی صحنه نمی‌رفتند یا در انظار عمومی ظاهر نمی ‌شدند.
2- ستاره‌سازی در این حوزه موضوعیت چندانی پیدا نکرد (اگر در حوزه‌ی پاپ،‌ فردیت هنرمندان باعث ستاره شدن آنها می‌شد، در اینجا هویت گروه بیشتر اهمیت داشت)
3- نگاه متفاوت موسیقی راک، حتی بر نوع طراحی گرافیک آلبوم‌ها نیز اثر گذاشت. بدین معنا که دیگر از چهره‌های هنرمندان بر روی صفحات و کاست‌ها خبری نبود و گرافیک آلبوم‌ها بیشتر به سمت تصویر کردن محتوای آثار سوق پیدا کرد که این ماجرا خود انقلابی را در حوزه‌ی گرافیک و تبلیغات موسیقی ایجاد کرد.
4- تابوهای بزرگ شکسته شد، و هنرمندان به خود اجازه دادند تا در آلبوم‌های خود به موضوعات مختلف اجتماعی و سیاسی بپردازند.
البته در این میان، مدیران و کمپانی‌ها نیز از هرچه عجیب و غریب‌تر بودن گروه‌ها حمایت کردند. هدف این بود که محصولی متفاوت عرضه شود لذا هر آنچه که می‌توانست موجب هیجان‌زدگی و جذب بیشتر مخاطب شود، برای صاحبان این حوزه، مطلوب‌تر تلقی می‌شد. حال این تفاوت‌ها هرچه می‌خواهد باشد از جمله جنجال آفرینی، به چالش طلبیدن دولت یا سیستم، شکستن گیتار در انتهای کنسرت، رنگ کردن صورت هنرمندان،‌ شلوغ‌بازی در هتل، اجرای زنده بدون مجوز بر روی پشت بام اماکن، درگیر شدن با پلیس، یا هر چیز دیگر.
ناشران و تهیه کنندگان، همانند باشگاه‌های فوتبال، به این واقعیت رسیدند که گروه‌ها و هنرمندان راک، قابلیت پولسازی بلند مدت را خواند داشت ( در حالیکه امروزه، تعداد هنرمندان پولساز با عمر هنری کوتاه، که خصلت زندگی «Fast-food» معاصر جهان است، به مراتب بیشتر هستند). همین امر باعث شد که هر تهیه‌کننده، برای گروه یا هنرمند خود، یک برنامه بلند مدت تبلیغاتی و اقتصادی (Campaign) ترتیب دهد. موارد زیر از جمله ارکان مهم این برنامه‌های تبلیغاتی محسوب می‌شدند : ایجاد هویت مستقل برای گروه از جمله طراحی یک آرم یا لوگو برای گروه (به آرم گروه‌های Yes، Rush، Judas Priest، Metallica، Camle، … دقت کنید)، طراحی یک نماد (Icon) برای گروه (مثل Eddie برای گروه Iron Maiden)، برنامه‌ریزی برای تولید چند آلبوم (که فروش هر آلبوم جدید می‌توانست به فروش آثار قبلی نیز کمک کند)، برپایی کنسرت یا تور‌های بلند مدت، تولید کالاهای تبلیغاتی (تی‌شرت، کلاه، برچسب، پوستر و …)، پوشش خبری مناسب، ایجاد جنجال در مواقع مقتضی (مثل برگزاری موسیقی گروه Beatles یا «U 2» در بالای پشت بام عمارت‌های شهر بدون کسب مجوز که موجب اختلال و شلوغی شهر شد و نهایتاً با دخالت پلیس و دستگیری هنرمندان خاتمه یافت) و… هر یک از این موارد به نوعی خبرساز یا پول ساز بودند. موضوعی که در سایر عرصه‌های موسیقی تا آن زمان هیچ‌گاه تا این حد جدی گرفته نشده بود.
در دهه‌ی 60 و 70 کنسرت‌های بزرگ، که تنها منحصر به معدود گروه‌های پاپ بود، به یکباره توسعه پیدا کرد. در این زمان گروه‌های راک به سهولت، ده‌ها هزار نفر را در سراسر جهان به تالار‌ها و استادیوم‌ها می‌کشاند. به دنبال آن نشریات بیشتری متولد شدند، رویداد‌های حاشیه‌ای افزایش یافت وخوانندگان با جدیت بیشتری اخبار گروه‌های راک را دنبال کردند. چنانچه رفتن یک گیتاریست مطرح از یک گروه به گروهی دیگر نیز به عنوان واقعه‌ای بزرگ با آب و تاب فراوان نقل محافل می‌شد. در نهایت موسیقی راک به یک پدیده‌ی فرهنگی (Cult) تبدیل شد که موسیقی تنها یکی از اجزای آن بود.
از طرفی، موسیقی راک سایر شاخه‌های صنعت موسیقی را نیز با رونق روبه‌رو کرد. هنرمندان پاپ صرف نظر از نوع موسیقی‌شان، عموماً بخاطر ظاهر و رفتار خود مشهور می‌شدند، این در حالی بود که در موسیقی راک، علاوه بر عوامل فوق، هر آن چه گروه‌ها می‌ساختند و می‌نواختند نیز جذابیت داشت. به همین دلیل بسیاری از راک دوستان، تمایل شدید داشتند تا موسیقی راکی را که می‌پسندند، خود نیز تقلید کنند که این موضوع به طور جدی به رونق اقتصاد موسیقی در حوزه‌ی ادوات و تجهیزات صوتی نیز کمکی غیر مستقیم کرد. باید در نظر داشت که طیف افرادی که ساز می‌خرند تا موسیقی گروه‌های مورد علاقه‌شان را تقلید کنند، بسیار زیاد است. بنابراین طبیعی است که کارخانه‌هایی مثل «فندر» (Fender) یا «گیبسون» ( Gibson) تمایل بیشتری به حمایت از گروه‌های راک داشته باشند تا مثلا حمایت از گیتاریست آثار «التون جان» ( Elton John) یا «بیجیز» (BeeGees). دلیل این تمایل این بود که به زعم این شرکت‌ها احتمال این که یک هوادار گروه راک، گیتاری دست و پا کند و به تقلید آثار گروه مورد علاقه خود بپردازد، بسیار بیشتر خواهد بود ( بر اساس اعلام سایت رسمی شرکت Gibson، 30% خریداران گیتار‌های Gibson طی دهه‌ی 70 و 80 را افرادی که هیچ‌گاه روی صحنه‌ نرفته یا آلبوم منتشر نکرده بودند، تشکیل می‌دادند). این باور تا آنجا پیش رفت که حتی کمپانی‌ها با استفاده از نام هنرمندان مطرح، مدل‌های مختلف ساز‌های خود را نام‌گذاری می‌کردند.
البته در این بین گروه‌های بسیاری خواستند (و کمابیش توانستند) که خود را از این بساط بزرگ خارج یا حداقل اعتراض خود را به وسیله‌ی همین موسیقی ذاتاً معترض بیان کنند، اما در نهایت رنگ پول آنها را نیز فریفت. نمونه بارز این اعتراض در آلبوم «دیوار» ( The Wall) گروه «پینک فلوید» ( Pink Floyd) شنیده می‌شود که نگاهی انتقادی به فاصله ایجاد شده بین هنرمندان و شنوندگان دارد. «راجر واترز» اولین انگیزه تولید آلبوم The Wall را اتفاقات و حوادثی که در تور بزرگ آلبوم قبلی‌شان، «جانوران» (Animals) رخ داده بود نسبت می‌دهد. آنها زمانی که از روی صحنه، اتفاقات دردناکی مثل برخورد بد مسئولان انتظامات کنسرت با تماشاگران، بازرسی‌های بدنی شدید و توهین آمیز، ضرب و شتم تماشاگران، روحیات افسار گسیخته شنوندگان و البته اوباشگری برخی از آنها را مشاهده می‌کردند، با این سوال مواجه شدند که اصلاً ما این بالا چه می‌کنیم و چه بلایی بر سر مردم می‌آوریم؟ مشکلاتی از این دست در نهایت به اختلاف سلیقه‌هایی که مدت‌ها در بین گروه وجود داشت، دامن زد و گروه پینک فلوید پس از آلبوم «ضربت نهایی» (Final Cut) از یکدیگر جدا شدند. البته این جدایی خود به تنهایی باعث افزایش درآمد آنها نیز شد. چون اولاً از نظر قانون کپی رایت، موسیقی پینک فلوید متعلق به کل گروه و ناشر آن است نه به عضو خاصی از آن، لذا اتحاد مجدد پینک فلوید (بدون واترز) در سال 1987، باعث نشد که آقای واترز از منافع کنسرت‌ها و فروش آلبوم‌ها بی نصیب بماند. ثانیاً دو تکه‌ شدن این گروه،‌موجب شد که هریک از اعضا به تناوب اقدام به تولید آلبوم‌های انفرادی (Solo) نیز بکند که این خود باعث شد تا پیروان کنجکاو آنان، همه آثار را بخرند و بدین طریق درآمد همه افزایش نیز یافت.
اما دوران طلایی راک کم‌کم سپری شد. افول پیش آهنگان راک در اواخر دهه هشتاد مصادف با افزایش سلطه‌ی کانال‌های تلویزیونی در موسیقی بود. جذابیت‌های بصری تلویزیون، بتدریج ستاره سازی را (که خصلت موسیقی پاپ بود ) مجدداً رونق بخشید. تصویر تلویزیونی آنقدر جذابیت پیدا کرد که شنونده بیشتر می‌دید تا بشنود! این رفتار با راک سازگار نبود و نیست. بدین ترتیب افسونگری تصویر، ارزش موسیقایی آثار را کم کرد به طوری که امروزه بسیاری از از مردم جذب آثاری می‌شوند که شاید اگر آن را بدون تصویر می‌شنیدند، محال بود که آن را بخرند. ویدئو کلیپ نیز بلای جان موسیقی راک شد. اگر روزگاری، برنامه‌هایی مثل «هدبنگرزبال» (HeadBangersBall) یا «هاووس‌ آو نویز» (House of Noise) هر روز از کانال‌های گوناگون پخش می‌شد، امروز بخاطر کاهش استقبال، بصورت ماهانه بر روی آنتن می‌روند. این گونه عوامل در کنار تنوع یافتن سبک‌های مختلف موسیقی،‌عرصه رقابت را برای موسیقی راک تنگ‌تر کرد. اگرچه در دهه‌ی 90 به بعد شاهد تولد یا تحول شاخه‌های مختلفی از راک بودیم،‌اما در مجموع رسانه‌ها هر روز فرصت و زمان کمتری را به موسیقی راک اختصاص می‌دهند و به همین دلیل تهیه کنندگان و ناشران نیز سرمایه گذاری در حوزه‌های دیگر موسیقی (مانند Trans، Techno، Pop، Rap‌ و … ) را به راک ترجیح می‌دهند.
در دهه‌ی 90 بسیاری از گروه‌ها با کاهش شنونده روبه‌رو و تدریجاً حاشیه‌نشین یا منحل شدند. برخی از قدیمی‌ترها توانستند با طرفند مرور آثار گذشته خود، برای مدت کوتاهی مخاطبان میانسال خود را خشنود کنند که این جریان نیز به سرعت افت کرد ( مثل گروه Eagles). برخی نیز راه مصالحه را انتخاب و در نوع و سبک موسیقی خود تغییراتی ایجاد کردند تا با شرایط موجود تطبیق یابند ( مثل Metallica، Pink Floyd، King Crimson و …) که اینان نیز در مجموع با اقبال چندانی روبه‌رو نشدند چون از یک سو هواداران دوآتشه خود را از دست دادند و از سویی دیگر موفق به پاک کردن سابقه‌ی ذهنی سایر شنودگان غیر راک از پیشینه‌ی موسیقیایی خود نشدند، تا حداقل آنان راجذب کنند. بنابراین تنها گروه‌هایی که واقعاً حرفی برای گفتن داشتن (یا به اصل خویش باز گشتند)،باقی ماندند تا از پیشینه‌ی 50 ساله موسیقی راک دفاع کنند ( مثل گروه‌های Red Hot Chilli Peppers، Rush، Marillion، David Bowie و بازگشت دوباره Metallica).
علی رغم اینکه موسیقی راک هنوز شنوندگان زیادی دارد، اما با در نظر گرفتن کل بازار موسیقی جهان، این موسیقی در حال حاضر سهم اندکی را به خود تخصیص داده است. این امر را می‌توان به وضوح با شمارش قفسه‌های اشغال شده توسط موسیقی راک در فروشگاه‌های موسیقی (نسبت به سایر سبک‌ها) متوجه شد.
اما به هر حال بسیاری از گرایش‌های موسیقی امروز، شکل‌گیری خود را مدیون جریان موسیقی راک هستند و غول‌های بزرگ صنعت موسیقی نیز با کمک آن یکه تاز شدند ولی فرزندشان امروز یتیم و تنها مانده است.

منبع: مجله فرهنگ و آهنگ – شماره ۱ – دی ۱۳۸۳

ارسال شده به تاریخ 27 آذر 1393
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS