ناگفته‌های «پل مک‌کارتنی» از همکاری با ستاره‌های موسیقی SAAZBUZZ

ناگفته‌های «پل مک‌کارتنی» از همکاری با ستاره‌های موسیقی

«پل مک‌کارتنی» در جدیدترین گفت‌وگوی خود از تجربه همکاری با «الویس کاستلو»، «کانیه وست» و «مایکل جکسون» گفته و این‌که چرا هرگز با کسی بهتر از «جان لنون» همکاری نکرده است.

 «بی‌بی‌سی» به‌تازگی گفت‌وگویی را با «پل مک‌کارتنی» که غیر از «رینگو استار» تنها عضو باقی‌مانده از گروه موسیقی «بیتلز» است، منتشر کرده است. «مک‌کارتنی» برای انتشار آلبوم جدید خود با موسیقی‌دان‌های جدید، تهیه‌کنندگان و ترانه‌سرایی جدید همکاری کرده و برای اولین‌بار طی ۱۰ سال گذشته، تور جهانی برگزار کرده است. متن این گفت‌وگوی او را در ادامه می‌خوانید.

آیا از کسی که با او همکاری می‌کنید چیز جدیدی یاد می‌گیرید؟

می‌دانم که دیگر با کسی بهتر از «جان» (لنون) همکاری نخواهم کرد. این یک واقعیت است. بنابراین این را امتحان نمی‌کنم و از این مطلب فرار نمی‌کنم. فقط می‌دانم که به هیچ‌وجه فردی را پیدا نمی‌کنم که ترانه‌هایی بهتر از آنچه من و «جان» می‌نوشتیم، بنویسد. با این حال، به کار کردن با دیگران علاقه‌مند هستم، چون آن‌ها ویژگی خاص خود را وارد کار می‌کنند.

اگر به فردی مثل «استیو» (واندر) فکر می‌کنید، باید بگویم او یک چیزهایی با کیبوردش سر هم می‌کند. تو او را به شام دعوت می‌کنی و او ۱۰ ساعت بعد پیدایش می‌شود و طی همین مدت داشته با کیبوردش آهنگ می‌ساخته، او یک هیولای موسیقی و یک چنین نابغه‌ای است. این چیزی است که از او یاد می‌گیری.

درباره «مایکل جکسون» هم ما طبقه بالا در دفتر او می‌نشستیم، من با پیانو می‌نواختم و ما همان‌جا یک ترانه با هم می‌ساختیم. درباره «کانیه» دقیقا نمی‌دانستم چه اتفاقی دارد می‌افتد، چون می‌دانستم که قرار نیست دو گیتار آکوستیک روبه‌روی هم باشند. بنابراین فکر کردم، «خب، چیزی از این درنمی‌آید». اگر من ببینم کارها جلو نمی‌رود، به کسی چیزی نمی‌گویم. بنابراین به دیگران هم می‌گفتم «کانیه کیه؟ من با او کار نکردم!» من فقط خودم بودم و برای «کانیه» داستان‌های متعددی را که الهام‌بخش من در موسیقی شده‌اند تعریف می‌کردم. یکی از این داستان‌ها چگونه شکل گرفتن ترانه «رها کن» (Let It Be) بود که از خوابی که درباره مادرم دیده بودم، الهام گرفته شده بود. مادرم ۱۰ سال پیش از آن خواب، فوت کرده بود، اما من آن‌قدر تحت تأثیر قرار گرفتم که یک ترانه نوشتم.

این را برای «کانیه» تعریف کردم؛ چون او مادرش را از دست داده بود. این‌طور بود که وقتی من فقط با پیانو خودم را سرگرم می‌کردم، او ترانه «تنها فرد» (The Only One) را نوشت. او ملودی را نوشت، من هم کوردها و سبک را تنظیم کردم و این‌طور شد که اتفاق افتاد.

آیا وقتی داشتید روی «گل‌هایی در خاک» کار می‌کردید، حس نمی‌کردید این یک‌جور از نو شروع کردن است؟

چرا، چنین احساسی داشتم. من دارم خانواده‌ام را بالا می‌کشم و بعد به یک نقطه‌ای می‌رسم و فکر می‌کنم «حالا چند ترانه دارم. باید خودم را مشغول کنم و این‌ها را ضبط کنم. باید تور برگزار کنم. وقتش رسیده.» این اتفاقی بود که آن موقع افتاد. به من پیشنهاد شد با «الویس کاستلو» همکاری کنم که به نظر ایده خوبی می‌آمد. فکر کردم «خب او هم اهل لیورپول است. آدم خوبی هم هست و ما مشترکات زیادی داریم». بنابراین به این نتیجه رسیدم که می‌توانیم با هم کار کنیم.

آیا این همکاری خیلی نزدیک بود؟ دو ساز آکوستیک رو در روی هم می‌نواختند؟

یک میلیون راه برای نوشتن یک قطعه وجود دارد، اما من و «جان» همیشه رو در روی هم می‌نوشتیم. چه در اتاق هتل بودیم و چه در تختی دونفره، گیتار آکوستیک به دست به هم نگاه می‌کردیم و جلو می‌رفتیم. او چیزی می‌ساخت، من هم می‌ساختم، بعد آن‌ها را در هم می‌آمیختیم. بخش خوبش برای من دیدن «جان» آنجا بود. او «دست راستی» و من «دست چپی» بودم و این حس را داشت که داشتم در آیینه نگاه می‌کردم.

ظاهرا هم کار خیلی موفقی از کار درآمد. روشی که برای نوشتن یاد گرفتم هم همین‌طور. «الویس» هم از این روش خوشش آمده بود. این مثل تکرار یک فرآیند بود. او «جان» بود و من هم «پل».

درباره «چاک بری» هم باید بپرسم. واضح است که او قهرمان بزرگ شما در موسیقی است. او چطور بود؟ زیاد با او کار کردید؟

من با «چاک» همکاری نکردم؛ اما او را ملاقات کردم. در یکی از کنسرت‌های‌مان در سن‌لوییس که زادگاهش بود، او به پشت صحنه آمد. دیدن او خیلی فوق‌العاده بود و من توانستم به‌عنوان یک هوادار این را به او بگویم.

وقتی به گذشته فکر می‌کنم، یادم می‌آید که قبل از «بیتلز» ما در لیورپول مثل بچه‌هایی بودیم که گیتار می‌زدیم و رویای آینده را در سر می‌پروراندیم. ناگهان قطعه کوچک «Sweet Little Sixteen» را شنیدیم. هرگز چیزی شبیه آن را نشنیده بودیم. تا زمانی که «جانی بی. گود» با آن ترانه‌های شگفت‌انگیزش آمد. تمام ترانه‌های او درباره نوجوان‌ها، ماشین‌ها و موسیقی راک‌اندرول خیلی هیجان‌انگیز بودند.

وقتی به ادای احترام پرشوری که به «چاک بری» تقدیم شد نگاه می‌کنید، آیا هرگز تصور می‌کنید که از شما چطور یاد خواهد شد؟

فکر می‌کنم همه به این مسأله فکر می‌کنند؛ اما برای من خیلی مهم نیست. یادم می‌آید یک روز «جان» به من گفت «نمی‌دانم از من چطور یاد می‌کنند. آیا آن‌ها به خوبی از من یاد می‌کنند؟» من باید خیالش را راحت می‌کردم، پس به او گفتم «من را ببین. حتما تو را یاد می‌کنند. تو کارهای خیلی بزرگی انجام داده‌ای» اما خنده‌دار بود. آدم فکر نمی‌کرد «جان» در این مورد حتی یک ذره هم احساس تردید داشته باشد، اما به ‌نظرم مردم این کار را خواهند کرد. خوشبختانه خیلی برایم مهم نیست، چون من دیگر اینجا نخواهم بود.

برگردیم به فاز مثبت، کار بعدی‌تان چیست؟

دارم روی یک آلبوم جدید کار می‌کنم که خیلی سرگرم‌کننده است. دارم با تهیه‌کننده‌ای کار می‌کنم که اولین‌بار دو سال پیش برای ضبط موسیقی یک فیلم انیمیشنی با او همکاری کردم. از آن زمان او رفت و با «بِک» کار کرد و جایزه آلبوم سال را با «بک» برد. بعد هم با «اَدِل» همکاری کرد و جایزه بهترین ترانه سال و بهترین رکورد سال را کسب کرد و به‌عنوان بهترین تهیه‌کننده سال شناخته شد.

یک آدم عالی به اسم «گرگ کرستین» هم هست که کار کردن با او فوق‌العاده است. بنابراین بله، دست به کار شده‌ام. کاری را که دوست دارم انجام می‌دهم. همان‌طور که «رینگو» می‌گوید «این کار ماست».

*****

«سر پل مک‌کارتنی» ۷۴ ساله تاثیرگذارترین ترانه‌سرا در تاریخ موسیقی آمریکا محسوب می‌شود. او با حضور در گروه موسیقی «بیتلز» به شهرت بین‌المللی دست یافت. «مک‌کارتنی» در کار نوشتن ترانه آهنگ‌های معروفی مانند «دیروز» و «شب روز سخت» با «جان لنون» همکاری داشت. او با «جان لنون»، «جورج هریسون» و «رینگو استار» اعضای اصلی گروه راک «بیتلز» را تشکیل می‌دادند. این چهار هنرمند در دهه ۱۹۶۰ فعالیت خود را آغاز کردند و بعد از ۱۰ سال همکاری، در سال ۱۹۷۰ میلادی از هم جدا شدند.

منبع: ایسنا

 

ارسال شده به تاریخ 28 فروردین 1396
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS