ریچارد واگنر؛ آهنگساز نویسنده و نویسنده عاشق‌پیشه SAAZBUZZ

ریچارد واگنر؛ آهنگساز نویسنده و نویسنده عاشق‌پیشه

اسکندر آبادی

آغاز کار و جوانی

ریشارد واگنر در ۲۲ مه ۱۸۱۳ در شهر لایپزیگ در شرق آلمان زاده شد. او فرزند نهم خانواده بود. سال تولدش سال جنگ و شکست ناپلئون بناپارت در مقابل آلمان و روسیه بود. در شش ماهگی پدر و در ۷ سالگی ناپدری مهربانش لودویگ گایر را از دست داد  و از آن پس کشیش هنردوستی به نام وتسل Wetzel چند سالی تربیت او را به عهده گرفت. بدین ترتیب واگنر هنر را از خانواده به ارث نبرد. شاید همین دلیل برجستگی کار او در اپرا و موسیقی دراماتیک یا حتی موسیقی تئاترال باشد در حالیکه او ترانه‌ها، مارش‌ها و قطعاتی برای پیانو نیز ساخته است.

همسر دومش کوزیما که دختر آهنگساز بنام آن زمان فرانتس لیست و خود پیانیست چیره‌دستی بود، نوشته که ریشارد واگنر برای آفرینش یک قطعه، همواره نیازمند تجسم تصویر مشخص یک صحنه بوده است. او هرگز نمی‌توانسته موسیقی مجرد یا “هنر برای هنر” بیافریند.
واگنر از تربیت موسیقایی در کودکی و آموزش بلندمدت آکادمیک این فن در دانشگاه محروم بود. شاید به همین دلیل با ساختن آثار پرطمطراق همواره در پی جبران این کمبود می‌گشت. او نخست خود سروده‌های اپراهایش را می‌ساخت و سپس برای صحنه‌های مشخص، آهنگ‌هایی می‌نوشت.
هنگامی که ریشارد واگنر در ۱۸ سالگی به مدرسه ی عالی موسیقی لایپزیگ راه یافت، هنگامه‌ی شورش‌ها و انقلاب‌های شهروندان آلمان علیه فئودال‌ها و نظم پیشین، در اوج خود بود.
تأثیر جنبش دموکراتیک وحدت‌خواهان آلمان که در سال ۱۸۴۸ به اوج خود رسید، بر واگنر و کارهایش چنان ژرف بود که شاید بتوان شهرت و اعتبار او را مدیون این جنبش دانست.
فرار به سوئیس
در سال ۱۸۴۹ واگنر در شهر درسدن در شرق آلمان می‌زیست و به همراه روشنفکران انقلابی می‌کوشید در راه برچیدن نظام پوسیده‌ی خانخانی، گام‌هایی بردارد. هرچند او مانند برخی روشنفکران همشهری‌اش مستقیما به نیروهای نظامی انقلابی نپیوست، ولی به اتهام تحریک مردم و برهم زدن نظم عمومی تحت پیگرد قرار گرفت و به سوئیس گریخت.
تأثیر این جنبش در آثار و کارهای واگنر تنها در اپرای بلند “حلقه‌ی نیبلونگن” که به موضوع افول نظام اشرافی در سده‌های میانه و غروب و نابودی خدایان پرداخته محدود نمی‌شود. این تأثیر حتا در ساختمان تئاتر خصوصی که او در شهر بایرویت Bayreuth در جنوب آلمان برای اجرای سالانه‌ی کارهای خود با عنوان “فستیوال بایرویت” برپا ساخت نیز آشکار است. هدف واگنر این بود که در ساختمان این تئاتر خبری از لوژهای ویژه و صندلی‌های ردیف اول و دوم نباشد بلکه همه دایره وار در یک سطح بنشینند.

بماند که این فستیوال جایگاه و پایگاهی در مردم عادی پیدا نکرد و همواره محل تجمع دولتمردان و ثروتمندان و برگزیدگان سیاسی و فرهنگی باقی ماند.
تقلید و استقلال هنری
واگنر نخستین آثار موسیقی‌اش که قطعه هایی برای پیانو و کم و بیش تقلیدهایی از فرانتس شوبرت و بتهوون بودند را در ۱۹ سالگی و زیر سرپرستی نخستین استادش تئودور واینلیش نوشت و اجرا کرد.

اما بذر برخی از آثار مستقل بعدی او مانند “پیش‌درآمد لهستانی” که زیر تأثیر جنگ‌های لهستان علیه روسیه و آشنایی با یک اشراف‌زاده‌ی لهستانی ساخته شدند، در همین زمان پاشیده شد. آفرینش تنها سمفونی‌اش “سمفونی در دو ماژور” را نیز در همین سال‌ها یعنی از نوزده سالگی آغاز کرد که آن هم تقلیدی از بتهوون و هایدن بود.
در آستانه‌ی بیست سالگی بود که بازیگری برادرش در تئاتری در لایپزیگ او را به فکر ساختن اپرا و آفرینش نخستین درام موسیقایی وی di feen یعنی “پریان” انداخت.
مارتین دلین در زندگینامه‌ی مفصلی که به تازگی درباره‌ی واگنر منتشر کرده از سه روش یاد می‌کند که آهنگساز برای خلق آثارش از آن پیروی کرده است: او نخست طرحی از ساختار اثر می‌ریزد که حاوی مضمون و انگیزه‌های اثر است، سپس نقش ارکستر و هماهنگی سازها و صداها را مشخص و دسته بندی می‌کند و سر انجام این دو بخش را در اثری کامل با یکدیگر می‌آمیزد.
در سال ۱۸۴۷ واگنر بود که برای نخستین بار، مقاله‌ای درباره‌ی رهبری ارکستر نوشت و سبک نوی در این زمینه بنا نهاد که در آن رهبر افزون بر عصای خود با حرکات و سکنات چهره، ارکستر را هدایت می‌کند.
واگنر و یهودی‌ستیزی
ریشارد واگنر۳۷ ساله بود که در اوت ۱۸۵۰ بحث انگیزترین مقاله‌ی خود “یهودیت در موسیقی” را در “مجله ی موسیقی نو” منتشر و بدین ترتیب به اندیشه‌های آزادیخواهانه‌ی خود پشت کرد. گفتنی است که در سده‌ی نوزدهم یهودی‌ستیزی بیشتر جنبه نظری داشت و هنوز ابعاد عملی جنایت‌کارانه مانند دوران نازی‌ها را به خود نگرفته بود. یهودی ستیزان چپ و راست آزادانه در این زمینه داد سخن می‌دادند و حتا مارکس در نوشتار “مسأله‌ی یهودیان” به عنوان انتقاد از قوم خود خدای یهودیان را پول و خدای جهان را خدای یهود، قلمداد می‌‌کند.

در چنین جوی است که واگنر نیز اندیشه‌های یهودی‌ستیزانه‌ی خود را آشکار می‌سازد و ادعا می‌کند که “یهودی تا زمانی سروری می‌کند که نیروی تلاش و کوشش ما را پول تعیین کند”.
بدین ترتیب واگنر مارکس را دستاویز اندیشه‌های خود قرار می‌دهد تا دیدگاه‌اش از او گذر کند و به یهودی‌ستیزی بیمارگونه تبدیل شود.
هیتلر در یکی از سخنرانی‌هایش واگنر را سرمشق خود دانسته بود. تاریخدانان بسیاری واگنر را در کسب اعتبار نازی‌ها در میان مردم آلمان مسئول می‌دانند.
از سوی دیگر ریشارد واگنر در جوانی یار و همنشین میخائیل باکونین بانی آنارشیسم و گئورگ هروگ Herweg هموند کارل مارکس بود و از این دو شخصیت تأثیر بسیار پذیرفت. در زمان سالخوردگی نیز او همواره بر ضد حکومت‌های مرکزی داد سخن می‌داد و اصولا با نهادهای متمرکز میانه‌ای نداشت.

شاید بتوان واگنر را به عنوان فرزند دست راستی زمان خود یهودی‌ستیز شمرد، اما شاید زیاده روی باشد اگر او را سرمشق و فراهم‌ساز ناسیونال سوسیالیسم و جنایات هیتلری بدانیم. به نوشته‌ی واگنر شناس بنام آمریکایی پروفسور واینر، ریشارد واگنر بی‌گمان در آثار خود نیز یهودی‌ستیز است.
آثار واگنر در زمان نازی‌ها بیش از هر آهنگساز دیگر از رسانه‌ها پخش می‌شدند اما همان‌ها اپرای “پارسیوال” او را به علت گرایش‌های صلحجویانه‌ی مضمون آن، ممنوع اعلام کردند.
پیش به سوی شهرت
واگنر در سال ۱۸۵۰ از فرانس لیست آهنگساز و پیانونواز سرآمد اتریشی – مجاری خواست اپرای “لوهنگرین” او را به روی صحنه آورد.
لیست با آماده سازی و اجرای این اپرا در شهر وایمار با حضور سرشناسان هنر و سیاست، واگنر را در جهان هنر آن روزگار مطرح ساخت. “لوهنگرین” هنرمند نابغه‌ی تنهایی است در محیطی نابسامان. او نیازمند احترام نیست بلکه مشتاق عشق است. “لوهنگرین” شناخته‌ترین اپرای واگنر است. آمیزه‌ایست از جنبه‌های عادی و زمینی با سویه‌های والای آسمانی. این اثر چنان در جامعه‌ی فرهنگی آلمان جا افتاده که آلمانی‌ها گاه امروز هم به‌جای “ای خدا” به نشان شگفتی، با الهام از اپرای “لوهنگرین” می‌گویند: «mein lieber Schwan) یعنی “ای قوی عزیز”.

زندگی خصوصی و آخرین سال‌ها
این آهنگساز برجسته‌ آلمانی ۲۳ ساله بود که برای نخستین بار با هنرپیشه‌ای به نام مینا پلانر ازدواج کرد اما دل پرشورش همواره برای آفرینش آثار نو در گرو عشق به معشوقه‌های دیگر می‌افتاد. بحث انگیزتر اینکه این معشوقه ها بیشتر زنان همسردار بودند.
بدین ترتیب اوپرای “تریستان و ایزولده” را به ماتهیلده وزندونک Wesendonk و چند اثر گوناگونش را به همسر بعدی‌اش کوزیما فن بولو Cosima von Buehlow پیشکش کرد.
زندگی خصوصی‌اش در عشق‌های کوتاه و بلندمدت و تماس با برگزیدگان زمان می‌گذشت. برای نمونه چنان در دل پادشاه ایالت باواریا لودویگ جا باز کرده بود که لودویگ در ۲۰ سال آخر زندگی آهنگساز، هزینه‌های کلانی از صندوق عمومی صرف او و اجرای آثارش کرد.
۶۳ ساله بود که با کمک پادشاه لودویگ ملکی در شهر بایرویت خرید. از آن پس “فیستوال بایرویت” که در اصل اجرای سالانه‌ی آثار خودش بود را در تالار تئاتر آن ملک برگزار کرد.
ریشارد واگنر در روز ۱۳ فوریه ی ۱۸۸۳ میلادی هنگامی که مشغول نوشتن مقاله‌ی “زنانگی در آدمی” بود، در بایرویت درگذشت اما بحث و مجادله درباره‌ی زندگی و آثار پر شر و شورش هنوز همانند زمان خودش ادامه دارد.
منبع: دویچه وله فارسی

ارسال شده به تاریخ 23 بهمن 1392
پیشنهاد سازباز SAAZBUZZ SUGGESTS